ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
باز در جشنواره ای ادبی
عده ای بی گناه حذف شدند
عده ای سربه زیر و بیچاره
عده ای بی پناه حذف شدند
یک نفر تا که قه قهه بزند
عده ای قاه قاه حذف شدند
جلوی چشم عابران و پلیس
وسط چارراه حذف شدند
سالکان طریق سیر و سلوک
گوشه خانقاه حذف شدند
عده ای را به راه روییدند
عده ای رو به راه حذف شدند
گفتم: آیینه! حیرتت از چیست؟
گفت آیینه: آه! حذف شدند
گوشه اوج اصفهان بودند
کلاً از دستگاه حذف شدند
دوستداران سیدالشهدا
تشنه و بی سپاه حذف شدند
پاشو کاری بکن، لسان الغیب!
شاعران بی گناه حذف شدند
داوران مثل ابر سبز شدند
شاعران مثل ماه حذف شدند
با مدادی سفید منتخب و
با مدادی سیاه حذف شدند
اول بامداد اگر بودند
آخر شامگاه حذف شدند
فصل برداشت بود، باد وزید
عده ای مثل کاه حذف شدند
داوران! بی خیال قافیه را
عده ای ذی صلاح حذف شدند
اول کار نامزد بودند
صاف وقت نکاح حذف شدند!
در هیاهوی باندبازی ها
عده ای بی جناح، حذف شدند
داوری گفت: دست ما لغزید
از سر اشتباه حذف شدند
داور دیگری به شوخی گفت:
از برای مزاح حذف شدند
عده ای چون صلاح می دیدند
عده ای بی سلاح حذف شدند
روز محشر سوال خواهد شد:
به کدامین گناه حذف شدند؟
صفحه 100/ مجموعه شعر طنز «هی شعر ترانگیزد»/ سعید بیابانکی/ انتشارات سپیده باوران/ چاپ اول/ سال 1391/ 104 صفحه/ 3300 تومان
نظر شما