به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)هادی، از بنيانگذاران بنیاد جلال آلاحمد به بهانه سالروز درگذشت این نویسنده از انتشارات جلال با نام «رواق» یاد کرد و این که جلال آلاحمد آن را «اوراق» مینامید. هادی همچنین از وصیتنامه جلال مبنی بر انتشار منسجم آثارش گفت و اینکه او دوست داشته درآمد حاصل از فروش آثارش صرف آموزش بچههای بیسرپرست شود. این هنرمند همچنین درباره انگیزههای بنیاد جلال و دلایل تعلیق آن سخنانی را بازگو کرد و گفت: جلال نویسندهای است که با انسجام یافتن چاپ و ترجمه آثارش از سوی یک بنیاد، میتواند به عنوان شخصیت نقدپرداز و مبارز ادبی در حد استاندارهای جهانی مطرح شود.
هادی در پاسخ به این سوال که «درباره وضعیت پراکنده نشر آثار جلال آلاحمد توسط ناشران مختلف چه ارزیابی دارید و چه روندی منجر به بروز این پراکندگی در انتشار آثار این نویسنده شده است؟» توضیح داد: آلاحمد صاحب انتشاراتی با نام «رواق» بود. او این انتشاراتی را به طنز «اوراق» هم مینامید؛ چرا که هم به معنای ورقهای کتاب میتوانست معنا گیرد و هم اصطلاحا به اوضاع نامناسب نشر و غیرمنسجم بودن چاپ کتاب در کشور اشاره داشت.
این هنرمند انگیزههای شکلگیری بنیاد جلال آلاحمد را توضيح داد و درباره تصمیمگیریها نسبت به انتشار آثار جلال از سوی این بنیاد گفت: یکی از انگیزههای شکلگیری بنیاد جلال آن بود که مرکزی دایر باشد که آثار این نویسنده را با مراجعه به نسخههای اصلی منطبق با اصل منتشر کند و به این وسیله بتواند از انتشار پراکنده و سودجویی و تجارت بازار نشر خارج شود. در این راستا کتابی منتشر شد با نام «فرهنگ جلال آلاحمد» نوشته مصطفی زمانینیا؛ در این فرهنگ مروری جامع بر زندگی و آثار جلال صورت گرفته است که متاسفانه تجدید چاپ نشد.
نویسنده «دولت بیداری» در ادامه در پاسخ به این سوال که «قرار بود فعالیتهای بنیاد در ازای دیدگاههای جلال چه رویکردهایی را دنبال کند؟» اضافه کرد: در کتاب آقای زمانینیا جنبههای مختلف زندگی و آثار جلال تحلیل شده بود و به ویژه وجه نگاه نقدپردازانه او که از نکتههای مغفول فعالیتهای جلال در سالهای اخیر است. در این اثر به جنبه نگاه حقیقتجو و نقدپرداز تفکر جلال نیز به خوبی پرداخته شده بود. در حین مطالعه این اثر اتفاقا به دستخطی از او برخوردم که به باور خودش وصیتنامه بود. در این وصیتنامه خواسته جلال این بود که پس از مرگش آثارش در نشر «رواق» به چاپ برسد و عواید حاصل از آن صرف آموزش بچههای بیبضاعت باشد و وصی اجرای این وصیتنامه سیروس طاهباز بود. بعدها به دلایلی این وصیتنامه اجرا نشد و پس از سرقت آثار جلال از نشر رواق، اختلافاتی نیز میان شمس آلاحمد و بانو دانشور رخ داد و به همین دلیل وصیتنامه جلال تابع این رفتارها روی زمین ماند و حتی پس از این اتفاقها بر چسبهایی مبنی بر حزبیگری و مسایل دیگر به جلال زده شد.
هادی در ادامه سخنانش با بیان اینکه مبنای شکلگیری بنیاد جلال وصیتنامه او بود که در فرهنگ جلال منتشر شد، گفت: مطالعه دستخط جلال با عنوان وصیتنامه در کتاب فرهنگ جلال توانست مبنایی برای تشکیل ساز و کارهایی از بنیاد جلال و جایزه آن باشد؛ چرا که جلال از نویسندگان جریان پویای ادبیات ما است و وظیفه ما بود که برای جلوگیری از توقف این جریان پویا، رسیدگی به اندیشهها و آثار او دنبال شود. از سوی دیگر جلال بعد از کودتای 28 مرداد تنها کسی بود که جریان مبارزاتی را در قالب ادبیات زنده نگاه داشت و به گونهای مابقی نویسندگان در انفعال رفتند و ادبیات سوررئالیسم سرکار آمد که کمتر با مخاطب ارتباط برقرار میکرد.
این گرافیست همچنین رویکردهای بنیاد جلال را در راستای انتشار منسجم آثار این نویسنده دانست و گفت: احیا کردن ادبیات مبارز و اجرای وصیتنامه جلال و نیز انسجام دادن به انتشار آثار جلال و دستهبندی آثار او از رویکردهای مهم بنیاد در کمیسیون شورای ادبی انقلاب فرهنگی بود تا از این طریق همه آثار او در موضوعات داستان، سفرنامه، نقد و ترجمه منتشر شوند و فرصتی به وجود بیاید تا شخصیت و اندیشه چند وجهی این نویسنده با ترجمه آثارش به جهان هم معرفی و شناسانده شود.
هادی در پاسخ به سوال دیگری در این باره که «چرا فعالیتهای بنیاد معوق ماند و این فعالیتها فقط به برگزاری جایزه جلال منحصر شد؟»، توضیح داد: متاسفانه این ذهنیت که میتوانست آثار جلال را به عنوان ادبیات پویا به جهان معرفی کند، به دلایل بسیاری چون تصمیم گیریهای متولیان متعدد شد و تحقق پیدا نکرد. این در حالی است که دیگر هیچ ناشری این امکان را ندارد که بتواند سرمایهگذاری جدی بر آثار وی داشته باشد؛ چرا که این مساله مستلزم کار زیاد و صرف هزینه بسيار است. موضوع دیگر آنکه هر ناشری میتواند پس از گذشت 30 سال از مرگ مولف آثارش را منتشر کند و اغلب ناشران نیز به کیفیت و نوع انتشار آثار جلال بیتوجهند و فقط از جنبه تجاری به آن نظر دارند به همین دلیل مجالی هم برای سودجویی بازار نشر به وجود آمده است.
نویسنده «خواب و خاکستر» در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «چه پيشنهادی برای تمرکز تصمیمگیریها درباره بنیاد جلال و بهبود وضعیت چاپ آثار این نویسنده دارید؟» توضیح داد: در صورتی که نهادهای ذیربط بپذیرند که آلاحمد شخصیتی بوده که در ادبیات ما از دهه 40 از بعد اندیشههای پویا و مبارزاتی، طرح ایده میکرده است، پس میتواند وصیتنامه او نیز درباره انتشار و سرانجام آثارش مورد توجه قرار بگیرد؛ چرا که بخش خصوصی، التزامی نسبت به وصیت نامه ندارد. پس ایجاب میکند مرکزی با نام بنیاد جلال با ردیف بودجه و اعتبار وجود داشته باشد و آثار او به شکل منسجم آمادهسازی و ترجمه شوند؛ چرا که جلال نویسندهای است که میتوانست در حد نوبل هم در جهان مطرح شود و این کمترین حق اوست.
هادی در ادامه به پرسش دیگری درباره وضعیت فعلی فعالیت بنیاد جلال آلاحمد گفت: این بنیاد فعلا غیر فعال است و چگونگی آن هم به آن دلیل است که در دورههای مختلف مدیریتی دستخوش تحولاتی شد و از مبناهای و آرمانهایش فاصله گرفت. از سرگیری وضعیت این بنیاد میتواند به هرج و مرج انتشار آثار این نویسنده خاتمه دهد و در عرصه انتشار آثار جلال نوعی شایستگی را در عرصه فرهنگ و ادبیات رقم بزند.
جلال آلاحمد نویسنده و مترجم ایرانی 43 سال پیش در چنین روزی در شهر اسالم و در سن 46 سالگی درگذشت.
شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۳:۴۶
نظر شما