نقد زنوزيجلالي و محسن پرویز بر یک اثر برگزیده
داستان بلند «مبصر كلاس هشتم» ظرفيت رمان شدن داشته است
فيروز زنوزي جلالي و محسن پرويز به عنوان منتقدان حاضر در نشست نقد داستان «مبصر كلاس هشتم» برگزيده سومين جشنواره داستان انقلاب، اين اثر را از نظر ساختار، پيرنگ، پرداخت شخصيتها و گروه سنی مخاطب آن بررسی کردند و بر اين مساله اتفاق نظر داشتند كه مولف ميتوانست با پرداخت بيشتر جزیيات، اين داستان بلند را به رمان تبديل كند._
این نشست با مروري كوتاه بر داستان «مبصر كلاس هشتم» توسط فيروز زنوزي جلالي و با مطرح كردن اين سوال كه این اثر را ميتوان رمان ناميد يا داستان بلند، آغاز شد. وی گفت: تعدد موضوعها و شخصيتها مخاطب را با مشكل تشخيص در قالب اثر روبهرو ميكند و از سوي دیگر مشخص نيست اين كتاب براي گروه سني نوجوان يا بزرگسال به نگارش درآمده است.
محسن پرويز در ادامه با اشاره به صحبتهاي زنوزي جلالي مبني بر مشخص نبودن رمان يا داستان بلند بودن «مبصر كلاس هشتم» توضيح داد: قبل از توجه به اين موضوع بايد داستان يا خاطره بودن اثر را بررسي كرد. افراد متعددی اين اتهام را به بسياري از آثاري كه با موضوع انقلاب يا دفاعمقدس نوشته ميشود وارد ميكنند، اما بايد به اين نكته توجه داشت كه مرز روشني ميان خاطره و داستان وجود ندارد.
وي ادامه داد: كتابهاي «نورالدين پسر ايران»، «پایي كه جا ماند» و «دا» خاطرات بازآفريني شده است و چيزي از يك داستان بلند يا رمان كم ندارد. بنابراين و با الزام نميتوانيم خط مشي مشخصي براي این موضوع ترسيم و موضوعها را تفكيك كنيم. تعدد شخصيتها و اجزاء جزو مواردي است كه در رمان اتفاق ميافتد و پيچيدگي حوادث و شاخه و برگ دادن به موضوع جزو موارد داستان بلند است و آن را به سمت رمان ميبرد.
پرويز گفت: در كتاب «مبصر كلاس هشتم» ما با اغماض ميتوانيم بگويیم با چندین شخصيت روبهرو ميشويم. زيرا مولف به شخصيتهایی به نامهاي منوچ، مادر، پدر و معلم منوچ و همسر معلم ميپردازد و در ادامه اطلاعي از ديگر شخصيتها به دست نميآوريم. نويسنده به يقين ميتوانست درباره تمامي اين شخصيتها در داستان بنویسد. البته در این كتاب نميتوانيم شاهد رمان شاهكاري باشيم اما ميتوان اثر را داستان بلند خواند و جذاب قلمداد كرد. اگر چه رده سني داستان هم براي مخاطب مشخص نيست و قاطعانه نميتوانيم كتاب را ويژه گروه سني نوجوان بدانيم.
زنوزي جلالي با اشاره به صحبت پرويز درباره مرز خاطره یا داستان بودن اين نوع كتابها افزود: خاطره ميتواند زمينهساز رمان باشد، مانند آنچه در «زير درخت انجير معابد» اثر احمد محمود و ديگر رمانهاي مطرح دنيا اتفاق افتاد. اما آنچه در كار نويسنده مهم است، داستان يا خاطره بودن نيست، بلكه مهم نوع پرداخت به مساله و سامان دادن خاطرات است.
وي در ادامه به گسست متن داستان «مبصر كلاس هشتم» از نظر پيرنگ و ساختار اشاره كرد و ادامه داد: سلسله رخدادهاي داستان زماني جديتر ميشود كه ما متوجه ميشويم اين اثر متمايل به رمان نوجوان است.
پرويز هم در ادامه صحبتهاي زنوزي جلالي گفت: مخاطب اثر را ميتوان در سادهترين شكل ممكن با بررسي نوع ادبيات و قابل درك بودن متن و استفاده از واژگان، پيچيدگي موضوعها و روانخواني متن تقسيمبندي كرد. به صورت كلي اين اثر براي گروه سني نوجوان نوشته شده، اما مولف در بيان حوادث از دايره فهم نوجوان خارج شده است.
وي ادامه داد: در اثر مناسب مخاطب نوجوان ميتوان به نكاتي همچون ابزار زباني و نوع بيان نويسنده، موضوع و مساله گره داستان و ستون اصلي ماجرا توجه داشت. در غير اين صورت مولف ممكن است در نگارش داستان به رمان بزرگسال نزدیک شود. در داستان «مبصر كلاس هشتم» اگر گره ماجرا را مورد نظر قرار دهيم در نهايت ميبينیم این گره برای نوجوان باز نميشود.
پرويز، به مواجه شدن مخاطب با دو مشكل همچون تقاضاي نادرست نوجوان براي رسيدن به اهدافش و نيز مسایل تربيتي در كتاب اشاره كرد و گفت: در ماجراي داستان دليل حمايتهاي بيمورد مادر از فرزندش و رفتار پدر مشخص نيست. اگر داستان و گره آن در پايان كتاب با ريختن تمام وسايل سرقت شده از دانشآموزان به حياط مدرسه توسط پدر منوچ به پايان ميرسد، بايد توجه داشت مشكل حل شده مربوط به منوچ نيست، بلكه مختص پدر اوست.
وي ادامه داد: حجم اثر، شخصيتپردازي، تعدد شخصيتها، ميزان ارتباط و همذات پنداري مخاطب، مسايل ديگري براي تفكيك قايل شدن بين اثر نوجوان يا بزرگسال است و ما بايد در مطالعه كتاب به اين نكات توجه داشته باشيم.
زنوزي جلالي در ادامه ساختار داستان «مبصر كلاس هشتم» را مورد نقد قرار داد و گفت: نويسنده در برخي موارد با حوصله به بيان جزیيات و ريزپردازي حوادث ميپردازد و گاه بسيار شتابزده از ماجراها عبور ميكند. به اعتقاد من پیرنگ اثر نوعي قصهگويي است.
پرويز هم فضاي حاكم بر داستان «مبصر كلاس هشتم» را چندان واقعي ندانست و افزود: طرح داستان مجموعهاي از صحنههاي زيبا و شيطنتهاي نوجوانانه است، اما توالي ماجراها و حوادث نشان دهنده طرحی استوار نيست. در حالی که مولف ميتوانست از اين فضاي داستاني براي پرداخت بهتر حوادث و شخصيتهاي درگير آنها استفاده كند. اگر چه پيرنگ اثر استوار نيست، اما نظمي به هم پيوسته در خدمت داستان است و نميتوان جايي از آن را حذف كرد زيرا به اصل داستان لطمه ميزند.
زنوزي جلالي هم در ادامه فصلبندي كتاب را مورد سوال قرار داد و پرسید: كتاب 140 صفحهای، چرا بايد 23 فصل داشته باشد؟ دليل قطع شدن فصلهاي كتاب مشخص نيست. نكته ديگر نوشته شدن عنوان سومين جشنواره داستان انقلاب در ذيل عنوان اثر است. اما وقتي كتاب را خواندم هيچ ارتباطي بين موضوع آن و حادثه انقلاب نيافتم.
پرويز هم در اين رابطه گفت: فصلها بايد با برگه سفيد يا ستاره از هم جدا ميشد. البته اين اتفاق به نويسنده باز نميگردد و ناشر كتاب بايد پاسخ بدهد. اما مرتبط بودن داستان «مبصر كلاس هشتم» با انقلاب را ميتوان در فصلهاي آخر كتاب ديد، زماني كه معلم مدرسه بر سر گروهي از دانشآموزان براي پوشيدن لباس متحدالشكل فرياد ميزند، گروهي كه قرار است روز تولد شاه سرود بخوانند. جز اين، هيچ اتفاق مرتبط ديگري با انقلاب در كتاب ديده نميشود.
وي ادامه داد: برگزيده شدن «مبصر كلاس هشتم» در سومين جشنواره داستان انقلاب، شايد به وجه تمثيلي داستان و ديكتاتوري منوچ بازگردد. او پس از مبصر شدن با حمايتهاي مسوولان مدرسه از موقعيت به دست آمده سوء استفاده ميكند. البته در اين نشست ميخواهيم متن كتاب را نقد كنيم و كاري به دليل برگزيده شدن اثر در جشنواره انقلاب يا مرتبط بودن موضوع آن با انقلاب نداريم.
پرويز افزود: نويسنده در ماجراي كتاب خود را در قالب شخصيت منوچ قرار نميدهد. شايد بتوان مولف را در شخصيت سيدجواد ديد، اما دربرخي موارد راوي كتاب گم ميشود.
زنوزي جلالي هم در اين باره گفت: تكليف خواننده با آدمهاي روستا مشخص نيست و یکي از پدر منوچ با عنوان مش ذبيح نام ميبرد اما در ميانه كتاب او را مراد خطاب ميكند.
سيد حسن حسيني ارسنجاني نویسنده داستان «مبصر كلاس هشتم» در پايان نشست نقد این کتاب از منتقدان حاضر تشكر كرد و برگزاري جلسهای نقد را نعمتي بزرگ براي مولفان خواند.
این اثر در 144 صفحه، توسط انتشارات سوره مهر در سال 1391 به چاپ رسیده است.
نظر شما