این نویسنده کوچک در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: سال ۱۳۸۹وقتی کلاس اول دبستان بودم یک مسابقه داستاننویسی در مدرسهمان برگزار شد. معلمم گفت که یک داستان با موضوع آزاد بنویسید و من هم شروع به نوشتن داستان کردم.
وی ادامه داد: مدیر مدرسه بعد از اینکه داستانم را خواند پیشنهاد داد که چاپش کنم و از طریق پدر یکی از دوستانم که چاپخانه داشت برای چاپ کتاب «امید و مدرسه» اقدام کردیم. معلمم هم روزی که کتاب حاضر شد آن را برای بچههای مدرسه خواند و مدیر هم از من قدرداني کرد.
فلاح اضافه کرد: این نخستین باری بود که داستان می نوشتم. با مادرم در رابطه با موضوع داستان مشورت کردم ونوشتن را شروع کردم. حتی بعضی کلمات را نمیدانستم و به همین خاطر برای بعضی کلمات که نوشتن آنها را بلد نبودم از مادرم کمک میگرفتم.
وی افزود: بعد از کتاب «امید و مدرسه» تا به حال چند داستان دیگر، مانند داستان «امید و بهداشت» یا «امید و دندانپزشکی» نوشتهام ولی به صورت کتاب نیستند.
این نویسنده کوچک ادامه داد: در جشنواره جابرابن حیان که در سطح دبستان است در پروژه تحقیق رتبه اول را به دست آوردم که عنوان تحقیقم «پرندگان مهربان یا نا مهربان» بود که درباره موشکهای فضایی است.
وی با بیان اینکه هنوز به این فکر نکردهام که وقتی بزرگ شوم میخواهم چهکاره شوم گفت: همیشه نوشتن را ادامه میدهم. در عین حال کتابهای کودک را دوست دارم و سعی میکنم آثار همه نویسندگان در حوزههای مختلف را بخوانم.
در بخشی از کتاب «امید مدرسه» آمده است: «آموزگار گفت: پسرم چرا نگرانی؟ امید گفت: من فارسی، ریاضی، علوم و نقاشی را دوست ندارم. آموزگار گفت: اشکالی ندارد. دوست داری تمام وقت در مدرسه بازی کنی؟»
این کتاب در ۱۲ صفحه با شمارگان پنج هزار جلد توسط انتشارات شبنم دانش وارد بازار کتاب شده است.
نظر شما