بامداد غفاری معتقد است که مصائب فرهنگ شهرنشینی بهویژه درشهر تهران اگر کتاب شوند، ضمن کار سازبودن میتوانند زمینهساز تحول جدی در عرصه فرهنگی کشورمان شوند.-
غفاری با یادآوری بخشی از خاطراتش که زمینهساز نگارش کتاب «راهنمای بقا در تهران» شد، گفت: در زندگیام دو دفعه با شوک فرهنگی مواجه شدم؛ دفعه نخست زمانی بود که به کانادا مهاجرت کردم و دفعه دوم زمانی بود که به ایران بازگشتم.
وی افزود: بعد از بازگشتم به تهران و شوکهایی که به من وارد شد، تصمیم گرفتم که بیخیال از کنار این مصائب اجتماعی نگذرم و این اتفاقات را ثبت کنم تا شاید این نوشتهها زمینهساز سبکی از نویسندگی شهرنشینی شوند.
غفاری با اشاره به هدفش از نگارش این نوشتهها عنوان کرد: خیلی از ما ایرانیها به رفتارهایی که انجام میدهیم عادت کردیم و اصلا درباره خوب یا بد بودن آنها فکر نمیکنیم؛ بههمین دلیل من با نگارش این عادتها و رفتارها سعی کردم زشتی بعضی از این اعمال را به قلم بیارم تا شاید با این شیوه تاثیری بر اندیشه ناخودآگاه جامعه اطرافم بگذارم.
وی گفت: وقتی شما به یک کشور غریبه مهاجرت میکنید، یکی از نخستین مشکلات شما شوک فرهنگی است. من نیز مثل باقی مهاجران از این مشکل بینصیب نبودم و مدت درازی طول کشید تا توانستم خودم را با محیط جدیدم عادت بدهم.
غفاری افزود: ولی باید بگویم وقتی که به تهران برگشتم، شوک فرهنگی به مراتب بیشتری به من وارد شد؛ تهران 1375 با تهران امروز 1392 بسیار متفاوت بود. نمیخواستم که اعتراف کنم که پشیمانم به همین دلیل به این نتیجه رسیدم که تنها راه حل برایم، بقا در تهران است.
غفاری اظهار کرد: امروز بیش از 9 سال است که در تهران ساکنم و در کمال تعجب احساس رضایت میکنم. مانند همه مردم من نیز سهم خود را از روزهای سخت و غمگین داشتهام اما در مجموع حاضر به بازگشت و زندگی در زیر آسمان آرام و هوای سرد مونترال (کانادا) نیستم و همین تهران لعنتی خودمان را ترجیح میدهم!
وی افزود: میتوانم ادعا کنم که راه بقا در تهران را یافتهام. به همین دلیل در کتاب «راهنمای بقا در تهران» سعی کردم دیدهها و شنیدههایم را با خوانندگان در میان بگذارم.
وی بخشی از دلنوشتههایش با عنوان «مسکن» را خواند و گفت: «ما یک سریداری داریم به اسم ممد آقا که قدرت مطلقه ورودی ماست. ممدآقا مرا به یاد داستانهایی میاندازد که در مورد خبرچینهای کا گ ب میگفتند. او با چنان دقتی زندگی ما را زیر نظر دارد که مطمئن هستم به دور از چشمهای ممدآقا آب هم نمیشود خورد!»
وی با خواندن بخش دیگری از کتابش با عنوان «ازدواج و طلاق» گفت: «همه چیز در مورد ازدواج در تهران سبک و سیاق عجیب خود را پیدا کرده که واقعا در نوع خود بیبدیل است. اگر قیمت یک آرایش زنانه معمولی 15 هزار تومان است، همین که اسمش شد آرایش عروس یک دفعه نرخ آن 10 برابر میشود. تازه کاشکی عروس مادر مرده را خوشگل میکردند!»
غفاری عنوان کرد: در نوشتههایم اصلا قصد مقایسه فرهنگ کشورمان با دیگر کشورها را نداشتم اما وقایعی که در اطرافم رخ داد مرا مجاب کرد تا خوبی یا زشتی برخی وقایع را بهقلم بیاورم و مشکلاتی را که در تهران شاهدش بودم بیان کنم. شاید این روش کارساز بوده و زمینهساز یک سبک از نویسندگی شود.
بارها بشر در طول تاریخ به واسطه انتشار یک کتاب، شاهد تحولات فرهنگی بوده است. مثلا کتاب «خاطرات جنگ سولفرینو» نوشته «ژان هنری دونانت» سر آغاز پیدایش «صلیب سرخ» و «هلال احمر» در جهان شد. دونانت در این کتاب فقط درد، رنج و مصائب جنگ سولفرینو 1859 در شمال ایتالیا را نوشت.
این کتاب پس از انتشار باعث تامل و تحریک وجدان خوابآلوده اروپاییان شد که با پیگیری نویسنده و همکارانش، در نخستین توافقنامه ژنو، عنوان «صلیب سرخ» در جامعه بینالملل به ثبت رسید و به این طریق باعث یک تحول فرهنگی در همه اقصی نقاط جهان شد.
کتاب «راهنمای بقا در تهران» در 82 صفحه شامل 12 نوشته درباره مصائب شهرنشینی، با شمارگان یکهزار جلد از سوی نشر بامداد نو به قیمت پنجهزار تومان منتشر شده است.
نظر شما