بهرامي در ابتداي سخنانش به ساختار كتاب اشاره كرد و گفت: ساختار کتاب بر اساس تاريخ اساطيري ايران است و روشن است که با تاريخ واقعي تفاوت دارد. در تاريخ اساطيري از آفرينش و پايان جهان نيز سخن به ميان ميآيد، در حالي که در تاريخهاي رسمي چنين موضوعاتي ذکر نميشود.
وي افزود: برخي از نويسندگان كتابهاي تاريخي با دشواريهايي نظير پيدا كردن تصوير مناسب براي صفحات كتاب مواجه ميشوند. براي من نيز پيدا کردن تصوير دردسرهاي بسياري داشت، چون يا کيفيت آنها پايين بود، يا از برخي از استادان که نام آنها در کتاب آمده است، تصويري در دست نبود. چون علاوه بر چهرههاي ايراني، تصاويري از استادان خارجي هم در کتاب نياز بود.
بهرامي اظهار كرد: من براي انتخاب تصوير جلد کتاب حساس بودم و ميخواستم تصويري انتخاب شود که فقط تزئيني نباشد و درونمايه کتاب را هم نشان بدهد. به همين خاطر از يکي از تصويرهاي شاهنامه عصر تيموري استفاده شد. در اين تصوير بارگاه جمشيد نقاشي شده است و کساني را که سرگرم کارهايي همانند پارجه بافي و فلزکاري هستند. از اين رو تصوير گوياي پديد آمدن تمدن در ايران است.
وي به بخش نخست كتاب اشاره كرد و افزود: در بخش نخست کتاب بحث فلات ايران به ميان آمده است و سعي کردهام نشان بدهم چرا اتفاقات تاريخي در اين گستره پيش آمده است. البته آنچه براي اين فصل آماده کرده بودم، بسيار مفصلتر از آنچه بود که چاپ شد. چون حجم مطالب نوشته شده بيشتر از صفحاتي بود که درنظر گرفته بوديم.
اين پژوهشگر تاريخ در ادامه سخنانش گفت: در اين فصل زمينه شکلگيري تمدن ايران توضيح داده شده و به مواردي که پايههاي اقتصاد تمدن ايراني را ميسازد، توجه شده است. بحث اسطوره و تاريخ نيز پس از آن آمده و ديدگاه ايرانيان درباره آفرينش توضيح داده شده است. در ادامه از سلسلههاي پيشداديان، کيانيان و عصر پهلواني ياد شده و فصل جداگانهاي هم به پيامبري اشوزرتشت و آموزههاي دين او، که تحول فرهنگي بزرگي در تاريخ بود، اختصاص پيدا کرده است.
وي افزود: بايد گفت که هيچ تاريخي در دست نداريم که در آن دخل و تصرف نشده باشد. چون در هر تاريخي محدوديت نگاه تاريخنگار وجود دارد. همين باعث ميشود که نتوان تاريخ کامل نوشت، در مورد سدههاي پيش هم اين دشواري وجود داشت. مثلا ميتوان برپايه اسناد مُهر شده، تاريخ قاجار را نوشت اما پيداست که چنين تاريخي کاستيهايي هم دارد.
بهرامي اظهار كرد: در مورد گذشتههاي دور دشواري بسيار بيشتر است. چون منابع مکتوب نيستند و شخصيتها با هم آميخته شدهاند. براي مثال گرشاسب، سام و نريمان سه تن فرض شدهاند. حال آن که هر سه آنها يک تن هستند و در سه شخصيت تبلور يافتهاند. به هر حال مردمان پيشين الگويي آرماني در ذهن داشتهاند و آن الگو را به چهرههاي اسطورهاي منتسب کردهاند.
وي در پايان سخنانش گفت: اين الگوي آرماني خاصيت هر اسطورهاي است. درباره رستم هم داستانهاي شاخ و برگ دار بسيار است که آن داستانها نميتواند واقعي باشد اما سندي در «تورفان» سُغد به دست آمده که نشان ميدهد رستم يک شخصيت تاريخي است که درباره او داستانپردازي کردهاند.
نظر شما