مفهوم امر نامتناهی
كوزانوس در مفهوم امر نامتناهی جهتی سهگانه و نيز معنايی سهگانه را متمايز كرده بود. خدا نامتناهی مطلق و ماكزيمم محض است كه در آن مقام برای عقل بشر دسترسناپذير میماند. در مقابل او، دو شكل از نامتناهی نسبی وجود دارند؛ يكی از آن دو در جهان حضور دارد و ديگری در روح انسان. در نامتناهی نسبی نخست، نامتناهيی مطلق خود را در تصوير كيهان، بدون حدود فضايی تا فواصل نامعين، عرضه میكند و بازتاب میدهد. نامتناهی نسبی دوم چنين بيان میشود كه روح در پيشرفت خود هيچ حدی برای جست و جوهايش نمیشناسد. اما تأثير كيهانشناختی اين نظر خيلی دير نمايان شد؛ يعنی تازه در فلسفه طبيعی قرن شانزدهم و به ويژه و از همه مهمتر در فلسفه جوردائو برونو ظاهر گشت. اما پيامدهای روانشناختی آن را مكتب فلورانس اخذ كرد و گسترش داد. اثر اصلی فيچينو، الهيات افلاطونی، كاملاً مبتنی بر آن است. مسلماً فيچينو در اين اثر خود مدام به مدالهای باستانی و قرون وسطايی ارجاع میكند و همهی برهانهای افلاطون و فلوطين، نو افلاطونيان و آگوستين را دربارهی بقای نفس تكرار میكند.
صفحه 137/ فرد و كيهان در فلسفهی رنسانس/ ارنست كاسيرر/ ترجمه يدالله موقن/ انتشارات ماهی/ چاپ اول/ سال 1391/ 360 صفحه/ 14000 تومان
سهشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰
نظر شما