چهارشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۹
روایت هنری میراث ایرانی و اسلامی، پاسخ خوبی به «300» و «آرگو» است

سعید شاپوری، فیلمنامه‌نویس، فیلمنامه‌ای با عنوان «پارتیزان‌ها» را برای بنیاد سینمایی فارابی نوشت. شاپوری با اشاره به این‌که در منابع و میراث کهن ایرانی، رویدادهای بسیاری می‌توان یافت که برگردان سینمایی آن‌ها پاسخ مناسبی به فیلم‌هایی چون «300» و «آرگو» است، گفت: رویدادهایی که قابلیت برگردان سینمایی داشته باشند، در تاریخ ایران باستان و اسلامی کم نیستند اما ما در این زمینه کوتاهی کرده‌ایم.-

شاپوری به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گفت: واقعه تاریخی حمله رومی‌ها به سرکردگی «کراسوس» به ایران و مقابله «سورنا» با آن‌ها را به صورت فیلمنامه نوشته و تحویل بنیاد سینمایی فارابی داده‌ام. این اتفاق تاریخی تقریبا 60 سال پیش از میلاد مسیح رخ داده است.
 
وی درباره جزییات این اتفاق تاریخی گفت: جریان حمله کراسوس تقریبا همزمان با چند تغییر و تحول در دربار اشکانی است. در این دوره پادشاه اشکانی فرهاد یا «اشک یازدهم» به دست پسرانش کشته می‌شود. این اتفاق یکی از پدرکشی‌های مهم در تاریخ ایران است. در ادامه پس از فرهاد یعنی مهرداد، به عنوان اشک دوازدهم قدرت را به دست می‌گیرد که البته با وارد شدن او در یک درگیری خانوادگی پس از آن «اُرُد» برادرش وارد معرکه می‌شود و قدرت را به دست می‌گیرد. 

این استاد دانشگاه افزود: همزمان با به تخت نشستن اُرُد، رومی‌ها از این آشفتگی اطلاع می‌یابند و کراسوس فرمانروای شامات (سوریه) در آن زمان برای چپاول به قلمرو پارت‌ها حمله می‌کنند. سورنای 30 ساله، دلاور ایرانی که از خاندان سورن بوده به فرمانروایی لشکر ایران انتخاب و جنگی طولانی بین سپاه او و سپاه کراسوس در می‌گیرد. کراسوس که پیش‌تر قیام «اسپارتاکوس» را سرکوب کرده و او را کشته است، در این جنگ شکست می‌خورد و خود و پسرش کشته می‌شوند. این در صورتی است که او قبل از حمله، از فتح آسان ایران و تاراج ثروت‌های ایرانیان در سنای روم، سخنرانی کرده بود. 

این فیلمنامه‌نویس در ادامه با اشاره به شیوه جنگی سورنا، گفت: شیوه جنگاوری سورنا، شیوه جنگ و گریز بود. این شیوه جنگی را پارتی‌ها ابداع کردند و امروزه هم به نام این قوم، یعنی شیوه پارتیزانی، در تمام دنیا مشهور است. لشگر سورنا، سپاهیان کراسوس را به بیابان‌های ایران کشانده و آن‌ها را تشنگی و گرسنگی دچار می‌کنند. به این ترتیب سپاهیان کراسوس ضعیف شده و با حمله‌های پارتیزانی لشگر سورنا، نابود می‌شوند. متاسفانه پس از این پیروزی سورنا، این فرمانده شجاع و مردمی به دست پادشاه اشکانی کشته می‌شود. 

شاپوری گفت: این تاریخ واقعی است که با تغییرات اندکی به فیلمنامه من نیز راه پیدا کرده است. اتفاقات تاریخی این جریان بسیار گسترده است و طبیعتا نمی‌توان همه آن را در فیلم آورد. این رویدادها باید از نظر دراماتیک پردازش و در قالب یک فیلم 120 دقیقه‌ای تعریف شوند. متاسفانه در ایران معمول است که سریال‌ها و یا فیلم‌های تاریخی را بسیار طولانی ساخته و تمام اتفاقات و وقایع ریز و درشت را که برخی هیچ اهمیت دراماتیکی ندارند، بازگو می‌کنند. 

این پژوهشگر در ادامه درباره یکی از رویدادهای مهم در این جنگ، گفت: ما یک آیین نمایشی ایرانی، متعلق به قبل از اسلام به نام «کراسوس بازی» داریم. بر اساس منابع، این آیین از رویداد واقعی نشات گرفته است. البته کشته شدن کراسوس از منظر دیگری نیز اهمیت دارد. 

وی افزود: سورنا سر کراسوس را جدا کرده و برای «ارد» پادشاه ایران که در آن زمان در ارمنستان حضور داشت، می‌برد. هنگام ورود سورنا به بارگاه ارد، یک تراژدی از «اوریپیدس» نمایشنامه‌نویس مشهور یونان باستان به نام «باکانت‌ها» در حال اجرا بوده است. در این تراژدی داریم که سر کاراکتر آن «آگاوه» بریده می‌شود و لحظه بریده شدن سر این شخصیت همزمان سورنا وارد شده و سر کراسوس را به صحنه پرتاب می‌کند. 

شاپوری سپس با بیان این نکته که اجرای تراژدی «باکانت‌ها» در آن زمان، در منابع تاریخی آمده است، گفت: متاسفانه این منشا تاریخی، در کتاب‌های تاریخ نمایش ایرانی، نادیده گرفته شده است. در صورتی که از منظر پیشینه نمایش در ایران اهمیت بسیاری دارد. 

این فیلمنامه‌نویس در پاسخ به این سوال که «برای نگارش این فیلمنامه از چه منابعی سود برده؟»، گفت: من برای نگارش این فیلمنامه از اغلب کتاب‌های تاریخی درباره تاریخ اشکانیان بهره بردم. همچنین از منابع دیگری چون «حیات مردان نامی» اثر تاریخ‌نگار و زندگینامه‌نویس مشهور یونان باستان یعنی «پلوتارک» که در چهار جلد ترجمه و منتشر شده، نیز استفاده کردم. در این کتاب درباره کراسوس و حتی درباره اردشیر و چند پادشاه اشکانی مطالب جالبی آورده شده است. 

شاپوری درباره چرایی استفاده از کتاب «حیات مردان نامی» گفت: یکی از رموز موفقیت و باورپذیری در این گونه آثار این است که تمام رویدادها را از زبان دشمنان بیاورید. در این کتاب هم تفکر پلوتارک و زاویه دید او درباره کراسوس و پادشاهان ایرانی مهم است. 

وی در ادامه با انتقاد از جریان‌های سینمایی در ایران گفت: طرح این فیلمنامه را حدود 12 سال پیش نوشته بودم. متاسفانه در ایران کارهای جدی سال‌های سال در بایگانی‌ها خاک می‌خورند و تنها بر اثر یک اتفاق ممکن است، رنگ ساخت به خود بگیرند. این‌گونه آثار چون یک کار فرهنگی – و نه تجاری – است، مصرف روزانه نداشته و متعلق به تمام نسل‌هاست و متاسفانه به همین دلیل چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد. 

شاپوری در ادامه با اشاره به آثاری که در جریان‌های سینمایی معتبر جهانی چون هالیوود ساخته شده و حاوی تصویری منفی از تاریخ و فرهنگ ایران است، گفت: در این چند سال من مدام روی این اثر کار کرده و به چند نهاد مختلف ارایه کردم. در زمان اکران فیلم 300 پیشنهاد ساخت این اثر از طرف نهادی داده شد تا پاسخی به این فیلم باشد، اما در ادامه که تب فیلم 300 خوابید این کار نیز فراموش شد. در حال حاضر نیز به دلیل اکران فیلم «آرگو» همه از پاسخ به این فیلم، صحبت می‌کنند که تا چند صباح دیگر این نیز به فراموشی سپرده می‌شود.
 
این منتقد در ادامه با اشاره به این مساله که باید به فیلم‌هایی چون آرگو و 300، پاسخ هنری داد، گفت: رویدادهایی که قابلیت برگردان سینمایی داشته باشند، در تاریخ ایران باستان و اسلامی کم نیستند. ما آن‌قدر این رویدادها را در قالب اثر هنری مطرح نکردیم تا این‌که فیلم 300 ساخته شد. متاسفانه تا فیلم‌های چون 300 و آرگو ساخته نشود، هیچ مسوولی به یاد تاریخ خودمان و قابلیت سینمایی آن نمی‌افتد، اما همان‌طور که گفتم پس از اتمام اکران این فیلم‌ها، این مسایل و این «یادآوری‌ها» نیز فراموش می‌شود. با وجود این، همین مسوولان برای کارهای سطحی و پیش پا افتاده سر و دست می‌شکنند و از پروژه‌هایی چون «لاله» حمایت می‌کنند. 

این نویسنده و مدرس دانشگاه در پایان با اشاره به این نکته که سال‌ها برای تحقیق و پژوهش این فیلمنامه، زمان صرف کرده است از تاریخ ساخت آن اظهار بی‌اطلاعی کرد. 

سعید شاپوری، نمایشنامه‌ و فیلمنامه‌نویس، منتقد و کارگردان تئاتر، دکترای فلسفه هنر دارد و هم‌اکنون عضو هیات علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز است. 

شاپوری تاکنون فیلمنامه‌ها و نمایشنامه‌های بسیاری را نوشته و کارگردانی کرده است. از  فیلمنامه‌های او می‌توان به «تولد یک پروانه» اشاره کرد که در سال 1376 توسط مجتبی راعی کارگردانی شد. 

به قلم شاپوری نیز تاکنون کتاب‌های «جلوه‌های دراماتیک قرآن کریم؛ با تکیه بر احسن القصص»، «این همان کلمه است»، «دود کعبه»، «دست‌های سرخ و نازلی»، «حسرت‌های کوچک» و «مجموعه پنج نمایشنامه در یک کتاب» منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها