چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۱ - ۱۴:۰۰
اِوا

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

ماهِ ششم، روز دهم

اِوا با لرزشی عصبی، منتظر بود. برآمدگی‌های سطح زنگ‌زده‌ی یک شاخه به شدت در کف پایش فرو می‌رفت. تنه‌ی آهنی و سفتِ درخت، از شاخه‌ها هم پوسیده‌تر بود. روبه‌روی او بیشه‌زاری از درخت‌های آهنیِ نحیف و بی‌برگ دیده می‌شد. پنج ردیف از آن‌ها تاکمی دورتر ادامه داشت. این درخت‌ها در زمینی خشک، بی‌آب و خاکستری رنگ سر برآورده بود. در این زمین، گودال‌ها و تخته سنگ‌ها، چهارگوش و مثل هم درخت‌ها به گونه‌ای غیرطبیعی زاویه‌دار بود. دور تا دور بیشه‌زار، پرتگاه کوتاهی قرار داشت. ورودی آن شبیه به دهانه‌ی یک غار بود. چهارگوش و صاف بودن لبه‌های غار مثل بقیه‌ی چیزها نشان می‌داد این را هم باید آدم‌ها ساخته باشند.
اوا فکر نمی‌کرد محیط این قدر عجیب و غیرعادی باشد. او قبلاً، این جا را دیده بود، اما آن وقت با چشم یک انسان به اطراف نگاه می‌کرد. حالا می‌دید درخت‌ها، ستون‌هایی آهنی است که شاید قبلاً ستون‌های سقفِ یک کارخانه‌ی بزرگ بوده است. تخته سنگ‌ها می‌توانست جایگاه ماشین‌آلات سنگین باشد. غارهای دور و بر هم اتاق کار و انبارها.

صفحات 142 و 143/ اِوا/ پیتر دیکنسون/ ترجمه فرمهر منجزی/ نشر قطره / چاپ اول/ سال 1391/ 358 صفحه/ 12000 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها