فراز و فرود شکلگیری شعر کمیک در ادبیات ایران/نگاه پایانی
جستوجوی طنز مکتوب ایران برای جایگاهی شایسته
پیشینه طنز یا طنزپردازی در ادبیات منظوم فارسی ردپای چندان محکمی ندارد و به نظر میرسد اغلب شعرهایی که به اسم طنز یا ریشخند از سوی شاعران ما برای دریافت نکردن صله سروده شدهاند، بیشتر به کینهجویی شخصی شبیهاند. بعد از انقلاب هم غیر از نشریه «گل آقا» که طنز آن از نگاه برخی هنرمندان شاخص معاصر بینمک خوانده شد، طنز جای چندانی در نشریات نیافت.-
برخی از هجانویسیهای فارسی هم دشنام و ناسزاهایی بیش نیست. معمولاً این شاعر علیه آن شاعر مینوشت یا با رفتن یک پادشاه و آمدن تاج و تخت جدید، شاعر علیه شاه قبل به ناسزاگویی میپرداخت. شاید بتوان گفت غیر از عبید زاکانی و «موش و گربه» او کمتر شاعری را سراغ داریم که به طور حرفهای به طنز بپردازد. در دیوان عبید موضوعات مختلف درباره همه چیز دیده میشود. از توصیههای او به آشتی کردن و در صلح و صفا بودن با ساقی که بنگ و باده میفروشد تا نکاتی درباره دختران و ...
اشعار عبید بعدها در عصر مشروطه چراغ راه ایرج میرزا شد. میرزا با همان تفکر و اندیشه به سرودن پرداخت که عبید شعر مینوشت اما میرزا، شازده بود و وارد مسایل سیاسی نشد. طنز(irony) تنبیه اجتماعی است که عزلت و غفلت را مجازات میکند و هدفش اصلاح است. در مقام تشبیه میتوان گفت که قلم طنزنویس کارد جراحی است نه چاقوی آدمکشی. طنز با همه برندگیاش، جانکاه و موذی و کشنده نیست؛ بلکه آرامش بخش و سلامت آور است. به قول مولانا جلالالدین محمد بلخی(مولوی):
«هزل تعلیم است، آن را جد شنو
تو مشو بر ظاهر هزلش گرو
هر جدی هزل است پیش هازلان
هزلها جد است پیش عاقلان»
در آثار شاعران و نویسندگان فارسی زبان گرچه طنزهایی دیده میشود اما نمیتوان روی آنها به عنوان شعر طنز حساب کرد. «سیاستنامه» خواجه نظام الملک که به دستور امیرنصر ابناحمد سامانی برای رتق و فتق امور مملکتی نوشته شده، دارای جنبههای طنز است. داستان دزدان کوچ و بلوچ که رخدادی واقعی است، گرچه ظاهراً به جد نوشته شده اما سراسر طنز است. همچنین برخی داستانهای بیهقی آنجا که مأموران سلطان محمود نزد مسعود فرستاده میشوند تا احوال و عیاشیهای او را وارسی کنند سرشار از طنز است. اما همانطور که گفته شد تاریخچه شعر طنز فارسی کم فروغ است. اگر بخواهیم به طور دقیق و همه سویه شعر طنز فارسی را بررسی کنیم، انقلاب مشروطه و چاپ روزنامههای آن دوره را باید نقطه عطفی در آن بدانیم.
در عصر مشروطه طنز و شعر تغزلی دست اتحاد با هم دادند. پیشرو چنین طنزی سیداشرفالدین قزوینی(گیلانی) بود که نشریه «نسیم شمال» را منتشر میکرد. روزنامه او در عصر مشروطه دست به دست میگشت و پیر و جوان و مرد و زن آن را میخریدند و نوجوانها به فروختن آن فخر میکردند. مردم نام روزنامهاش را روی او گذاشتند و وی را با این نام میشناختند. نسیم شمال در روزنامه خود شعر کسی را چاپ نمیکرد. تنها در برخی شمارهها ترجمه شعرهای ترکی میرزا علی اکبر طاهرزاده صابر-بدون ذکر نام شاعر- در آن درج میشد. یکی دیگر از روزنامههای این دوره صوراسرافیل است که که علی اکبر دهخدا در آن دبیر بود و مطلب مینوشت. دهخدا شعر هم میسرود و در همین نشریه چاپ میکرد.
صابر همکار دایمی نخستین روزنامه فکاهی و طنز آذربایجان با عنوان «ملانصرالدین» بود. او در همین دوره شاگردان متعددی یافت که بعد از وی نیز به ملانصرالدین پیوستند. اما نشریه «نسیم شمال» در رشت انتشار پیدا میکرد. مندرجات «نسیم شمال» غالباً اشعار فکاهی و انتقادی بود و از سطر اول تا سطر آخر به قلم خود سید اشرف الدین نوشته میشد. اشعار سید اشرف که همگی در همین دوره نوشته شد، متجاوز از 20هزار بیت است که مقداری از آن به نام «باغ بهشت» مکرر در بمبئی و تهران چاپ شده است.
انتشار «نسیم شمال» بیست سال طول کشید. چاپ این روزنامه چاپ با کیفیتی نبود و در چهار ورق با قطع کاغذهای معمولی به دست مردم میرسید. روزی نشد که این روزنامه با شعرهای طنزآمیزی که در آن چاپ میشد ولولهای در تهران راه نیندازد. دولتها از دست او به ستوه آمده بودند. روزنامه «نسیم شمال» در آن گیر و دار اختلاف مشروطه خواهان و مستبدان به میدان آمد و اشعار معروفی در نکوهش محمدعلی شاه و امیر بهادر و اعوان و انصارش در آن چاپ شد. این شعرها علاوه بر اینکه در روزنامه چاپ میشد دهان به دهان میگشت. مدیر این روزنامه نه وکیل و نه سناتور و نه وزیر سابق بود. اشرف الدین روحانیای بود که یک تنه روزنامه را مینوشت و منتشر میکرد.
روزنامه صور اسرافیل با سرمایه میرزا قاسم خان تبریزی و کوشش میرزا جهانگیرخان شیرازی و همکاری میرزا علی اکبر دهخدا اداره میشد. صور اسرافیل کمتر به شعر میپرداخت و اهمیت آن بیشتر از نظر قطعات منثور به ویژه مقالات کوتاهی بود که ذیل عنوان «چرند و پرند» نوشته میشد. با این همه گاهی اشعاری در آن به چاپ میرسید. مقالات صور اسرافیل به امضای «دخو» و گاهی با امضاهای مستعار دیگر(دخو علی، خرمگس، اسیر الجوال، برهنه خوشحال و نخود هر آش) در روزنامه دیده میشد. از شعرهای معروف دهخدا در صوراسرافیل میتوان به قطعه «روسا و ملت» اشاره کرد. «روسا» در نقش مادر نادان و «ملت» به صورت بچه بیماری تصویر شده که در میان بازوان مادر از گرسنگی جان میدهد.
بعد از انقلاب اما تنها نشریهای که وارد مقولات طنز میشد و مدیرش جرأت میکرد که به طنز بپردازد «گل آقا» بود. در بحبوحه جنگ و بعد از انقلاب به واقع تنها کسی که جرأت کرد به طنز بپردازد کیومرث صابری بود اما به قول محمد علی سپانلو طنز او خیلی بی نمک بود. البته همین نشریه «گل آقا» هم دوام چندانی نداشت. از منظری دیگر میتوان گفت که بعد از انقلاب طنز جای چندانی در نشریات نداشت. روزنامههایی هم که به طنز میپرداختند اغلب به درج یادداشتی از نویسندگانشان در ستونها بسنده میکردند از این رو در سالهای اخیر طنز واقعی در محافل ادبی خوانده و شنیده میشد. به علاوه این روزها میتوان شعرهای طنز را در فضای مجازی خواند. البته اغلب شاعران این دست شعرها کسانی هستند که چندان صاحب نام نیستند، اما جریان شعر طنز امروز روی شانه آنها سنگینی میکند.
نظر شما