گزارشي درباره مكتوبات ترويجكننده عرفانهاي كاذب
عرفانهاي نوظهور؛ مقابله مدبرانه يا ترويج ناآگاهانه؟
از فروش و توزيع كتابچهها و جزوات به صورت زيرزميني كه بگذريم، مكتوبات مجوزداري كه در لفافه يا آشكارا، عرفانهاي دروغين يا آيينهاي معنوي كاذب را ترويج ميكنند، در جامعه ما كم نيستند. سوال اينجاست كه ما در مقابله با اين آثار چه نوشتهايم؟-
حجتالاسلام حميدرضا مظاهريسيف، نويسنده و پژوهشگر عرفانهاي نوظهور، در اين باره اظهار ميكند: فضاي نشر ما سالهاست كه آلوده به حضور عرفانهاي نوظهور است و عرصه مكتوبات، از فضاهاي اصلي است كه اين عرفانها براي ترويج افكار خود به كار ميگيرند، به طوريكه ميتوان گفت اين عرفانها پس از فضاي مجازي، فضاي مكتوب را دستمايه ترويج آموزههاي خود قرار دادهاند.
وي با انتقاد از كمكار بودن نويسندگان و محققان ايراني در عرصه مقابله مكتوب با عرفانهاي كاذب و مكتوبات آنها ميگويد: عرفانهاي كاذب در بيش از 30 سال گذشته از انقلاب، شايد بيش از 4 تا 5 هزار عنوان كتاب منتشر كردهاند كه برخي از آنها به چاپهاي متعددي رسيده و ترجمههاي مختلفي (از جمله ترجمه فارسي) از آنها صورت گرفته است، يعني در سطح گستردهاي از فضاي كتاب براي معرفي و تبليغ خود استفاده كردهاند. در نقطه مقابل، تا جايي كه من مطلعم، نوشتههاي ما براي نقد اين جريانها از 50 كتاب تجاوز نميكند و اين مقايسه، وخامت اوضاع را نشان ميدهد.
اين پژوهشگر جوان ادامه ميدهد: انتشار چنين مكتوباتي با دو معضل همراه است؛ يكي آنكه كتابهاي عرفان هاي كاذب، عموما عامهپسندند و علمي و آكادميك نيستند تا در معرض توجه محققان قرار بگيرند و به اصطلاح ديده شوند. همچنين اين آثار اغلب با نامهاي جذاب و با پسوند «معنوي» كه فينفسه معناي خوبي دارد منتشر ميشوند؛ نامهايي مثل «به سوي آرامش». اين امر باعث شده حساسيت چنداني درباره اين كتابها ايجاد نشود و اين مكتوبات ديده و نقد نشوند.
مظاهريسيف ميگويد: در واقع، عناوين و ظواهر قابل قبول و موجه باعث ميشود اين كتابها به صورت تدريجي و كند شناخته شده و رفته رفته آسيبزايي از آنها در جامعه صورت بگيرد و كم كم به سطح نخبگان برسند و توسط آنان ديده يا نقد شوند.
اگرچه در سالهاي اخير روال انتشار كتابهاي آسيبشناسانه درباره عرفانهاي كاذب سرعت گرفته و توجه بيشتري به نقد مكتوبات مروج اين آيينها ميشود اما به نظر ميرسد وجود مميزي و نظارت دقيقتر در انتشار كتاب هايي كه گاه در لفافه، عرفانهاي نوين را تبليغ ميكنند، لازم است.
مظاهريسيف در اين باره ميگويد: در اين زمينه قطعا وجود مميزي لازم است اما تنها راه نيست و براي تمامي كتابهاي اين حوزه نيز ممكن نيست، زيرا بسياري از كتابهايي كه در اين حيطه نوشته ميشوند، به هر حال وارد كشور ما ميشوند و برخي از اين كتابها شهرت جهاني پيدا كردهاند و مردم ما نيز حق دارند از اين كتابها آگاه شوند. مهم آن است كه به تناسب مطالب وارداتي، ما نيز براي نقد آنها سرمايهگذاري انجام دهيم.
نويسنده كتاب «فالوندافا، ديدگاهها و آسيبها» ميافزايد: همانطور كه رهبر معظم انقلاب نيز در سال گذشته تاكيد كردند، كتابهاي مروج عرفانهاي نوظهور، با كار طولاني و سرمايهگذاري بلندمدت توليد ميشوند، بنابراين، مقابله با آنان نيز بايد اينگونه باشند و در اين راستا بايد دستورالعمل مشخص و برنامه داشته باشيم. بنابراين، براي نقد اين عرفانها و اين مكتوبات، بايد با برنامهريزي حكيمانه، مديريت و تدبير درست، آرام آرام با اين جريانات مقابله كنيم.
پايين بودن سطح كيفي (از نظر محتوا يا از نظر ساختار) كتابهايي را كه در نقد عرفانهاي كاذب نوشته ميشوند، شايد بتوان يكي از دلايل استقبال نكردن مخاطبان از اين كتابها دانست. به نظر ميرسد ورود به عرصه نقد عرفانهاي نوظهور و نگارش در اين حوزه بايد تخصصيتر شود.
دكتر محمدحسن قديري ابيانه كه كتاب «مسيحيت، از واقعيت تا تحريف» را در مقابله با جريانهاي انحرافي نوشته است، تخصصي بودن كتابهاي مقابلهاي با آثار مروج عرفانهاي نوظهور را از مهمترين نكات لازم توجه در اين مبحث ميداند و ميگويد: جريانهاي انحرافي موجود، متعدد و مختلفند و هر كس بنا به تجارب و تخصص خود بايد وارد اين حوزه شود تا اقدام او تاثيرگذار باشد.
وي با اشاره به اينكه «لزوما همه نويسندگان اين كتابها، با هدف ترويج آيين خاصي كتاب نمينويسند.» ادامه ميدهد: نويسندگان اين گونه كتابها نظير «پائولو كوئليو»، عقايدي دارند كه در كشور خودشان مطرح و مورد تاييد است و از اين رو، نميتوان آنان را به دليل نوشتههايشان متهم كرد. شايد اگر اسلام را براي اين شخصيتها مطرح كنيم، براي آنها جاذبه داشته باشد و بتوان آنها را مسلمان كرد اما ما در اين زمينه كمكاري ميكنيم.
وي در اينباره ميافزايد: پائولو كوئليو در كشور خود با مسيحيت انحرافي مواجه است (يعني دين رسمي كشورشان مسيحيت انحرافي است)، در حالي كه امروزه بسياري افراد در دنياي مسيحيت از باورهاي خود بريدهاند و در جاي ديگري به دنبال حقيقتند. بنابراين، نبايد به اين فكر كنيم كه كتاب خود را براي ترويج عقايد خاصي در كشورهاي ديگر نوشتهاند، هرچند ممكن است اثراتي داشته باشد.
نويسنده كتاب «مسيحيت، از واقعيت تا تحريف» معرفي اسلام به روشنفكران و متفكران غربي و ساير نقاط جهان را از جمله كارهايي ميدانند كه نويسندگان ما ميتوانند در راستاي مقابله با جريانهاي انحرافي انجام دهند و ميافزايد: «متاسفانه ما در اين زمينه كمكاري داشتهايم. حوزههاي علميه بايد در اين حوزه پوياتر عمل كنند و جامعه روحانيون نبايد اجازه دهد تا انحراف شكل بگيرد و سپس به فكر پاسخگويي به آن بيفتند، بلكه بايد هوشمندانه براي چنين اقداماتي پاسخ تدوين شده داشته باشند.»
وي اگرچه سختگيريهاي بيشتر در صدور مجوز انتشار براي كتابهايي را كه حاوي مطالب ترويج كننده عرفانهاي كاذبند، يكي از راههاي ممكن ميداند اما در عين حال تاكيد ميكند كه درباره برخي كتابها كه درخواستكننده دارد يا به هر حال ناشر ناگزير از انتشار آنهاست ميتواند توضيحاتي درباره محتواي كتاب بدهد.
قديري ابيانه ميگويد: به عنوان مثال، ناشر اين آثار ميتواند در پاورقي توضيحي در ابتداي كتاب (مثلا درباره نظرات موجود درباره پائولو كوئليو و افكار و آثارش) بدهد.
با توجه به آنچه نويسندگان عرصه مقابله با مكتوبات عرفانهاي دروغين ميگويند، به نظر ميرسد تنها نظارت پيش از انتشار نميتواند راهكار مناسبي براي مقابله با اينگونه آثار باشد، بلكه فعال بودن متفكران مسلمان كشورمان در راستاي نگارش آثار مقابلهاي، اقدام موثرتري محسوب ميشود.
نظر شما