نویسنده کتاب «تاریخ اجتماعی شیعیان»، این اثر را بررسی زندگی توده مردم شیعیان به عنوان حاملان فرهنگی میداند که در آثار گذشتگان جای خالی آن احساس میشود.-
وی ادامه داد: به طور عمده در نگاه پدیدآورندگان تاریخ، تودههای مردم نقشی نداشتهاند. با توجه به آنچه در چند دهه اخیر مطرح شده و به ویژه با توجه به نگاه جدید در تاریخنگاری، پرداختن به تاریخ اجتماعی شیعیان ضروری است. همچنین ضرورت توجه به تودههای مردم و لزوم تاکید بر نقش آنها در تحولات تاریخی احساس شده است.
الویری افزود: در سنت تاریخنگاری اسلامی، تاریخنگاری اجتماعی به عنوان یک شاخه مشخص مطرح نبوده، در حالی که زمینههای توجه به مردم در متون تاریخی ما به صورت نسبی بهتر از متون تاریخی غرب کهن وجود داشته است.
این نویسنده کتابهای دینی تاکید کرد: اصطلاح تاریخنگاری جدید که با عنوان تاریخ اجتماعی مطرح شده است، نقش تودههای مردم، نحوه حل مشکلات مردم، ارتباط آنها با خود و محیط اجتماعی، طبیعی، پیرامونی و ماورایی را مورد بررسی و توجه قرار میدهد.
الویری اصلیترین ضرورت تکمیل مطالعات تاریخی شیعهشناسی را شناسایی حاملان فرهنگ تشیع دانست و گفت: اصلیترین ضرورت برای تکمیل مطالعات تاریخی شیعهشناسی این است که در بررسی تاریخ شیعیان علاوه بر تاریخ تشیع که تاریخ دولتها و قیامهای ملی شیعه را بررسی میکند، باید به سراغ شیعیان به عنوان حاملان فرهنگی هم رفت. این نمونه آخر، یکی از اصلیترین ضرورتهای من برای نگاشتن این کتاب بوده است.
این محقق حوزه دین بیان کرد: به لحاظ روشی، رویکرد من تاریخی است و بنابراین، از مطالعات تاریخی نیز بسیار بهره بردهام. به لحاظ تکنیکهای فرعی نیز از روشهای متنپژوهی و گاهی هم از تحلیل مضمون و تحلیلهای مقایسهای استفاده کردهام ولی کلیت کار یک تحقیق تاریخی به حساب میآید.
الویری درباره آثاری که تاکنون به زندگی اجتماعی شیعیان اشاره کردهاند، توضیح داد: برخی منابع فقط به بخشی از زندگی شیعیان در محدوده جغرافیایی خاص و گاهی هم به اجزای اجتماعی یا به آداب و رسوم شیعه اشاره کردهاند.
وی ادامه داد: به طور مشخص، از دوران صفویه به بعد زندگی اجتماعی شیعیان بیشتر مورد توجه قرار گرفت اما اغلب آثار به طور مشخص و منطقی تبیین نشدهاند و به دلیل پراکندگی، مشاهده میشود که هر اثری از روشهای متفاوت بهره برده است. بنابراین نیاز بود زندگی اجتماعی شیعیان با یک روش واحد مورد بررسی قرار گیرد تا همه مقاطع را پوشش دهد و جای این نگاه کلینگر خالی بود.
الویری در پاسخ به این سووال که «آیا بررسی پدیدههای سیاسی بدون در نظر گرفتن زمینههای اجتماعی قابل اعتنا است یا نه؟» پاسخ داد: بدون تردید هر نگاهی به هر پدیدهای بدون نگاه عام، یک نگاه ناقص است. انسان در شناخت مطلق و تاریخی نمیتواند ادعا کند که به همه ابعاد وقوف کامل پیدا کرده است. انسان هرچه بیشتر تلاش کند به شناخت بهتر و قابل اعتمادتری دست پیدا میکند. در عین حال، ناممکن بودن وقوف کامل بر امور نباید ما را به سوی تکنگاهی بکشاند.
وی افزود: در زمینه کتابهای سیاسی نیز اگر به شناخت معتبری دست پیدا کنیم، این موفقیت میتواند سودمند باشد. البته نمیتوان انتظار داشت که هر نگاه سیاسی الزاماً نگاه اجتماعی کاملی باشد. اگر پدیده سیاسی را به مثابه موضوع شناخت در نظر بگیریم و به مسایلی مانند موقعیت اقلیمی، اجتماعی و پیشینه تاریخی توجه نداشته باشیم نتیجه کار به اندازه بیتوجهی ما ناقص به حساب میآید. سخن در این نیست که اگر شناخت اجتماعی ایجاد شد شناخت کاملی است، بلکه منظور توجه به مولفههای گوناگون برای شناخت بهتر و قابل اعتمادتر است.
الویری درباره تاثیرپذیری محرکات سیاسی از متن جامعه و خوانش متناسب با مقتضیات اجتماع یادآور شد: تولید اندیشه و منبع بر اساس مقتضیات جامعه صورت میگیرد. ما منبع حکم دینی را از متون دینی میدانیم، نه از نیاز جامعه اما باید فهم دین معطوف به نیاز جامعه باشد، چه در حیطه اندیشه و چه در حیطه رفتار.
وی بیان کرد: اموری مانند رفتار و فقه در واقع باید بازخوانی نیازهای دینی و اقتضائات دینی ما باشد. نکته مهم اینکه هر علمی متولی پاسخ به تاریخ و پرسشهای مشخصی است و نمیتوان هر برداشتی از علم کرد. کتاب تاریخ اجتماعی شیعیان بیشتر زمینه فهم تاریخ را فراهم میکند و داعیه دینفهمی ندارد.
نظر شما