به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از گاردین، به صورت سنتی برندگان جایزه ادبی نوبل هنگام دریافت این جایزه به ایراد یک سخنرانی رسمی می پردازند. برخی از این سخنرانیهابه شاخصی ادبی بدل شدهاند. اما سخنرانی خانم مونرو که یکصدو دهمین برنده جایزه ادبی نوبل بود، انجام یک مصاحبه ویدیویی 30 دقیقه ای بود. او در بخشی از این مصاحبه گفته است: اوه، نه، نه! من یک زن هستم! اما زنان دیگری هم پیش از این برنده این جایزه شدهاند. من دقیقا افتخار را دوست دارم، عاشقش هستم، اما به طور مشخص به این جایزه فکر نمی کردم، زیرا احتمالا بیشتر نویسندگان کارشان را دست کم می گیرند، به ویژه پس از این که از آن دست کشیدند. امکان ندارد کسی راه بیفتد و برود به دوستانش بگوید «من احتمالا نوبل را می برم».
در این مصاحبه، مونرو می گوید: وقتی بچه بودم با شنیدن داستان «پری دریایی کوچک» هانس کریستین آندرسن سعی کردم پایانی شادتر برای آن بسازم و بعد با ساختن داستان این کار را ادامه دادم. او میگوید: من راهی طولانی برای رسیدن به مدرسه طی می کردم، و در حین رفتن با علاقه داستان می ساختم. وقتی بزرگتر شدم قصه ها بیشترو بیشتر درباره خودم بودند، که به عنوان قهرمان در موقعیتهای مختلف قرار میگرفتم.
وی در ادامه میگوید: افرادی که دور و بر من بودند نمی دانستند که من می خواهم یک نویسنده شوم، چون خودم نمی گذاشتم آنها این را بفهمند ـ این می توانست برای خیلیها مضحک باشد.
اما مونرو بعدها در اوایل دهه 50 قرن بیستم در بریتیش کلمبیا به عنوان یک زن خانه دار که دو دختر داشت، شروع به نویسندگی کرد.
وی می گوید: می دانید، اگر مثل من بزرگ شدهباشید، این یک چیز خاص است. اگر کسی می خواند، زنان بودند، اگر کسی تحصیلات داشت، باز اغلب زنان بودند؛ بیشتر به عنوان آموزگار مدرسه یا چیزهایی شبیه این، و پیش از این که به زن بودن مربوط باشد، جهان مطالعه و نویسندگی بیشتر به روی زنان گشوده بود تا مردان، مردان کشاورز بودند یا کارهای دیگری انجام می دادند.
او میگوید: زنان نویسنده امروز، امکانات بیشتری دارند. نمی خواهم بگویم زمان راحت تری است، اما امروز امکان انجام کارهای مهم برای زنان بیشتر فراهماست، نه این که دیگران را با انجام بازی های کوچکی که هر کسی خارج از خانه انجام می دهد فریب بدهی، نه. بلکه با نوشتن به عنوان یک کار کاملا جدی، همانطور که مردان این کار را می کنند.
داستان های مونرو در شهرهای کوچک و محفل های روستایی شکل میگیرند و در عین حال خسته کننده نیستند. برت ایستون الیس رماننویس از او می پرسد که چه چیزی از زندگی روستایی کانادا برایش جالب است و پاسخ مونرو در مصاحبه نوبل چنین است: فقط باید آنجا باشی تا بدانی.
تابستان امسال، مونرو اعلام کرد که از نویسندگی دست بر می دارد و در این مصاحبه او دلیل این را بیان می کند و می گوید: خب ، من از نویسندگی دست برداشتم، شاید حدود یک سال پیش، اما این یک تصمیم بود، به معنای این نبود که بخواهم بنویسم و نتوانم این کار را بکنم، تصمیمی بود که می خواستم به آن عمل کنم، درست مثل کاری که بقیه دنیا می کنند. چون وقتی شما دارید می نویسید، دارید کاری را انجام میدهید که دیگر مردم دنیا نمی دانند دارید انجام می دهید، و شما واقعا نمی توانید درباره آن حرف بزنید، همیشه راهتان را در جهانی پنهان در پیش می گیرید ، و بعد کاری دیگر را در جهان واقعی انجام می دهید. و من دیگر به نوعی از این کار خسته شده بودم. در همه عمرم همین کار را کردهبودم؛ واقعا در همه عمرم...
چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۰
نظر شما