المور لئونارد، نویسنده آمریکایی که به عنوان «دیکنز دیترویت» شناخته می شد دیروز در 87 سالگی درگذشت.-
این نویسنده پرکار که دهه ها به عنوان یک نویسنده حرفه ای در زمینه آثار داستانی جنایی کار می کرد، همواره با تحسین بسیار روبه رو بود و آثارش در سطح جهان شناخته شده هستند.
او که 46 رمان منتشر کرده، شاهد اقتباس های سینمایی متعدد و نمایش آثارش در قالب فیلم های تلویزیونی بود.
لئونارد در کتابخانه اش در دهکده بلومفیلد نزدیک دیترویت درگذشت. او همیشه یک نسخه از هر کتابی را که می نوشت نگاه می داشت. بیشتراین آثار درباره انسان هایی نوشته شده اند که دست به سرقت می زنند، ضرب و جرح می کنند و ...اما او کار نویسندگی را با خلق آثار وسترن شروع کرد و با انتشار رمان «شکارچی سخاوت» در سال 1953 به عنوان یک نویسنده در این ژانر شناخته شد. او طرح اولیه آثارش را با دست می نوشت و هرگز دست از این کار برنداشت و از دفترچه های یادداشت زرد رنگی استفاده می کرد که یک موسسه چاپ همیشه برای او درست می کرد.
او در سال 2010 در مصاحبهای گفته بود: همیشه از این کاغذها استفاده کرده ام، و این از زمانی شروع شد که آژانس تبلیغاتی را که در آن ابتدا کار می کردم ترک کردم. آنها از این کاغذها استفاده می کردند.
لئونارد پیش از شروع کارش به عنوان یک نویسنده در یک آژانس تبلیغاتی کار می کرد. او در نیواورلئانز متولد شد و پدرش برای شرکت اتومبیل سازی جنرال موتورز کار می کرد. آن ها در سال 1934 راهی دیترویت شدند و او سپس راهی مدرسه شد بعد به نیروی دریایی آمریکا رفت و در طول جنگ خدمت کرد. با بازگشت به زندگی عادی به دانشگاه دیترویت رفت و به تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی پرداخت و سپس به کار در آژانس تبلیغاتی کمپل پرداخت.
او هر روز صبح زود بیدار می شد و روی کاغذهای زردش شروع به نوشتن می کرد و حتی وقتی به عنوان کارمند این آژانس کار می کرد، هر روز نوشتن یک داستان کوتاه را در برنامه اش داشت. او این داستان های وسترن را به مجلات می فروخت و دو سنت برای هر کلمه از آن ها دریافت می کرد. اما او از ابتدا به هالیوود علاقه مند بود و در سال 1957 داستان کوتاه «قطار 3:10 دقیقه به یوما» به یک فیلم سینمایی بدل شد. این فیلم یک بار دیگر هم در دهه اخیر راهی پرده نقره ای شد. در سال 1969 او شغلش در زمینه تبلیغات را رها کرد و در کنار آن از نوشتن آثار وسترن نیز فاصله گرفت و به نوشتن آثار جنایی روی آورد.
لئونارد در همان مصاحبه گفته بود : مردم اغلب از من درباره دیالوگ ها سوال می کنند، من می گویم، آیا صدای حرف زدن مردم را نمی شنوید؟ همه همینطور حرف می زنند. و این راز پنهان لئونارد در همه دوران کاری اش بود. و همین نشان می دهد که چرا مارتین امیس زمانی او را «نابغه ادبی» خوانده بود.
مگا آبوت، رمان نویس جنایی درباره رمان های لئونارد می گوید آثار او برای نویسندگان دیگر هم مهم و تاثیرگذار هستند و البته به درد کسی که بخواهد در دو ساعت یک نفر را بکشد هم می خورند. وی می گوید: آثار لئونارد دارای شخصیت پردازی قوی هستند و زبان آن ها زبانی است که مردم واقعی به کار می گیرند.
لئونارد زمانی 10 قانون مهم برای نویسندگی را منتشر کرده بود که شامل نکات مهمی بود از جمله این که از یک بخش وقتی که مردم می خواهند زودتر از آن بگذرند، بگذر.
المور لئونار سال پیش جایزه بنیاد ملی کتاب را برای یک عمر دستاور ادبی دریافت کرد.
او برای داستان «شورتی را بگیر» که در سال 1995 فیلمی با اقتباس از آن ساخته شد به کارگردان چنین توصیه کرد: وقتی این آدم ها چیز بامزه ای می گویند نباید قطعش کنی تا خنده دارتر شود، چون این ها جدی هستند، همه جدی هستند.
نظر شما