سید سعید فیروزآبادی، عضو هیات علمی گروه زبان آلمانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی معتقد است که مطالعات ایرانشناسی در آلمان در حال از دست دادن جایگاهش است و خطر بلعیده شدن آن از سوی مطالعات اسلامشناسی و دیگر مطالعات منطقهای وجود دارد.
این عضو هیات علمی گروه زبان آلمانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی با اشاره به اینکه قلمرو کشورهای آلمانیزبان تنها به آلمان، اتریش و سوئد محدود نیست، گفت: در طول تاریخ این قلمرو بسیار گسترده و از بالکان و شمال اروپا تا سنپترزبورگ سیال بوده است و به همین دلیل نویسندگان غیر از این سه کشور نیز اطلاعات ارزشمندی به زبان آلمانی منتشر کردند. از این میان میتوان به «سفرنامه وامبری» که مجار بود، اشاره کرد. مطالعات و پژوهشهای آلمانیزبان بیشتر بهصورت فیلولوژی انجام میشود و رویکرد مشخصی دارد. پژوهشگر در فیلولوژی تلاش میکند تا براساس متون مشخص، تمدن ملل دیگر را بررسی، تصحیح، پژوهش و منتشر کند.
سفرنامههای آلمانی مهمترین منبع ایرانشناسی بودند
وی ادامه داد: پیش از اینکه دانشگاههای آلمان به سراغ زبانهای جدید بروند، کلدانی، آشوری و عبری در پژوهشها اهمیت داشت و در قرن نوزدهم زبانهای عربی به واسطه اهمیت زبان مسلمانان و زبان ترکی بهدلیل روابط سیاسی با دربار عثمانی و شرایط آن دوره اهمیت پیدا کرد. همچنین آلمانیها متوجه شدند که اساس زبان ترکی، فارسی است و این امر باعث توجه به فارسی و رویکرد این زبان شد. با باز شدن دریچه روابط، غزلیات حافظ و دیگر کتابها به آلمانی برگردان شد. از نیمه قرن پانزدهم نیز سفرنامههای آلمانی بهعنوان منابع اصلی ایرانشناسی بهشمار میآمدند. دلیل گرایش بیشتر به ایرانشناسی را میتوان مسایل ناسیونالیستی و توجه به یافتن هویت در سرچشمههای نژاد آریایی از سوی آلمانیها دانست که ابتدا به هندشناسی و سپس ایرانشناسی روی آوردند.
فیروزآبادی با اشاره به «واژهنامه فارسی ـ آلمانی» اثر «هاینریش یونکر» و «بزرگ علوی» بیان کرد: افرادی چون «زوندرمان» بسیاری از داستانهای معاصر فارسی را به آلمانی ترجمه کرد اما وی را تنها به عنوان پژوهشگر حوزه تورفان معرفی میکنند. «بریگیته هوفمن»، «برت فراگنر»، «فریتز مایر»، «آنه ماری شیمل» و «ﺍﻭﻟﺮﻳش مارتزلف» برخی از استادان و پژوهشگران ارزشمند حوزه ایرانشناسی آلمانیزبان بهشمار میآیند.
این پژوهشگر درباره شرایط امروز ایرانشناسی در کشورهای آلمانیزبان اظهار کرد: به نظر میرسد زبان آلمانی با از دست دادن جایگاهش از این پژوهشها کاسته است. خطر بزرگی که ایرانشناسی را تهدید میکند، بلعیده شدن آن از سوی رشتههای دیگر بهشمار میآید. محدودیت کسب درآمد از این حوزه، توجه به مسایل جهان اسلام پس از واقعه 11 سپتامبر و اسلامهراسی و دیگر مطالعات منطقهای، میتوانند جای ایرانشناسی را بگیرند و آن را کنار بزنند. تعداد اندک دانشجویان و استاد این حوزه نیز بسیار به چشم میآید.
این استاد زبان آلمانی با بیان پیشنهادی در پایان سخنانش گفت: باید تلاش کنیم تا زبان رسمی ایرانشناسی را به فارسی تبدیل کنیم. مساله دیگر این است که وظیفه ایرانشناسی رسیدن به مظاهر تمدن در یک مرز سیاسی نیست بلکه یافتن نشانههای هویت ایرانی در سراسر دنیاست، بنابراین گرایشهای ایرانشناسی باید به این سمت سوق پیدا کند. ایجاد مجموعهای منسجم از افراد علاقهمند و جذب خارجیان ایرانشناس که پاسخگو باشند و مرجعیت علمی به این حوزه بدهند از اهمیت ویژهای برخوردار است.
کشف رمز خط میخی آلمانیها را به ایران کشاند
نادر حقانی، استاد گروه زبان آلمانی دانشگاه تهران در این نشست درباره «جایگاه زبان و فرهنگ ایران در ایرانشناسی قرن بیستم آلمان» سخن گفت، وی اظهار کرد: نهاد شرقشناسی که برای نخستینبار در آلمان به ایران پرداخت در سال 1917 با نام «مدرسه ویژه زبانهای شرقی» بود که امروز «اینالکو» نامیده میشود. «موسسه باستانشناسی آلمان» زیر نظر وزارت امور خارجه سال 1829 در برلین، «انجمن آلمانی مشرقزمین» از 1845 در لایپزیک و در بخش خصوصی نیز «انجمن آلمان شرقی» برای پژوهشهای باستانشناسی با حمایت مالی یک بازرگان و یک بانکدار فعالیت کردند.
این پژوهشگر افزود: حضور غیرمستقیم فرهنگی ایران در آلمان از سال 1589 «فون توفیل» و «فون برگر» در ایران آغاز شد. پس از آن در 1621 «فون پوزر» به تنظیم گزارشی درباره زرتشتیان در ایران پرداخت. این روند فعالیتها ادامه پیدا کرد و «کمیفر» در 1683 به ایران آمد اما سفرنامهاش در سال 1712 منتشر شد. پس از وی «کارستن نیبور» با حضور در ایران سفرنامهای تدوین کرد که از اهمیت بسیاری در مطالعات ایرانشناسی برخوردار شد. همچنین کشف رمز خط میخی در 1802 از دیگر مسایل مربوط به حضور آلمانیها در ایران بهشمار میآید.
وی با اشاره به روابط سیاسی ایران و آلمان بیان کرد: نخستینبار در 1902 مظفرالدینشاه در دومین سفرش به اروپا به آلمان رفت اما در این دوره «ویلهلم دوم» علاقهای به مسایل ایران نشان نداد. این روابط تا سال 1914 و خروج آلمانیهای مقیم ایران جسته و گریخته ادامه پیدا کرد. مسایل مرزی ایران و عثمانی از مهمترین موضوعهایی بود که با روابط ایران و آلمان نیز پیوند داشت. در سال 1929 عبدالحسین تیمورتاش رابطه دوستی جدیدی میان دو کشور برقرار کرد اما در سال 1987 «انستیتو گوته» در ایران تعطیل شد که نقش مهمی در ارتباط میان ایران و آلمان داشت. در دهه 90 میلادی مساله گفتوگوی انتقادی با ایران از سوی آلمان مطرح و آغاز شد که همچنان نیز دنبال میشود.
رسانهها در ایرانشناسی آلمان اهمیت بسیاری دارند
حقانی با بیان اینکه فعالیت نهادهای شرقشناسی از 1879 در ایران با فعالیت «فردریش زاره» آغاز شد، اظهار کرد: «ارنست هرتسفلد» نیز از افرادی است که نقش بسیار مهمی در ایرانشناسی آلمان داشت. ایرانشناسی در بستر دانشگاهی آلمان در بخشهایی چون مساله هویت، قدمت تاریخی، قلمرو فرهنگی و گفتمان اهمیت دارند که در حوزه گفتمان، زبان و رسانه بهشدت مورد توجه آلمانیهاست. مطالعات فرهنگی آلمان درباره ایران در دو بخش اوستایی ـ رمزگشایی و پژوهشهای هندوایرانی تقسیم میشود که در حوزه انتشارات، چاپ «اوستا» به کوشش «گلدنر» در سه جلد را میتوان نام برد.
وی افزود: در حوزه شرقشناسی، مطالعات ایرانشناسی به لحاظ ضرورت ویژه تحقیقات شکل گرفت و پس از انقلاب اسلامی، ایران خود را در بستر اسلامی تعریف کرد و این امر باعث شد تا آلمانیهای بهسمت مسایل اسلامشناسی بروند. در حال حاضر در آلمان، ایرانشناسی در دانشگاههای هامبورگ، بامبورگ، برلین (دو دانشگاه هومبورت و دانشگاه آزاد)، ماربورگ و گوتینگن تدریس میشود.
همایش «هماندیشی مسایل ایرانشناسی» از سوی گروه فرهنگ و زبانهای باستانی و ایرانشناسی دانشگاه تهران چهارشنبه (30 بهمنماه) در سالن استاد باستانی پاریزی دانشکده ادبیات و علوم انسانی برگزار شد.
نظر شما