نویسنده خاطرات را از زبان راوی بازگو کرده و کوشیده است تا لحن او را در نگارش اثر حفظ کند. به این ترتیب، خاطرات داستانگونه کتاب بر پایه دانش و آگاهی یک سرباز از مناطق عملیاتی پیش میرود.
در صفحههای 39 و 40 «جنگ تن به تن» میخوانیم: «... یک شب از فرماندهی دستور اومد و عملیات خاکریز زدن رو متوقف کردن. فردا صبح دیدم که تعداد زیادی بلندگو برای ما آوردن! همون روز بلندگوها رو در قسمتهای مختلف منطقه نصب کردن. ما که سر از کارشون در نمیآوردیم و از همه چیز بیخبر بودیم... تا اینکه شب شد و دوباره بولدوزرها شروع به کار کردن. همینکه ماشینها شروع کردن به خاکریز زدن، صداشون تمام منطقه رو پر کرد... تازه فهمیدیم که صدای بولدوزرها رو ضبط کردن و از بلندگو داره پخش میشه. اینجوری دیگه معلوم نبود که ماشینهای ما دقیقا دارن کجا کار میکنن... بعدها که سربازی ما تموم شد و بزرگتر شدیم، تازه فهمیدیم تموم اون کارها یک جور عملیات فریب بوده.»
لطیفیان، خاطرات تلخ، شیرین و گاه طنزآلود بسیاری را در قالب 32 فصل کتاب بازگو و در این میان به ملاقات کوتاهش با حاجی بخشی هم اشاره کرده است. در طول شرح این خاطرات، ارتقای سطح آگاهی یک سرباز از زمان آغاز تا پایان مدت خدمت سربازیاش به خوبی مشخص است.
اسفندیاری به عنوان نویسنده این خاطرات، کتاب «جنگ تن به تن» را به شهدای خرمشهر تقدیم کرده و با آوردن زیرنویسهایی نکات مبهم را برای مخاطب اثرش توضیح داده است. همچنین تصاویری از دوران خدمت سربازی حسین لطیفیان در انتهای کتاب آمده است.
«جنگ تن به تن» را انتشارات سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران، در 240 صفحه قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و به بهای 60هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما