ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
صحنه:
خیمههای نیمه سوخته صحرای کربلا، سکوتی سنگین و کشنده بر تاریکی صحنه حاکم است نوری سرخگون از آسمان چتری بر صحنه کشانده و از چوبهای دو خیمه سوخته انتهای صحنه دود کم جان و سرکوبشدهای به هوا میرود. علمهای شکل باخته و آغشته به خون سردارانی شهید بر زمین افتاده است. تنها بر خیمهای بدون چادر علمی است و در آن خیمه امام سجاد (ع) که دیده نمیشود در هالهای از نور سبزی کمرنگ زمزمه میکند. اما روبندهای بر چهره دارد. سمت چپ جلو صحنه زینب (س) با روبندهای سبز در گوشهای خلوت گزیده به قتلگاه که فضای تاریک و دهشتناک رو به روست خیره مانده. صفیه دلشکسته و محزون بر سر زنان خیمهها را میپیماید. عاتکه نیز به تسلای افراد درون خیمهها میرود. صدای زخمی و دو رگه مردی صحنه را پر میکند. زنها، دختران و کودکان در گوشه و کنار و درون خیمهها دلشکسته، زخم خورده، تشنه، منتظر و بیقرار دیده میشوند. صدای سرفه خفیفی، گاهگاه شنیده میشود. اموهب وامانده و هراسان سفالینی در دست از زمین خاک برداشته به روی چوبهای نیمه سوخته خیمه میریزد.
مرثیهسرا:
[با ریتم کند و محزون]
خیمهها میسوزد و شمع شب تار عزاست
کربلات ماتم سراست، کربلا ماتمسراست
[رباب از خیمهای بیرون آمده خاکهای سر و صورت خود را پاک کرده به سوی زینب (س) میرود زینب همچنان به جایی دور در تاریکی قتلگاه خیره مانده است، حضور رباب در او تأثیری نمیگذارد. املقمان نیز بهتزده و پریشان اطراف را مینگرد]
صفحه 71/ شب واقعه/ محمد عارف / موسسه انتشارات امیرکبیر/ چاپ دوم/ سال 1391/ 104 صفحه/ 2300 تومان
نظر شما