ایزابل آلنده نویسنده پرفروش شیلیایی چند روز پیش در آستانه سالروز تولدش در گفتوگویی با مارتین شولتس روزنامهنگار آلمانی نشریه فرانکفورتر روندشاو به صحبت در مورد مسایل مختلف پرداخت.-
شولتس برای رفتن به دفتر ایزابل آلنده ابتدا پل گلدنگیت را به سمت شمال پیمود و سپس مسیر مارپیچی را به سمت پایین به سوی شهر سائوسالیتو طی کرد. در افق، مرز میان آسمان و شهر سانفرانسیسکو در برابر دیدگان اوست. در یک خانه چوبی که در خیابان اصلی قرار دارد ترجمههای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی رمانهای این نویسنده در قفسههایی کنار هم به ردیف چیده شدهاند. آثار ایزابل آلنده همچون «خانه ارواح»، «دختر بخت» و یا «سرزمین ساختگی من» به بیش از 30 زبان ترجمه شدهاند. وی از سال 1986 همراه همسر دومش که یک وکیل آمریکایی است در کالیفرنیا زندگی میکند و سائوسالیتو نام بنیاد این نویسنده شیلیایی نیز هست که آلنده از از سال 1996 به راه انداخت تا از زنان مهاجر با ارایه خدمات رایگان پزشکی، ادامه تحصیل و مشاوره در زمینه مواد مخدر حمایت کند.
مواد مخدر همچنین موضوع تازهترین رمان ایزابل آلنده با عنوان «دفتر خاطرات مایا» است که قرار است همین روزها نسخه آلمانی آن نیز منتشر شود. داستان این رمان در مورد یک مادربزرگ شیلیایی ساکن آمریکاست که نوه معتادش را در یک جزیره دورافتاده در شیلی پنهان میکند تا از او در برابر کسانی که در تعقیبش هستند محافظت کند. این کتاب در حقیقت یک تصویر اخلاقی پیچیده از جامعه آمریکا و جامعه شیلی به دست میدهد.
خانم آلنده در رمان تازهاش تشریح میکند که چگونه یک مادربزرگ یکی از قرصهای روانگردان نوهاش را بدون آن که از ماهیتش مطلع باشد قورت میدهد. او تاثیرات این قرص را به شکل بسیار تاثیرگذاری روی کاغذ میآورد و اکنون ما می خواهیم از وی سوال کنیم که آیا وی تا کنون تجربه استعمال قرص اکستازی را داشته است؟
خانم آلنده آیا شما تا کنون قرص روانگردان مصرف کردهاید؟
البته. من هم قرص اکستازی مصرف کردهام. وقتی انسان به سنی میرسد که من اکنون در آن هستم، خیلی چیزها را یک بار تجربه کرده است؛ افراد بسیار زیادی هستند که در زندگیشان برای یکبار هم که شده مواد مخدر را تجربه کردهاند بدون آن که به آن معتاد شوند. متاسفانه توصیف من از اعتیاد و پیامدهای آن از یک پیش زمینه واقعی نشات گرفته و آن پبش زمینه سه فرزند همسر دوم من «ویلی» هستند که هر سه معتاد به مواد مخدر بودند. یکی از دختران ویلی بر اثر مصرف بیش از اندازه جان خود را از دست داد و پسر او که اکنون 47 ساله است نیز نیمی از زندگیاش را در زندان و در کلینیکهای ترک اعتیاد گذرانده است.
چه چیز سبب میشود که شما در رمانهایتان همچون کتابهای زندگینامه خودنوشت مکرر به چنین جراحتهایی که به شخص شما وارد شده بپردازید؟
این کار به من کمک میکند تا به این شکل از این جراحتها فارغ شوم. در ضمن این کار در کتابهای زندگینامه خودنوشت پرزحمتتر است چرا که پس از درج این مسایل در کتاب، مدام بحثهایی با دوستان و اقوام درمیگیرد. «دفتر خاطرات مایا» یک اثر تخیلی است و موضوع آن در مورد فرزندان ویلی نیست بلکه در مورد تجربیات آنهاست.
مایای 19 ساله یک حامی دارد. یک مادربزرگ سرکش و سرسخت که از نوهاش مراقبت میکند.
بله. من هم مادربزرگ هستم و به شدت به زندگی نوههایم اهمیت میدهم.
و در کارهایشان دخالت هم میکنید؟
گهگاه بله. من به هیچ وجه مثل مادربزرگهای احساساتی و ضعیفالنفس نیستم. وقتی نوهام کار زشتی انجام دهد و این کارش باعث شود که من از کوره در بروم ممکن است که به استفاده از یک کفگیر متوسل شوم. اینطوری خوب است.
آیا نوههایتان در تاریخ 2 اوت در مراسم هفتادمین ساگرد تولدتان شرکت میکنند؟
البته. همه اعضای خانواده من اینجا خواهند بود اما من تصمیم ندارم که یک جشن بزرگ برپا کنم چون از میهمانی خوشم نمیآید.
آیا امسال سالروز تولدتان مثل سالروزهای قبلی است؟
خیر. طبیعتا من در روزی که به سن هفتاد سالگی میرسم به پشت سرم نگاه خواهم کرد و مسیری که طی کردهام برایم همچون یک زندگی بسیار طولانی به نظر میرسد. من دیگر بار شروع به یادآوری مسایلی میکنم که از یادم رفتهاند. مسایلی مربوط به سفرهای بسیارم و نیز ترسهایم از دوران پینوشه، سفر به ونزوئلا و بعد هم سفر به کالیفرنیا. این برای من یک شانس بزرگ است که مادرم و ناپدریام هنوز در شیلی زندگی میکنند. هر دوی آنها حدود 90 سال سن دارند و به لحاظ ذهنی مشکلی ندارند. مادرم مرا در کالیفرنیا ملاقات خواهد کرد. او با 91 سال سن از شیلی به سانفرانسیسکو سفر میکند که این سفر در مجموع 21 ساعت به طول میانجامد. اما با این وجود او میآید. با دیدن مادرم میتوانم ببینم که زندگی با 90 سال سن چگونه میتواند باشد. همان گونه که زندگی با 70 سال سن را اکنون شخصا تجربه میکنم. من هفتاد ساله بودن را پیشتر در وجود مادرم مشاهده کردهام.
آیا در مورد موضوع پیری، مادرتان الگوی شماست؟
بله. او همیشه به زندگی کردن عشق میورزد. مادرم نقاشی میکند و هر روز برای من نامه مینویسد. او همواره یک زندگی تمام عیار داشته که این زندگی بر من نیز تاثیر میگذارد. زندگی کردن به معنای آن نیست که همه زمانی بسیار طولانی تا جایی که میسر است باید جوان باقی بمانند.
خانم آلنده شما در رمان تازه خود همچنین به این مطلب پرداختهاید که کشور شیلی 22 سال پس از سقوط دیکتاتوری پینوشه چقدر تغییر کرده است. جزیرهای که مایا به آن میگریزد نمونهای کوچک از جامعه شیلی است و هم مخالفان رژیم و هم موافقان به آنجا میروند. آیا این یک خواب و خیال است؟
من به این مساله فکر نکردم که امروز این امر بخشی از واقعیت است. اما همزمان یک روند دیگر هم وجود دارد. در این میان در شیلی نسل جوانی رشد کرده که حکومت دیکتاتوری پینوشه را تجربه نکرده است. برای آنها یک دیکتاتور همچون بخشی بسیار قدیمی از تاریخ است. اما بسیاری از شیلیاییها امروز احترام و توجه متفاوتی را برای پلیس و ارتش قایل هستند و این به خاطر خدمات میشل باشله ریس جمهور پیشین شیلی است. باشله پیش از آن که در سال 2006 رییس جمهور شیلی شود وزارت دفاع را اداره میکرد.
پدر باشله نیز ژنرال نیروی هوایی بود. او در کودتا شرکت نکرد. شکنجه شد و اندکی بعد بر اثر سکته قلبی جان سپرد.
درست است. میشل باشله به عنوان وزیر دفاع در برابر ارتشی ایستاد که هنوز در بعد گستردهای توسط افرادی اداره میشد که در مرگ پدرش شریک بودند. به همین دلیل او تعمدا حرفی از آشتی به میان نیاورد بلکه از رویارویی مجدد سخت گفت. او در کارش بسیار موفق بود.
باشله برای پر کردن نیمی از هیات دولت از زنان استفاده کرد. این مساله چه ردی در دولت جانشین محافظه کار او سباستین پینرا بر جای گذاشته است؟
هنوز هم زنهای بسیاری در دولت و در وزارتخانهها مشغولند اما مشکل اینجاست که ما یک دولت راستگرا داریم که کشور را همچون یک سازمان اداره میکند. در این دولت مساله فقط بر سر سود و منفعت است. در حالی که سیاستمداران وظیفه دارند تا یک شبکه اجتماعی را حفظ و نگهداری کنند. تنها مایه تسلی من این است که پینرا تا کنون چندان موفق نبوده است. او چندان محبوب نیست.
باشله هم اینک ریاست برنامه سازمان ملل متحد زنان را بر عهده دارد. چه فکری می کنید هنگامی که میبینید که هنوز هم به شکلی آشکار یک برنامه زنان در سطح سازمان ملل ضروری است؟
این مساله یک واقعیت تکان دهنده است که همیشه کشورهایی وجود دارند که در آنها شرایط زندگی برای زنان شرایطی وحشتناک و بسیار بد است. این امر بیش از پیش مرا خشمگین میکند. من از دخترانی صحبت میکنم که به عنوان برده فروخته میشوند. در عربستان سعودی زنان حتی حق رانندگی ندارند.
شما تمام عمرتان برای برابری جنگیدهاید...
... و به عنوان یک مدافع حقوق زنان خواهم مرد. من در زندگیام پایان یک پدرسالاری دیگر را تجربه نخواهم کرد.
سرخورده و آزرده به نظر میرسید.
این طور نیست. من حتما شاهد موفقیت جنبش زنان خواهم بود اما از این مساله بیش از همه زنان ممتاز در کشورهای صنعتی سود میبرند که امکان دستیابی به آموزش و سیستم بهداشتی را دارند. این کشورها در زمینههای بسیاری تغییرات مثبتی را تجربه کردهاند.
شما مادربزرگ هستید و نوههایی دارید که به سن قانونی رسیدهاند. امروز چه چیزی آنها را با مفهوم برابری اجتماعی پیوند میزند؟
نوههای من 19 و 20 سالهاند. وقتی من با آنها در مورد حقوق برابر زنان و مردان حرف میزنم متاسفانه باید اغلب تاکید کنم که همه آن چیزی که ما در این عرصه به آن دست پیدا کردهایم برای آنها به عنوان بدیهیات در نظر گرفته میشود. من تلاش میکنم به آنها بفهمانم دستاوردها و آزادیها را به عنوان بدیهیات قلمداد نکنند چرا که این دستاوردها ممکن است که یک دقیقه بعد از دست بروند. اما من چه باید بکنم. آن ها جزو گروه بزرگی از زنان برجسته هستند اما در این مورد آگاهی ندارند.
این ناآگاهی شما را عصبی میکند؟
زندگی آنها با زندگی من قابل مقایسه نیست. جنبشهای اجتماعی دهههای 60 ، 70 و حتی 80 توسط زنانی استثنایی همچون گلوریا اشتاینم رهبری میشد که بحثهایی روشنفکرانه را مطرح میکرد و به موفقیت های بسیاری نیز دست یافت. نسل جدید در فکر چیزهای دیگری است. من ابدا نمیخواهم گلهگذاری کنم. در آمریکا زنانی هستند که همچون مردان تحصیلات دانشگاهی دارند. نسل جدید از مسیری که ما در دهه های 60 و 70 پیمودیم منفعت میبرد.
خانم آلنده شما از سال 1986 در کالیفرنیا زندگی میکنید. پاسپورت آمریکایی دارید و در این کشور رای میدهید. مصاحبه پیشین ما در روز پیش از انتخاب مجدد جورج دبلیو بوش انجام گرفت.
زمان زیادی سپری شده ولی من آن روز را از خاطر نبردهام. من عصبانی بودم که شما دیگر بار فریب بوش را خوردهاید.
اوباما جانشین بوش شد اما امیدهایی که به وی میرفت نیز محقق نشد و خودش شخصا به جمع حامیان شعارهای انتخاباتی تکراری پیوست. آیا شما جزو افرادی هستید که از اوباما ناامید شدهاند؟
در زمان روی کار آمدن اوباما امیدها آنقدر غیر قابل تصور اوج گرفتند که هیچ کس قادر به برآورده کردن این امیدها نبود. او مسایل مهمی همچون بهبود در ساختار بهداشتی که ما عواقب آنها را بعدها شاهد خواهیم بود را به میان آورد. اما در عین حال دولت اوباما بیشتر از هر یک از دولتهای پیشتر از خودش، مبادرت به اخراج اهالی کشورهای آمریکای لاتین کرد. این کار مرا بهتزده کرد. در برخی هجومهای غافلگیرکننده، پلیس والدین این خانوادهها را با خود برد و کودکان را به حال خود رها کرد. این کار از نظر من ترسناک و منزجر کننده است. به دلیل بحران اقتصادی و نرخ بالای بیکاری احتمال شکست اوباما در انتخابات وجود دارد. در این میان مشکل بزرگی وجود دارد که بیش از همه مردان سفید پوست طبقه متوسط با آن درگیرند. آنها اکنون از مهاجران آمریکای لاتین به این دلیل که برای دستمزدی اندک حاضر به کار کردن هستند انتقاد میکنند. اما وقتی آمریکاییها به نیروی کار ارزان قیمت نیاز دارند از این مهاجران استقبال میکنند.
آیا دوباره به اوباما رای می دهید؟
من از اوباما مایوس شدهام، ولی به او رای میدهم.
ایزابل آلنده 2 آگوست 1942 (12 مرداد) به عنوان دختر یک زوج دیپلمات شیلیایی در لیما متولد شد.او یکی از پرمخاطب ترین نویسندگان زن جهان است. وی در سال 1982 با رمان «خانه ارواح» در جهان به شهرت رسید. او در این داستان حماسی خانوادگی اش به تجربیاتش در زمان کودتای نظامی در شیلی که طی آن در تاریخ 11 سپتامبر 1973 سالوادور آلنده پسرعموی پدرش و رییس جمهور وقت شیلی به قتل رسید می پردازد. این داستان همزمان در مورد زنانی قوی است که تلاش می کنند تا در دنیایی که تحت سلطه مردان است خودشان را به اثبات برسانند. موضوعی که در رمان تازه او با عنوان «دفتر خاطرات مایا» نیز به چشم میخورد.
نظر شما