ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
نژادی همانند آشوریان، که در سرزمین عاری از مواهب بزرگ طبیعی روزگار میگذرانیدند؛ با یک موقعیت جغرافیایی نفرین شده؛ در جدالی بیوقفه با حیوانات و آدمیان؛ و همینطور حوادث سخت ناشی از بلایای طبیعی؛ محتملاً دیدگاههای خوشایندی در باب نیروهای مافوق طبیعی داشتهاند؛ و در عین حال نیز به گونهای متعصبانه دلبسته و دل مشغولِ عمل به دین بودهاند. به نظر میرسد که در نزد چنین قومی، دیوان و ارواح خبیثه در هر مکان خلوتی پرسه زده، و در هر کنج تاریک و ظلمانی، پنهان میشدهاند، و تعجبی ندارد که برای مقابله با انواع دیوان؛ یعنی ضد «اوتوکوها»، «ربیسوها»، «لیلیتوها» و «البرَتوها»، اوراد و ادعیهای وجود داشته است. کاهنانی که وظیفه دفع چنین دیوانی را داشتند؛ بیش از همه مجبور بودند تا نوع خاصی از دیو را، که قرار بود با آن مقابله کنند؛ پیدا و کشف نمایند. اما آگاهی از نام دیو، همیشه هم میسر نبود؛ و در نتیجه باید که ایشان به خواندن نام هر نوع ممکنی از دیو، متوسل میشدند. برای جلوگیری از ورود چنین دیوانی به تن یک طفل یا یک مرد، طلسمهایی از انواع گوناگون را با خود همراه میکردند. سرهای انسانی دیو مانند؛ یا اشکال حیوانی غولآسا را، ساخته شده از گل یا فلز، به گردن میآویختند تا از این طریق آنها را دور سازند. بر روی الواح سنگی؛ هفت واژه سحرآمیز را، آنهم با یک معنای دیوی حک نموده؛ و هفت بار هم تکرارش میکردند؛ تا به گونهای خاص موثر افتد؛ و گهگاه این الواح تصاویر برجسته (یا نقش برجستههایی) از دیوان، لبَرتَوها، را نیز در بر داشتند.
صفحه 155 / تاریخ جهان باستان کمبریج (امپراتوری آشور)/ جی. بی.بری، اس.ا.کوک، اف. ای. ادکاک/ ترجمه دکتر تیمور قادری/ انتشارات مهتاب/ چاپ اول/ سال 1390/ 302 صفحه/ 8500 تومان
نظر شما