رضا داورياردكاني، رييس فرهنگستان علوم در شانزدهمين همايش بزرگداشت ملاصدرا گفت: اگر انسان به جايگاه اصيل و اوليه خود برسد، آن زمان، دوران عدل خواهد بود.-
داورياردكاني، رييس فرهنگستان علوم يكي از سخنرانان همايش بود كه سخنرانياش را با موضوع «انسان در تاريخ فلسفه» ارايه كرد. وي گفت: مساله انسان به قدري دشوار است كه بهتر است از آن به معما تعبير كنيم. در كل تاريخ فلسفه و حتي يونان نيز تعريف انسان يك معما و جزو مسايل پيچيده بود. افلاطون انسان را حيوان ناطق ميداند، اما ارسطو جز مطالبي مختصر، بحث خاصي درباره انسان ندارد.
وي انسان، مدينه و عالم را يك امر واحد دانست و گفت: ميتوان اين سه را محتويات كتابي دانست كه با خطوط ريز، متوسط و درشت نوشته شدهاند. چنين برداشت و نگاهي را در انديشههاي ارسطو نميتوان يافت. اگر افلاطون، انسان را حيوان ناطق ميدانست، نطق در نظر او معنايي خاص داشت، اگر اين تعريف از سوي ارسطو ارايه ميشد، نطق مفهوم ديگري ميداشت.
داورياردكاني اظهار كرد: در تعريف انسان نبايد اينگونه در نظر گرفت كه انسان موجودي است كه در گوشهاي از جهان، جا و مكان محدودي دارد. تعريف انسان بسيار دشوارتر از چنين برداشتهايي است. اگر حيوان را ماده و نطق را صورت در نظر بگيريم و ملاصدرايي فكر كنيم، اين تعريف كه «انسان، حيوان ناطق است» تركيبي انضمامي خواهد بود، اين در حالي است كه اگر اين تعريف را تركيبي اتحادي بدانيم، انسان را با عقل، واحد گرفتهايم و اين برداشت، پذيرفتنيتر است.
وي به تفاوت نظرات مردم عادي و فلاسفه درباره عقل اشاره كرد و گفت: در فلسفه بيشتر از وجود انسان بحث ميشود و حتي فلاسفه معاصر نيز مباحث زيادي را درباره وجود انسان مطرح كردهاند و از ذات و ماهيت انسان بحثي به ميان نميآورند. اكنون نيز تمام مدعيان فلسفه وقتي ما از ذات سخن ميگوييم، ما را به ذاتگرايي متهم ميكنند.
داورياردكاني در ادامه به مكتب اومانيسم و انديشههاي آنان اشاره كرد و گفت: يكي از نخستين «ايسم»هاي تاريخ فلسفه، اومانيسم بود. آنان آثار كلاسيك را مطالعه ميكردند، نسخهها را پيدا ميكردند و به شرح و تفسير آنها ميپرداختند و احيانا اقدام به ترجمه آنها ميكردند. حال اينكه چرا آنان را در ابتدا «اومانيسم» خواندند خدا ميداند! در واقع دليل «اومانيسم» ناميدن اين مكتب، با نگاه به نتايج اين مكتب، بهتر براي ما روشن ميشود. اومانيسم پس از رنسانس به نهضتي گفته شد كه بشر را صاحباختيار و مدير جهان دانست. آنان معتقدند كه بشر موجودي است كه با عقل و خرد متصرف در موجودات و سازمانبخش امور، ميتواند آدمي را اداره كند.
وي اومانيسم را آغاز دوراني دانست كه از قرن هجدهم آغاز شد و گفت: ليبراليسم، سوسياليسم، حقوق بشر، علم جديد، تكنولوژي و هر آنچه اكنون در دنياي ما اصالت دارد، از آن دوران به وجود آمدند. تمام اين موارد پيش از اومانيسم وجود داشتند، اما با ظهور اين تفكر، صورت جديدي پيدا كردند.
داورياردكاني ادامه داد: از قرن هجدهم به اين سو، انسان تبديل به سوژه شد. از اين دوره به بعد، انسان پاسدار هستي شد كه بايد به مقام بزرگي كه قبلا داشت برگردد. قدرتي كه امروز در بشر ميبينيم، هيچگاه در هيچ يك از دورهها از وي سراغ نداريم.
وي در پايان تاكيد كرد: اگر انسان به جايگاه اصيل و اوليه خودش برسد، آن زمان، زمان عدل خواهد بود.
شانزدهمين همايش بزرگداشت ملاصدرا تا عصر امروز در سالن همايشهاي نيايش واقع در ميدان كاج سعادتآباد ادامه دارد.
گزارش و اخبار تكميلي اين همايش متعاقبا در ايبنا منتشر ميشود.
نظر شما