یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
نظریات فلسفی غرب را شتابزده نقد کرده‌ایم

رضا ماحوزی، استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی معتقد است که بخش عظیمی از مواجهه ما ایرانیان با فلسفه جدید غرب از نوع ایدئولوژیک و در سایه اغراض و اهداف سیاسی بوده است. این امر خود نوعی سطحی‌گرایی و شتابزدگی در معرفی یا نقد نظریات فلسفی غرب را به‌دنبال داشته است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ایران برای نخستین بار هفتم بهمن‌ماه سال 1344 به قرارداد جهانی آزادی تبادل افكار يونسكو پیوست. از آن تاریخ تاکنون به نظر می‌آید ایران نتوانسته آن‌چنان که شایسته است، افکار و تولیدات را خود در زمینه‌های مختلف علمی به جهان عرضه کند. گاهی حکومت‌ها مانع از انجام این پروسه شده‌‌اند و گاه کم‌کاری صاحب‌نظران!

الحاق ایران به این قرارداد بهانه‌ای شد تا با دکتر رضا ماحوزی، استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، درباره ارایه افکار و اندیشه فلاسفه اسلامی و ایرانی به جهان به گفت‌وگو بشینیم که نتیجه آن را در ادامه می‌خوانید:

الحاق به این قرار داد می‌توانست ایران را در معرض دریافت و البته ارایه اطلاعات در زمینه‌های مختلف قرار دهد. سوال آغازین من به این موضوع بر می‌گردد که به نظر شما چقدر توانسته‌ایم از این فضا به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی استفاده و آرا و اندیشه‌های خودمان را به جهان عرضه کنیم؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 ما در زمینه تولید یک گفتمان فرهنگی- سیاسی توفیق داشتیم اما سال‌ها طول کشید تا این گفتمان با زبانی مناسب فهم و ذائقه مردم جهان و در قالب یک نظریه علمی و قابل دفاع به جهان عرضه شود. شاید هنوز در این راه به پختگی لازم نرسیده‌ایم.
 
امروزه نظریه‌های فرهنگی و سیاسی همچون دیگر نظریه‌ها در یک فضای سالم و به‌دور از حاشیه مورد ارزیابی و انتشار قرار می‌گیرند؛ راهی که ما نیز باید از مکانیسم‌های رایج آن بهره ببریم و از آن استفاده کنیم. به یقین همان‌گونه که دیگر اندیشمندان و گروه‌های علمی سراسر جهان، قوت و ضعف نظریه‌های علمی را ارزیابی می‌کنند، ما نیز باید مفاهیم و نظریه‌ها و ارکان گفتمان انقلاب اسلامی را در قالب‌هایی عقلانی، قابل فهم و قابل دفاع به جهانیان عرضه داریم تا آن‌ها نیز درباره آن ارزیابی‌های عاقلانه و نقادانه‌ای داشته باشند. تنها از این راه است که می‌توانیم به بهترین وجه این گفتمان را در سطح بین‌المللی منتشر کنیم. 

- اصلی‌ترین کارکرد فلسفه، پرسیدن و فکر کردن است. آیا تاکنون توانسته‌ایم به جای این‌که ببینیم دیگران چگونه فکر می‌کنند، خودمان فکر کنیم؟
این سرزمین سابقه‌ای طولانی در اندیشیدن دارد، هرچند در دویست سال اخیر این مساله کم‌رنگ شده است. مواجهه سریع ما با اندیشه‌های غربی از یک‌سو و موج بسیار شدید تکنولوژی‌ها و سبک و نوع زندگی غربی از سوی دیگر در نیم قرن اخیر، این کم‌رنگی را غلظتی بیشتر بخشید. خوشبختانه انقلاب اسلامی سال 1357 که ادعای استقلال از دو قدرت غربی و شرقی را داشت، توانست تا حدی این بی‌تعادلی را به وضعیت تعادل بازگرداند اما به اقتضای حرکت‌های انقلابی و صدها اولویتی که پس از انقلاب رخ می‌دهد این مساله آن‌چنان که شایسته مقام آن است به نتایجی در خور انتظار دست نیافت. 

اگرچه در این سه دهه ما از استقلال فکری سخن گفتیم اما لازم است این استقلال به فراخور سابقه فرهنگی و فلسفی این سرزمین بیشتر پردازش شود. 

- به اعتقاد شما به‌ویژه در حوزه فلسفه چقدر توانسته‌ایم آرا و اندیشمندان متفکران غربی را به درستی دریافت کنیم یا این که در این زمینه دچار سوءبرداشت‌هایی نیز شده‌ایم؟!
متاسفانه بخش عظیمی از مواجهه ما ایرانیان با فلسفه جدید غرب ایدئولوژیک و در سایه اغراض و اهداف سیاسی بوده است. به‌دلیل اهمیت استراتژیک کشور ایران، این سرزمین هم مورد توجه کشور وسیع و قدرتمند شوروی سابق با افکار مارکسیستی بود و هم آرا و اندیشه‌های لیبرالی آمریکایی مورد توجه حکومت وقت قرار گرفته بودند. 

در این میان، هر دو گروه اغراض سیاسی خاصی را دنبال می‌کردند و مفاهیم و موضوعات فلسفی کمتر به نحو کاملاً تخصصی و به دور از اغراض سیاسی و اجتماعی مورد تحلیل جدی قرار گرفتند یا به صورت تطبیقی این مفاهیم و نظریه‌ها واکاوی شدند. این امر خود نوعی سطحی‌گرایی و شتابزدگی در معرفی یا نقد نظریات فلسفی غرب را به‌دنبال داشت و باعث شد تا نه تنها قدرت نقد و تفکر عقلانی در ایران معاصر تقویت نشود، بلکه نوعی عمل‌گرایی بر نظر و اندیشه تقدم یابد و تبعات اجتماعی و فرهنگی متعددی را باعث شود.
 
شاید بهترین رویه در مواجهه فلسفه غرب، معرفی دقیق و رویکرد تطبیقی شایسته و عالمانه این فلسفه با فلسفه اسلامی باشد. بدون شک فلسفه اسلامی نیز در برخی مواضع نیازمند تصحیح و تدقیق است؛ چنان‌که امروزه برخی از نوصدراییان در چارچوب حکمت متعالیه تلاش می‌کنند نواقص این فلسفه را برطرف کنند و این فلسفه را به فلسفه‌ای قابل گفت‌وگو با دنیای جدید نزدیک‌تر سازند. 

- یکی از علایق شما فسلفه اسلامی است. ارزیابی شما از معرفی چهره‌های برجسته فلسفه اسلامی به جهان چیست؟
فلسفه اسلامی تنها فلسفه مسلمان‌ها نیست، بلکه جنس مباحث عقلانی این سرزمین متعلق به جامعه فیلسوفان و اندیشمندان تمام جهان است؛ چنان‌که در دوره‌هایی از تاریخ این فلسفه مورد استقبال اجتماع عالمان و فیلسوفان مسیحی، هندی، بودایی و غیره قرار گرفته است. در زمانه ما که فلسفه‌های غربی بر اساس مجموعه‌ای از مبانی فلسفی و علمی و روشی خاص رویکردها و تحلیل‌های عقلانی متفاوتی را عرضه داشته‌اند، معرفی فیلسوفان مسلمان و اندیشه‌های آن‌ها به‌ویژه در رویکردی تطبیقی و تا حدی موضوعی و جزیی می‌تواند اندیشمندان و فیلسوفان غربی را متوجه وجود مبانی فلسفی متفاوتی سازد که با تحلیل بیشتر از یک مابعدالطبیعه بسیار فنی و غنی سیراب می‌شوند. 

- ضرورت ثبت آثار فلاسفه و اندیشمندان ما در کمیته حافظه جهانی یونسکو چیست و چرا تاکنون این اقدام صورت نگرفته است؟
فیلسوفان هر سرزمین شناسنامه هویت تاریخی آن سرزمین‌اند. بسط اندیشه‌های آن فیلسوفان در وجوه متعدد زندگی اهالی آن سرزمین علاوه ‌بر تقویت فرهنگ آن‌ها، امکان گفت‌وگوی عقلانی آن فرهنگ با دیگر فرهنگ‌ها را امکان‌پذیر می‌سازد. از این‌رو، معرفی این اندیشمندان به جامعه جهانی می‌تواند فرهنگ برخواسته از اندیشه‌های این فیلسوفان را از انزوا درآورد و مبنایی عقلانی را برای تفاهم و گفت‌وگوی فرهنگ‌ها فراهم سازد. امید است این موضوع درباره اندیشمندان و فیلسوفان ایرانی که سهمی برجسته در تمدن و فرهنگ جهانی دارند بیش از گذشته مورد اهتمام قرار گیرد. 

- به اعتقاد شما نهادهای غیردولتی و دولتی چه اقداماتی می‌توانند برای عرضه فلسفه اسلامی به جهان انجام دهند؟
یک دولت عقلانی و مبتنی بر فرهنگ حکمی می‌تواند به اندازه نهادها و سازمان‌های مردمی و غیردولتی در اشاعه تفکرات عقلانی- فلسفی و ترویج عقلانیت و خلاقیت نقش مثبت داشته باشد. امروزه ترویج فلسفه توسط نهادهای غیردولتی و مردمی واقعیتی است که دولت‌های حامی و طرفدار عقلانیت باید توجه‌ای جدی‌ به آن‌ها داشته باشند؛ چنان‌که امروزه در کشورهای مدعی عقلانیت این اهتمام بطور جدی صورت می‌گیرد.
 
به نظر من، پایه‌های یک تمدن جز بر مبنای عقلانیت و علم شکل نمی‌گیرد. نمی‌توان از یک تمدن یا احیا و بازسازی آن سخن گفت ولی به وجه عقلانی تمدن توجه نداشت. دولتی که از یک‌سو مدعی ایجاد تمدن نوین اسلامی است اما از دیگر سو، عقلانیت را نادیده می‌گیرد یا از سر بی‌تفاوتی با آن عمل می‌کند و تصمیم می‌گیرد، نمی‌تواند بار خود را به سلامت به مقصد برساند. اساساً در اینجا مقصد هم به خوبی شناخته نشده است و راه نیز راه نخواهد بود. 

امید است دولت امید و اعتدال در این مساله درایت خویش را به‌کار ببرد و بیش از گذشته فلسفه و تفکر عقلانی را مورد محبت خویش قرار دهد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها