کتاب «نقد منابع اطلاعاتی» از جمله آثاری است که انتشارات خانه کتاب در راستای عمل به یکی از اهداف خود، یعنی اعتلای نقادی علمی به ویژه در حوزه کتاب منتشر کرده است. این اثر در پی آموزش نقدنویسی بر منابع اطلاعاتی و سنجش نقدهاست.
کتاب «نقد منابع اطلاعاتی» از جمله آثاری است که انتشارات خانه کتاب در راستای عمل به یکی از اهداف خود یعنی اعتلای نقادی علمی به ویژه در حوزه کتاب منتشر کرده است. برگزاری جشنواره نقد از سوی این موسسه نیز از همت آن برای سوق دادن حوزه نقد به سوی رویکردهای علمی حکایت میکند.
کتاب حاضر با هدف نقد منابع اطلاعاتی نوشته شده است. این نقد اعتبار و کاربرد اطلاعات ارایه شده در اثری علمی و پژوهشی را زیر ذرهبین قرار میدهد تا با نفوذ اطلاعات احیانا نادرست آن به سایر منابع، دامنه آسیب آن کاهش یابد.
فریبرز درودی نویسنده این اثر، مطالب مورد نظرش را در فصولی مانند ساختار نقد، معرفتشناسی نقد، مولفههای اصلی نقدنویسی و آسیبشناسی نقد گرد آورده است. به گفته درودی در مقدمه کتاب، او در این اثر تلاش کرده است به واسطه تجاربی که با نگارش نقدهای کتاب به دست آورده، ساختار و عناصر تاثیرگذار در نگارش نقد را توضیح دهد.
وی همچنین کوشیده است به ماهیت و چیستی نقد پرداخته و مولفههای اصلی این فرایند را تبیین و سپس با آسیبشناسی، برخی از آسیبهای مهم این حوزه را بازگو کند. درودی به یک شیوه برجسته در نگارش نقد یعنی مقاله ـ نقد نیز اشاره و کارکرد آن را بیان کرده است.
این نویسنده پیشتر مقالههایی را درباره نقد منابع اطلاعاتی منتشر کرده بود که همان آثار زمینه نوشتن این کتاب را فراهم کردند. درودی در فصل نخست، پس از ارایه تعریف و تاریخچه نقد و همچنین اهمیت و کاربرد آن، موضوعاتی مانند ساختار کلی نقد، هسته اصلی نقد، توانایی ناقد، ارایه بهترین درک از اثر و رعایت انصاف و فضایل اخلاقی در نقد را تبیین میکند. به زعم او توانایی ناقد برای نگارش نقد از شروط اصلی تدوین نقد است. به هر میزان که ناقد از توانایی علمی بیشتری برخوردار باشد میتوان امیدوار بود که استواری نقد نیز بیشتر باشد. همچنین رعایت اخلاق نگارش و پایبندی به فضایل انسانی نقش موثری در ارایه نقد مطلوب دارد.
نویسنده در بخش دوم بر موضوعاتی مانند درک صحیح از متن، مقوله شناخت، تفسیر و استقلال متن، ارتباط میان متن و معنا و نقد و معناداری گزارهها تاکید میکند. او معتقد است باید با مطالعه درباره معنای گزارهها تلاش کرد به مفهوم اصلی آنها پی برد و اینکه برای تاویل و شناخت بهتر اطلاعات مندرج در متن، بهتر آن است که برداشتهای خود را تا زمانی معتبر بدانیم که اندیشه استوار دیگری آن را نقض نکرده است.
مولفههای اصلی در نگارش، موضوع فصل سوم است؛ اهمیت عنوان، بخشبندی اثر، تحلیل موضوع، سطح نگارش، ارتباط ساختاری میان بخشها، شیوه پردازش متن، استفاده از شیوههای بیان دیداری، رعایت چارچوب منطقی در توضیح مباحث و همچنین بررسی استنادها بخشی از مباحثی است که در این فصل مطرح شدهاند.
نویسنده در این فصل تاکید میکند که رعایت میزان انطباق ساختار کتاب با مبانی مهم منابع علمی، عنوان متناسب با متن، حفظ تعادل و ارتباط منطقی میان بخشها و فصول کتاب، میزان ارتباط موضوع کتاب با مبانی علمی، حفظ یکپارچگی و وحدت موضوعی و تخصصی در متن، و همچنین بهرهگیری از شیوههای استناد علمی میتواند در ارزیابی هر اثر تخصصی مورد ملاحظه جدی قرار گیرد.
نویسنده در فصل چهارم، مواردی مانند احساس استغنای ناقد، آشنایی اندک او نسبت به موضوع کلان اثر، توجه بیشتر به لایههای ظاهری نقد، بدگمانی نسبت به پدیدآورنده اثر، دسترسی نداشتن به متن اصلی، منفینگری و تکذیب متن، تایید صرف و تبلیغ اثر و همچنین وجود سوگیری را از جمله ضعفهای یک نقد برمیشمارد.
فصل پنجم نیز نقد کتابی در حوزه پزشکی را موضوع خود قرار داده است تا از این طریق نمونهای برای نقد یک منبع اطلاعاتی بر اساس مولفههای مورد نظر نویسنده به خوانندگان ارایه شود. بخش پایانی کتاب نیز شامل یک مقاله ـ نقد از نویسنده است با این هدف که مخاطب با شاکله اصلی این نوع نقد آشنا شود.
این کتاب درباره شیوه نوشتن یک نقد خوب درباره کتابهای علمی و منابع علمی است، حال باید دید که این اثر تا چه اندازه خود محل نقد است. نویسنده این تلاش کرده است برای تبیین این موضوع، مطالب را در یک دستهبندی کلاسیک و به شیوه پایاننامههای دانشگاهی ارایه کند. او از تعریف نقد نزد فلاسفه آغاز کرده و سپس به مولفههای نقد و آسیبهای آن میپردازد. هرچند این شیوه تا اندازهای شکلی عام و تا اندازهای غیرجذاب به کتاب میدهد اما باز هم نمیتوان آن را به عنوان یک نقد اساسی به کتاب مطرح کرد.
ضعف مهمی که این اثر فارغ از بررسیهای محتوایی از آن رنج میبرد استفاده از واژههای مترادف در کنار هم و مقدمهچینی غیرجذاب است. برای مثال در چندین جای کتاب شاهد عبارت «صحت و درستی، اعتبار، ارزش، کاربرد، تاثیر، اثربخشی توانمندی» هستیم که دستکم چند واژه از آن با یکدیگر مترادفند.
ضعف دیگری که نویسنده در آغاز هر مطلب دچار آن شده، توضیح واضحات است. برای مثال نویسنده در بخش «مولفههای اصلی در نگارش نقد» برای شرح هر یک از این مولفهها بدون استثنا جملاتی بدیهی به کار میبرد با این محتوا که در نظر گرفتن فلان مولفه از جمله عواملی است که بر ارزش نقد میافزاید.
بخش دیگری از کتاب که توضیح واضحات در آن به چشم میآید، جملات آغازین بخش نتیجهگیری فصل دوم با موضوع «معرفتشناسی نقد» در صفحه 75 است. جملات نویسنده به این شرح است «تفکر انتقادی ریشهای عمیق در تاریخ اندیشه دارد. فیلسوفان و اندیشمندان متعددی در ارتباط با موضوع شناخت، درک، فهم و قدرت تحلیل و انتقاد سخن گفتهاند. تلاش مستمری در طول تاریخ اندیشه بشر برای تبیین وضعیت دانش و ملاک و میزان صحت آن وجود داشته است. این شیوه نگرش به انسان و طبیعت، در قالب معیارهای تفکر فلسفی و تحلیل انتقادی مطرح شده است.»
اینها جملاتی بدیهیاند که چکیده آنها را میتوان در یک جمله پنج کلمهای بیان کرد و نیازی به تفصیل بیمورد آن نبود.
به هر حال تلاش نویسنده برای برداشتن گامی در جهت بهسامان کردن حوزه بیسامان نقد کتاب در ایران قابل ستایش است، اما حذف حشوها و مقدمات نامناسب از کتاب میتواند نویسنده را به مقصودش نزدیکتر کند.
چاپ نخست کتاب «نقد منابع اطلاعاتی، شناخت مفاهیم، ساختار، ماهیت و معیارهای نقد» با شمارگان هزار نسخه، در 215 صفحه و به بهای 55 هزار ريال از سوی خانه کتاب منتشر شده است.
نظر شما