سه‌شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۹
ابن‌سینا ارسطوی جهان اسلام است

در نشست عصر دوشنبه (۱۸ اردیبهشت‌) غرفه دیدار، غلامحسین‌ ابراهیمی دینانی به شناخت اجمالی ابن‌سینا پرداخت. وی در این نشست ابن سینا را «ارسطوی جهان اسلام» دانست و گفت: او حتی گاهی از ارسطو نیز فراتر رفته. ابن سینا، مشاء نوشته است اما مشایی نیست و کتاب «برهان صدیقین» می‌تواند بیانگر این موضوع باشد./

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، به نقل از ستاد خبري سراي اهل قلم بيست و پنجمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران، غلامحسين دینانی، اندیشیدین ورای عقل را امری محال دانست و گفت آنچه را که نمی‌توان تصور کرد، نباید ورای عقل نامید و حتی اگر عقل حضرت ختمی مرتبت، پیامبر اسلام(ص) را هم در نظر بگیریم، عقل انسانی بود و این مطابق با بیان پیامبر است که خود را بشر می‌نامید. بنابراین نمی‌توان از ورای عقل سخن گفت و نمی‌توان  بالاتر از علم و عقل دریافت یا حتی آن را تصور کرد.

وی درباره فلسفه مشرقی ابن‌سینا گفت: برخی معتقدند ابن سینا در اواخر عمر خود به عرفان دست یافت که سخن بیهوده‌ای است. زیرا او از ابتدا هم دانش‌آموزی خود را با عرفان آغاز کرد و عرفان او از فلسفه او جدا نیست. چنانچه کتاب «اشارات» را در آخر عمر ننوشته است. زمانی که او می گوید، ما به حکمت دیگری دست یافته‌ایم که عرفان مشرقی است، منظور از این نوع حکمت، لزوما عرفان نیست. بلکه منظور حکمت خسروانی و البته همان حکمت عرفانی است. در کتاب «منطق المشرقیه» با اشاره به کتاب‌های «شفا» و «اشارات» می‌گوید: «آنچه من در این آثار نوشتم، حکمت عامه است و براساس آنچه در زمان ما رسم بود نوشتم، اما من به حکمتی دست یافته‌ام که از این سنخ نیست.» این همان «حکمت خسروانی» است که 40 مجلد بوده و «الانصاف» نام داشت. سوختن این کتاب در جریان حمله مسعود غزنوی به خانه ابوعلی سینا، خسارتی است که به بشریت در این زمینه وارد آمده است.

در آثاری که اکنون از او در دست است در «تعلیقات» و در «المباحثات» او و نیز سخنان شاگردانش در کتاب‌هایی مانند «التحصیل» بهمنیار اشاره‌ای به این حکمت شده که هنوز روی آن کار نشده و با مطالعه این آثار می‌توان به وجه دیگر شخصیت ابن سینا پی‌برد و آن را به دنیا شناساند. 

دینانی نظر ابن سینا درباره ارتباط عقل و دین و این نظر که «ابن سینا معاد جسمانی را قبول نداشته است» گفت: من با صراحت می گویم که ابن سینا معاد جسمانی را قبول نداشته است. معاد جزو ضروریات است اما باید پرسید که جسمانیت معاد هم از ضروریات است؟ ابوعلی سینا درباره معاد می‌گوید، عقل به این وادی راه ندارد و در «رساله الذهبیه» با صراحت می‌گوید، معاد جسمانی معنا ندارد. 

این استاد فلسفه کار پژوهشی درباره منطق ابن سینا را بسیار اندک توصیف کرد و گفت: ابن سینا در بسیاری از آثار خود برپایه منطق سخن می‌گوید و زمانی که از عرفان حرف مي‌زند منطق دیگری بر سخنانش حاکم است. در هر حال او در عرفان بی‌منطق نیست. 

وی با اشاره به این جمله از ابن سینا که «هر فردی که از برهان استدلالی روی برگرداند، از حیطه انسانی خارج است.» گفت: بنابراین نمی‌توان او را انسانی عاقل نداست. انسان بی‌عقل بسیار راحت زندگی می‌کند و دغدغه ندارد و اساسا دغدغه برای انسان عاقل است. بسیاری از عرفای جدید مرز نزدیکی بین اسکیزوفرن و افکار پارانوئیک دارند و این با عرفان حقیقی در تعارض است. 

دینانی ریشه افکار «ملاصدرا» را در تفکرات ابن سینا دانست و گفت: بزرگی ملاصدرا این است که ابن سینا را خوب شناخت و می‌توان گفت که هیچ فردی در این هزار سال به اندازه ملاصدرا ابن سینا را نشناخته است. یکی دیگر از نشانه‌های عظمت ملاصدرا این است که او استادان زيادي نداشت. البته مدتی اصطلاحات و مبانی را در محضر «ملّا عبدالله ناطقی» گذراند، اما در واقع انسانی خودساخته بود و این برايش موهبتی الهی است.

وی با بیان این که ابن سینا، ارسطوی جهان اسلام است، گفت: او حتی گاهی از ارسطو نیز فراتر رفته. باید دانست که ابن سینا مشایی نیست. مشاء نوشته است اما مشایی نیست. کتاب «برهان صدیقین» می‌تواند بیانگر این موضوع باشد. این نکته که ابن سینا مشایی نیست، به مفهوم فراتر رفتن ابن سینا از ارسطو است. یکی از انتقادات ابن رشد به ابن سینا این است که چرا از ارسطو فراتر رفته است. عظمت ابن رشد این است که تنها ارسطو را به خوبی شناخته و مثل او فردی را نمی‌توان یافت که ارسطو را شناخته باشد. یکی از اشکالات ابن‌رشد این است که می‌پنداشت ابن سینا ارسطو را نفهمیده در حالی که او از ارسطو هم فراتر رفته است. 

دینانی ادامه داد: وحی را نمی‌توان در تقابل با عقل دانست و آن را تنزل عقل نامید. من وحی را عقل می‌دانم. وقتی بالاتر از عقل را حتی نمی‌توان فرض کرد، این خود برهانی بر عقلانی بودن وحی است که صورت دیگری در باطن انبیا می‌یابد. حکما می‌گویند، وحی عقل است که به صورت برهانی منطقی نازل می‌شود. اگر بخواهیم عقل و وحی را از یکدیگر جدا کنیم، آنگاه باید بپرسيم، این عقل است که وحی را می‌فهمد یا وحی عقل را؟ عقل به این دلیل وحی را می‌فهمد که وحی از سنخ عقل است. 

وی با بیان این‌که «مسیحیت این را باور ندارد.» گفت: آن‌ها به صراحت می‌گویند که ایمان از جایی آغاز می‌شود که عقل پایان می‌یابد. اما حکمای ما (ابن سینا و ملاصدرا) این را نمی‌گویند. آن‌ها می گویند عقل پایانی ندارد و عقل بشر ممکن است پایان داشته باشد اما پایان عقل آن جاست که حرفی برای گفتن نیست. وجود عقل در انسان فرشته‌ها را به سجده واداشت. بنابراین آنجایی که عقل پایان خود را می فهمد، سکوت است. زبان منهای عقل نیست. اکنون باید پرسید که وحی زبان است یا نه؟ بدون عقل زبان وجود دارد یا نه؟ بنابر‌این می‌توان نتیجه گرفت که وحی خود عقل است.

وی در بیان چرایی تفسیر آیه نور توسط ابن سینا گفت: دلیل تفسیر این آیه، نتیجه حکمت خسروانی ابن سیناست که منشا ایرانی دارد. هگل در یکی از سخنرانی‌هایش می‌گوید: معنویت را برای نخستین بار ایرانیان از راه فلسفه نور وارد تاریخ کردند. این نکته‌ای است که شرق را از غرب متمایز و برتر می‌کند. یعنی تاریخ بدون معنویت معنا ندارد. این را هگل می‌گوید فردی که استاد فلسفه تاریخ بوده است. 

دكتر ديناني درباره دیدگاه‌های سیاسی ابن‌سینا گفت: نه تنها ابن سینا که بسیاری از فیلسوفان ما دیدگاه‌های مفصل سیاسی نداشتند و تنها فیلسوفی که وارد سیاست شده، فارابی بوده که مدینه فاضله را نوشته است.



نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط