داستان به اوایل اسفندماه مربوط ميشود؛ زماني كه برای پوشش خبری برنامه «ایران و جنگ جهانی اول» همراه عکاس ایبنا به ساختمان اسناد کتابخانه ملی رفتم. این برنامه برخلاف تاخیرهای نیم ساعته مرسوم با تاخیر کمی شروع شده بود و من زمانی به سالن مراسم رسیدم که مجری به گفتن پلاتوی بخش اول برنامه مشغول بود.
سالنهای همایش کتابخانه ملی به دنبال مجهز بودن به تکنولوژیهای روز، چند دوربین خودکار را در اطراف سن سالن همایش نصب کرده است که هر از چند گاهی با هدایت اتاق فرمان نمایی از سخنران و حضار و ... روی پرده سالن نمایش میدهد.
بخش اصلی برنامه با دعوت مجری از یکی از سخنرانان شروع شد. سخنران بالا آمد و صحبتهاي خود را با مقدمهاي درباره موضوع همایش آغاز كرد. در عين حال تصویر او روی پرده پشت سرش نمایش داده میشد و ما به صورت دوبله از سخنان ایشان بهرهمند میشدیم که آن اتفاق هيجانانگيز افتاد.
ظاهراً اختیار دوربینها برای چند لحظه از دست اتاق فرمان خارج شد، چند دقیقه دوربین بر خودکار روی میز زوم کرد، چند دقیقه بعد روی لپ تاپ روی میز مجری و چند دقیقه بعدتر روی میز سخنران، خلاصه جوری زوم میشد روی میز که انگاری دنبال چیزی میگشت.
توجه همه جلب شده بود به این تصاویر سرگردان روی پرده! خود من هم چند دقیقهای بی خیال نوشتن خبر شدم و دنبال کسی میگشتم که این دوربین بیچاره را از سردرگمی نجات بدهد. اما انگار دوربین میدانست چه چیزی می خواهد شکار کند!
برای چند لحظه دوربین از بالا زوم شد روی سر بدون موي یکی از حاضران آن هم از نمای بالا با یک کادر بسته! فکر کنم یکی از بهترین کادرهای بستهای بود که تا حالا از سر طاس یک انسان گرفته شده بود.
حالا وضعیت حضار را مجسم کنید؛ من که براي دقايقي اصلا نميفهمیدم سخنران چه چیزی میگفت، ناخودآگاه زدم زیر خنده و بقیه هم آهسته می خندیدند! نکته جالبتر این که همه مثل من دنبال صاحب آن کله صاف بودند که عکس العمل او را هم ببیند!
سوژه مورد نظر در ردیفهای ابتدایی وسط سالن نشسته بود و طفلکی خودش هم نمی دانست الان باید بخندد یا اینکه...
خلاصه برنامه برای چند لحظه بهم ریخت و از فضای تاریک و پر از مشكل در زمان جنگ در آمد و وصل شد به خندههای ما!
القصه! این برنامه هیچی که نداشت این بود که لااقل صاحب آن سر شاید برای اولین بار یک نمای دقیق از بالای سر خود را دید! حالا باز بگویید تکنولوژی ایراد دارد!
سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰
نظر شما