ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
اگرچه با من و تو روزگار یار نبود
اگر چه ما را یاری به روزگار نبود
اگرچه ابر نصیبی به جز تگرگ نداشت
اگرچه پشت زمستانمان بهار نبود
اگرچه در وزش باد، هیچ فایدهای
به جز رساندن اخبار ناگوار نبود
اگرچه جنگ نکرده شکست خورد، نگو
که مرد زندگیت مرد کارزار نبود
نگو که باغچهمان خاطرات سبز نداشت
نگو که زمزمهای روی شاخسار نبود
دل من آینه بود و به سنگ باج نداد
شکست خوردن من دور از انتظار نبود...
صفحه 49/ آلن دلون لاغر میشد و کتک میخورد / حامد ابراهیمپور/ انتشارات فصل پنجم/ چاپ اول/ سال 1391/ 128 صفحه/ 5500 تومان
نظر شما