یکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۷
تصویر پل آستر در جوانی؛ وقتی باید درباره انسان بودن یاد بگیری

پل آستر نویسنده مشهور جدیدترین کتابش را اواخر سال 2013 وارد بازار کتاب کرد. این کتاب دومین کتاب خاطرات وی در سال‌‌های اخیر است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از نیویورک تایمز، پل آستر نویسنده اهل نیویورک، اخیرا به کتاب خاطرات روی آورده است. در سال 2012، آستر «خاطرات زمستانی» را منتشر کرد. در این کتاب با توجه به اینکه او در حال ورود به نیمه‌های شصت سالگی بود، به زندگی‌اش نگاه می‌انداخت. این کتاب بیشتر یک زندگینامه درباره دردها و رنج‌هایی بود که او در طی زندگی‌اش برخود وارد ساخته بود.

این بار ، او این کتاب را با کتاب خاطرات دیگری به نام «گزارشی از درون» ادامه داده که به نحوی پیش درآمد کتاب قبلی‌اش است. «گزارشی از درون» خیلی بیشتر از کتاب قبلی با خاطرات دست و پنجه نرم می‌کند و به دوران کودکی آستر و زندگی او به عنوان یک مرد جوان می‌پردازد. این کتاب از «خاطرات زمستانی» بسیار متمرکزتر است و به عنوان یک زندگینامه سرراست بیشتر انسان را درگیر خود می‌کند، اما هر دوی این کتاب‌ها فزونی‌ها و کاستی‌هایی نیز دارند.

«گزارشی از درون» به چهار بخش مشخص تقسیم شده است: نخستین بخش داستان زندگی آستر است به عنوان پسری جوان که در نیوجرسی بزرگ می‌شود. دومین بخش درباره دو فیلم است؛ «مرد چروک شده خارق العاده» و «من یک فراری‌ام» ساخته چین گنگ- که در شکل دادن احساسات نویسنده نسبت به نابرابری در دنیا مهم بودند. سومین بخش گزیده‌ای از نامه‌های عاشقانه آستر به همسر اولش لیدیا دیویس است که بین سال‌های 1966 و 1969 و زمانی که او 19 تا 22 ساله بوده نوشته شده‌اند. چهارمین و کوتاه‌ترین بخش آلبوم عکسی از تصاویری است که مرتبط با سه بخش نخست هستند و به خوبی اتفاق‌های گذشته را یادآوری می‌کنند.

بهترین بخش «گزارشی از درون» قسمت نخست آن است، چون آستر جوان را نمایان می‌کند و این کار آسانی نیست. این که آستر این همه جزییات درباره کودکی‌اش به یاد دارد و قلمش نیز انقدر تیز و آشکارکننده است بسیار تعجب آور است. او در این کتاب با مشکلاتی مانند فاصله ناامیدکننده بین خیال و واقعیت دست و پنجه نرم می‌کند و با جزییاتی دقیق به یاد می آورد که چطور فهمیده بود که شخصیت فلیکس گربه تنها یک کاراکتر خیالی بوده و دنیای کارتونی دیگری وجود ندارد که در آن چنین شخصیتی بتواند وجود داشته باشد.

به نظر می‌آید دوران کودکی آستر کاملا معمولی بوده، اما این امر آن را کمتر جالب و درگیر کننده نمی‌کند. ما درباره کتاب‌هایی که نویسنده خوانده بود و از آنها شگفت زده شده بود آشنا می‌شویم و با آشنایی او با شهرت در سنی پایین نیز روبه‌رو می‌شویم. (آستر فکر می کند که در سنین جوانی با وایتی فورد ستاره بیسبال ملاقات کرده، اما تا امروز هم هنوز مطمئن نیست که مردی که با او دست داد خود فورد بود یا نه.) در کل، این قسمت از کتاب «گزارشی از درون» که با همان صدای دوم شخص تمام «خاطرات زمستانی» نوشته شده است، به شدت خواندنی است و نویسنده را به عنوان انسانی که دوران کودکی جالبی داشت که باعث شکل گیری مسیر حرفه‌ای او به عنوان یک بزرگسال شد نشان می‌دهد.

با این حال قسمت سوم کتاب در عین حال هم پراطلاع‌ترین بخش کتاب است و هم ناامیدکننده ترین بخش آن. در مجموعه نامه‌های عاشقانه‌ای که آستر نوشت، ما متوجه می شویم که او در دوران جوانی بسیار مغرور و بی پروا بوده، آنقدر که حتی خود نویسنده نیز آن را تایید می‌کند: در بخشی که آستر در پاریس زندگی می کند، از دانشگاه کلمبیا بیرون رفته و باور دارد که قرار است تا پایان زندگی اش فیلم بسازد، عدم باور نویسنده نسبت به اینکه چقدر ساده لوح است بسیار بارز است. او که با خود حرف می‌زند می گوید: «آنچه اکنون تو را مبهوت می کند این است که چقدر برای اینکه فکر می‌کردی می‌توانی یک فیلم تولید کنی فریب خورده بودی، چقدر از راه‌های فیلمسازی بی‌اطلاع بودی، چقدر درباره کل این صنعت مسخره ساده لوح و احمقانه خوش بین بودی. تو هیچ چیز نمی دانستی، مطلقا هیچ چیز، و مگر اینکه یک ثروت کوچک برای ساخت این پروژه به دستت می رسید، شانس اینکه این پروژه توسط یک جوان بیست ساله ساخته شود صفر بود، کاملا صفر».

بعضی از نوشته‌های این بخش از کتاب نیز کاملا متظاهرانه هستند و نشان می‌دهند که آستر قبل از اینکه تبدیل به نویسنده‌ای با کیفیت شود خیلی چیزها درباره انسان بودن را باید یاد می‌گرفت. بعضی از این نامه‌ها ناقص هستند و بعضی هایشان هم به فرانسوی نوشته شده‌اند که نشان می دهد چقدر آستر در این سنین دوست نداشتنی و مغرور بود. در نتیجه، خواندن این بخش سخت است اما بینش‌هایی فوق العاده برای مححقان و طرفداران آستر درباره درس های زندگی سختی که او در این دوران دریافت می کند و آشوب های اواخر دهه 1960 را پشت سر می گذارد فراهم می‌کند.

با این وجود «گزارشی از درون» در بخش دومش و درباره دو فیلمی که به آن ها اشاره شد شکست می‌خورد. درست همانطور که در «خاطرات زمستانی» این اتفاق افتاد، نویسنده درباره هر فیلم بسیار زیاد توضیح می دهد و کاملا هم محدود به نکته‌های داستانی هر دو فیلم می‌شود، بدون اینکه خیلی توضیح و یا نظری درباره این بدهد که هر یک از این فیلم ها چگونه خود او را به عنوان یک مرد شکل دادند. خیلی بیشتر به نفع آستر بود اگر او احتمالا یک دی.وی.دی و یا بلو ری فیلم‌ها را ضمیمه کتابش می‌کرد.

عملا تمام کاری که آستر در بخش «دو ضربه به سر» که حدود هفتاد صفحه است، انجام می دهد این است که تجربه دیدن دو فیلم کلاسیک را برای خواننده خراب می‌کند و داستانشان را لو می‌دهد. مشخصا، آستر عاشق حرف زدن درباره سینماست اما یک ویراستار باید او را کناری بکشد و به او بگوید که صرف کردن چند دوجین صفحه درباره داستان دو فیلم، دقیقا بهترین راه برای درگیر کردن خواننده کتاب نیست. این کار خسته کننده است و تجربه دیدن فیلم برای نخستین بار را نیز خراب می‌کند.

در نهایت، بخش چهارم به این دلیل جذاب است که تنها شامل عکس ها و طراحی‌ها و متن توضیحی شان می‌شود و رخدادهای سه بخش اول کتاب را بازبینی می‌کند. بعضی از این‌ها به نوبه خودشان جالب هستند؛ پوسترهایی برای کمپین‌های انتخاباتی و پوسترهایی نیز برای جلوگیری از مرض فلج اطفال وجود دارند، همچنین عکس هایی نیز از آشوب‌ها و شلوغی های آن دوره نیز دیده می‌شوند (که آستر در یکی از آن ها دستگیر شده بود) – و نگاه کردن و ماندن روی بسیاری از این عکس‌ها آسان است. تنها مشکل این بخش این است که بسیار کوتاه است، که احتمالا به دلیل مشکلات اجازه قانونی برای استفاده عکس هاست، و همچنین این قسمت در حقیقت از عکس‌های فیلم هایی که آستر قبلا درباره آن‌ها صحبت کرده بود نیز استفاده می کند. با این حال، این بخش یادآوری خوبی است از چیزهایی که قبل از این در کتاب آورده شده بودند، مخصوصا اگر کتاب را در طی مدت زمان طولانی خوانده باشید و فراموش کرده باشید که در قسمت اول چه اتفاق هایی افتاده است.

در کل «گزارشی از درون» کمی خودستاتر از «خاطرات زمستانی» است، که در آن بخشی وجود داشت که به تمامی خانه‌هایی که آستر در آن زندگی کرده بود می پرداخت. در حالیکه «گزارشی از درون» نیز شامل زیاده روی‌هایی می‌شود که شاید با توجه به سنی که آستر خودش را در آن آشکار می‌کند کمی ضعیف تر به نظر می‌رسند.

به طور اساسی، «گزارشی از درون» به عنوان همراهی برای «خاطرات زمستانی» کار می کند و هر دو کتاب کاوشی صفحه به صفحه در زندگی و بینش‌های پل آستر هستند. می توان در این مورد بحث کرد که بخش‌هایی از هر دو کتاب می توانستند حذف شوند و این کتاب‌ها به عنوان روایت‌هایی که به ترتیب تاریخ بیان شده اند بهتر عمل می کردند، اما در هر حال این دو کتاب خاطرات، با وجود تمامی کمبودهایشان، آثاری ضروری در مجموعه آثار ادبی پل آستر هستند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها