استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي در نشست بررسي كتاب «معناشناسي شناختي قرآن» گفت: نويسنده اين كتاب به عنوان يك حوزوي، با تامل و متانت علمي به علوم غربي نگاه كرده است. قائمينيا اين پيشفرض ذهني را ندارد كه بايد به يكباره به روي علوم غربي شمشير بكشيم، زيرا انديشه و تفكر، بشري و فراوطني است.-
قائمينيا نخستين سخنران نشست بود كه گفت: هدف من در اين اثر تنها ارايه راهي جديد براي فهم قرآن نبود، بلكه مقصود من معطوف به كل معرفت ديني بود. با وجود اين بر قرآن تمركز كردم، زيرا هسته معارف اسلامي را ميتوان در قرآن يافت.
وي با بيان اينكه تفسير بايد به روش بينامتني انجام شود، گفت: براي تكميل نظريهاي كه در كتاب ارايه كرده بودم، بايد از زبانشناسي كمك ميگرفتم تا توسط آن، روابط درونمتني قرآن را بررسي ميكردم. رشته اصلي من فلسفه غرب بود، اما به دليل علاقه زياد به فلسفه زبان و زبانشناسي، مطالعاتي در اين حوزه داشتم.
قائمينيا به شاخههاي مختلف زبانشناسي اشاره كرد و گفت: همواره با زبانشناسي زايشي مشكلاتي داشتم و آن را مناسب بهكارگيري در تفسير قرآن نميديدم. كتاب «خدا و انسان در قرآن» نوشته ايزوتسو نيز به دليل گذشت حدود شصت سال از نگارش آن، روزآمد نيست، زيرا بسياري از نظريات جديد در خوزه زبانشناسي در 60 سال اخير ارايه شدهاند.
وي افزود: زبانشناسي شناختي از ميان تمام شاخههاي زبانشناسي برايم جذابتر بود، چرا كه حوزهاي بينرشتهاي و محل به هم رسيدن رشتههاي گوناكون است و مبتني بر نوعي ذهنشناسي است.
اين نويسنده يادآوري كرد: در نگارش اين كتاب از ميان تفسيرهاي مختلف، دو تفسير «التحرير و التنوير» ابن عاشور و تفسير «الميزان» علامه طباطبايي را انتخاب كردم، زيرا اين دو تفسير را بهتر از ساير تفاسير براي استفاده در اين اثر ديدم. ذيل هر آيه از قرآن كه در اين كتاب ذكر ميكردم، تحليل هر يك از اين تفاسير را نيز ميآوردم. بر اساس زبانشناسي شناختي، گاهي تحليل يكي از اين تفسيرها درستتر بود و گاهي نيز تحليل سومي را ارايه ميدادم.
وي در بخش ديگري از سخنانش، درباره روش معنايابي قرآن توسط زبانشناسي شناختي گفت: ذهن، اطلاعاتي را از يك موقعيت دريافت ميكند و به پردازش آن ميپردازد. همين پردازش، معناي جمله ميشود. به اعتقاد من اگر بپذيريم كه معنا همان مفهومسازي است، براي تحليل معاني قرآن نيز بايد سراغ مفهومسازيهاي خدا برويم. زبان قرآن در وهله نخست بهطور مجازي در ذهن خدا اتفاق ميافتد و ما با بررسي اين زبان، در واقع پردازش اطلاعاتي را كه به طور مجازي توسط خداوند انجام شده است، بررسي ميكنيم.
قائمينيا مفهومسازي خداوند در قرآن را بينظير دانست و گفت: اين بررسي بار ديگر اعجاز قرآن و بيهمتا بودن آن را نشان ميدهد.
سپس ساساني گفت: زبانشناسي شناختي حدود سه دهه است كه بهطور جدي مطرح شده است. يكي از مشكلات اين شاخه از زبانشناسي اين است كه الگوهاي متعدد براي بررسي زبان در آن وجود دارند و به همين دليل نميتوان الگوي منسجمي را در آن پيدا كرد. اين گسستگي نه تنها در الگوها، بلكه در نامگذاريهاي اصطلاحات اين شاخه از زبانشناسي نيز وجود دارد.
وي افزود: شايد تا يك دهه پيش، زبانشناسان شناختي، كمتر به مسايل اجتماعي، سياسي و فرهنگي توجه ميكردند، اما در يك دهه اخير توجه آنان به اين مسايل بيشتر شده است.
ساساني با ستايش از معرفي خوب زبانشناسي شناختي در كتاب «معناشناسي شناختي در قرآن» گفت: انتظار نداشتم كه فردي از حوزه علوم ديني بتواند شاخهاي از شاخههاي زبانشناسي را به اين خوبي معرفي و تبيين كند. پيشنهاد ميكنم نويسنده، بخشي از كتاب را كه به معرفي زبانشناسي شناختي اختصاص دارد، در قالب كتاب جداگانهاي منتشر كند.
وي در بخش ديگري از سخنانش گفت: آنچه در زبانشناسي شناختي مورد توجه قرار ميگيرد، توجه به بحث شناخت و همچنين توجه به كاربرد واژههاست.
اين مدرس دانشگاه افزود: زبانشناسها كمتر سراغ حوزه علوم ديني رفتهاند شايد به اين دليل كه پشتوانه و پيشينه لازم را در اين امر ندارند. از سوي ديگر افرادي كه از حوزه علوم ديني وارد عرصه زبانشناسي ميشوند نيز مورد انتقاد قرار ميگيرند. با وجود اين گمان ميكنم افرادي كه از مباحث نشانهشناسي و معناشناسي در علوم ديني استفاده كردهاند، كارشناسان ديني بودند.
وي بار ديگر بر روزآمد بودن اصطلاحات و تعابير اين كتاب تاكيد كرد و گفت: روزآمدي اين كتاب توجه مرا به عنوان كارشناس حوزه زبانشناسي جلب كرد.
سپس عبدالله نصري گفت: اين كتاب ميتواند به مترجمان ما كمك كند كه يك تئوري را براي ترجمه انتخاب كنند. البته مترجمان و مفسران ما نيز داراي تئوري بودهاند، اما اشارهاي به آن در ابتداي كتابهايشان نميكردند. اين آثار نياز با بازخواني دارند تا تا تئوريهاي آنان را براي ترجمه و تفسير دريابيم.
وي افزود: زبانشناسي شناختي بر چهار اصل مبتني است. نخست آنكه معنا را چشماندازي ميداند. پويايي معنا، دايرةالمعارفي بودن معنا و همچنين كاربردي بودن معنا، از جمله ديگر اعتقادات زبانشناسان شناختي است.
استاد دانشگاه علامه طباطبايي در بخش ديگري از سخنانش گفت: هنگامي كه محققي ميخواهد يك تئوري را بر قرآن انطباق دهد، بايد در مرحله نخست اين پرسش را پاسخ دهد كه آيا آن نظريه را بهطور كامل ميپذيرد و هيچ نقدي به آن ندارد. نويسنده اين كتاب بايد از ابتدا اين پرسش را پاسخ ميداد.
نصري اين كتاب را گام موثري در اتخاذ رويكردي صحيح در برابر علوم غربي دانست و گفت: آقاي قائمينيا اين پيشفرض ذهني را ندارد كه بايد به يكباره در برابر علوم غربي شمشير را برداريم! انديشه و تفكر، بشري و فراوطني است. رويكردهاي مختلفي در ساحتهاي انديشه وجود دارند، اما اين تفاوت رويكرد دليلي بر رد علوم غربي نيست. بايد با تامل و متانت علمي درباره علوم غربي سخن گفت. خوشبختانه آقاي قائمينيا به عنوان يك حوزوي، چنين نگاهي را به علوم غربي داشته است. صرف اينكه يك انديشه غربي يا شرقي است، نميتوان به ارزشگذاري آن پرداخت.
نظر شما