ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
تصادف کرده بود و در بیمارستان نجمیه تهران بستری شده بود. با عدهای از دوستان به عیادتاش رفتیم. همانطور که روی تخت دراز کشیده بود، با خوشرویی پذیرایمان شد. با توجه به اهمیتی که به روزه میداد. پرسیدم:
ـ ماه رمضان چه کردی؟ توانستی روزه بگیری یا نه؟
گفت:
ـ دکتر روزه را برایام ممنوع کرده و گفته:
ـ برای زخم معدهات مضر است و نباید حتی یک روز بگیری؛ اما من با خودم فکر کردم یک روز میگیرم و خودم را آزمایش میکنم و اگر توانستم، ادامه میدهد وگرنه از گردنام ساقط میشود. روز اول، دوم، سوم همین طور روزه بودم؛ تا پانزده روز از ماه رمضان را به راحتی روزه گرفتم. دکتر برای معاینه آمد و گفت:
ـ به حمدالله حالتان خوب است. از زخم معده هم خبری نیست!
این را که گفت، تازه قضیه روزه را برایاش گفتم. دوباره معدهام را آزمایش کرد و با اطمینان گفت:
ـ زخم معدهات خوب خوب شده!
صفحه 253/ آقای معلم/ مهین سمواتی/ نشر فاتحان/ چاپ اول/ سال 1392/ 280 صفحه/ 10000 تومان
نظر شما