«مژگان مشتاق» نويسنده و مترجمي است كه از كودكي سرش در كتاب و مطالعه بوده و حتي نخستين داستانش را هم در نوجواني و تحت تاثير فضاي جنگ تحميلي نوشته است. او در سال 1390 كتاب «پسرك مو فرفري» و فيلمنامهي انيميشن «گاگيلا» را نوشت. اين نويسنده مطالعهي آثار فريبا كلهر و فريدون عموزادهخليلي را براي تعطيلات عيد پيشنهاد ميكند./
مشتاق سال 1349 در شهر انديمشك يكي از شهرهاي استان خوزستان به دنيا آمده است؛ جايي كه به قول خودش «در فروردين و اسفندماه بهترين آب و هوا را دارد.»
او كه در رشتهي فلسفه تحصيل كرده، در گفتوگو با ايبنا نوجوان دربارهي حال و هواي نوروز در دوران نوجوانياش گفت: «هميشه نزديك عيد كه ميشد مادرم عدسها را بين پارچههاي خيس ميگذاشت تا سبز شوند. من عاشق بوي آن عدسها و سبزهها بودم كه بوي خاصي به عيدها ميداد. آب دادن گلهاي شاهپسند نزديك فروردين ماه هم مثل يكي از سنتهاي نوروزي براي ما شده بود. هنوز هم وقتي عيد ميشود ياد آن گلها و درخت بيد حياط خانهمان ميافتم كه برگهايش را به شكل قايقهاي معلق ميديدم!»
براي نويسندهي «شترمرغ آواز خوان» خريد كردن شب عيد هم يكي از لذتهايي بوده كه فراموش نميكند: «ما براي خريد لباسهاي عيد كه يكي از بزرگترين لذتهايمان بود همراه با پدر و مادرم به دزفول ميرفتيم. هنوز هم آن لحظهها را به ياد دارم. آن موقع نميتوانستيم تا لحظهي سال تحويل به لباس و كفشهاي نو دست بزنيم. يادم ميآيد در يكي از سالها مادرم يك كيف خريده بود و آنقدر آن را دوست داشتم كه از روز خريد تا آخر فروردين فقط نگاهش ميكردم.»
چمدانهاي پر از سوغاتي هم چيزي است كه همهي بچهها را خوشحال ميكند: «براي من خاطرات نوروز با چمدانهاي پر از سوغاتي همراه است. چون مادربزگ و پدربزرگم هر عيد نوروز از مشهد به جنوب ميآمدند آن هم با سوغاتي و عيديهايي كه هميشه ما منتظرشان بوديم.»
نويسندهي «روباه باهوش و برهآهو» كه عيد امسال براي شركت در نمايشگاه كتاب بولونيا به ايتاليا ميرود، مطالعهي كتابهاي «فريبا كلهر» را در تعطيلات عيد به بچهها پيشنهاد ميكند: «همهي كتابهاي فريبا كلهر خوب هستند، خصوصاً «دختر آيينهپوش» كه پيشنهاد ميكنم نوجوانان حتماً بخوانند.»
او ادامه داد: «ما نميتوانيم به نوجوانان بگوييم به چه چيزي فكر كنند اما بعضي كتابها باعث ميشوند تا مخاطبان عميقتر به مسائل فكر كنند. مثل آثار «رولد دال»، «شل سيلور استاين» و كتابهاي «فريدون عموزاده خليلي» كه شخصيتهاي اصليشان كلاغ هستند.»
منظور خانم مژگان مشتاق از كتابهاي عموزاده خليلي، «تاريخ تمدن كلاغها»، «كي گفته نينا اسم يك كلاغه؟»، «كلاغها آنفولانزاي مرغي نميگيرند» و «تخم اين هيولا مال كدوم كلاغه؟» است.
نويسندهي «گلاب و پري دريايي» كه مدتي دست به قلم نبرده بود تصميم گرفته در سال جديد دوباره نوشتن را از سر بگيرد: «نزديك دو سال است داستان جدي براي بچهها ننوشتهام. اميدوارم در سال جديد به زبان مشترك همهي انسانها يعني زبان صلح و محبت برسم و بتوانم طوري بنويسم كه همه آن را بفهمند.»
مژگان مشتاق در آخر گفتوگو با ايبنا نوجوان آرزو كرد تا همهي بچهها راه درست زندگي كردن را پيدا كنند: «هميشه آرزو ميكنم يك آغوش بزرگ داشته باشم تا همهي بچههاي دنيا را در آغوشم بگيرم. آرزو دارم بچهها در سعادت زندگي كنند و با فكر كردن به مسائلشان، راه درست زندگي كردن را پيدا كنند و مهمتر از همه از لحظه لحظهي زندگيشان لذت ببرند.»
نظر شما