حجتالاسلام مظاهريسيف، نويسنده كتاب «دنياي معنوي پائولو كوئيلو» با تاكيد بر رويكرد آثار اين نويسنده براي ترويج عرفانهاي كاذب گفت: استخوانبندي اصلي افكار كوئيلو با آموزههاي عرفانهاي دروغين هماهنگ است.-
وي افزود: گذشته از اين، در سال جاري در دنيا كتابي با عنوان رهبران معنوي جهان منتشر شد كه در آن به نام 100 رهبر معنوي اشاره شده است. اين نامها متعلق به كساني است كه افكارشان با منتشركنندگان اين كتاب هماهنگ است و كوئيلو جزو 20 نفر نخست ذكر شده در اين كتاب است. اين نشان ميدهد كه او در دنيا به عنوان يك نويسنده و استاد معنوي شناخته شده است. افراد زيادي اصرار دارند كه استادشان در سير و سلوك، كوئيلو باشد، حتي هنگامي كه به ايران آمده بود نيز عده زيادي همين درخواست را از او داشتند!
اين پژوهشگر ادامه داد: با اين نگرش و نيز با توجه به آثار او، به اين نتيجه ميرسيم كه كوئيلو وارد قلمرو معنويات شده است. البته اين كه صلاحيت اين كار را دارد يا خير، قابل بررسي است.
وي در پاسخ به اين سوال كه «آيا نميتوان گفت نوشتههاي كوئيلو تنها بيان تمثيل، افسانه و خيالپردازي است و اشاعه عرفان خاصي را در نظر ندارد؟» گفت: كسي كه جريانهاي شبه معنوي معاصر را بررسي ميكند، متوجه ميشود كه رهبران اين جريانها، در حال ارايه آموزههاي مشتركياند و ارزشهاي هماهنگي را به جامعه بشري ميآموزند. بنابراين، پاسخ سوال شما منفي است.
مظاهريسيف در ادامه بيان آموزههاي كوئيلو به عنوان معنويت نوظهور گفت: استخوانبندي اصلي افكار كوئيلو با آموزههاي عرفانهاي دروغين از جمله «فالوندافا»، «حلقه» (در ايران) يا «گفتوگو با خدا» (در آمريكا) و نيز با گردانندگان بسياري از سازمانها و موسسات ديني كه رهبر معنوي شناخته ميشوند، هماهنگ است. سوالي كه مطرح ميشود، اين است كه چگونه اين رهبران در قالب يك جريان، در مكانهاي مختلف، يك حرف مشترك را ميزنند و اصل حرفها، مشابه است. وقتي اين جريان دنبال شود، به نقاط قابل تاملي ميرسيم، از جمله اينكه اين حرفها و آموزههاي مشترك از «كابالاي مدرن» (يكي از عرفانهاي يهودي) ريشه ميگيرد.
نويسنده «دنياي معنوي پائولو كوئيلو» ادامه داد: حدود 290 سال است كه روي اين آموزههاي مشترك كار ميشود تا به عنوان يك دين جهاني توليد و توسط نظام سرمايهداري تثبيت شود، يعني ديني هماهنگ با سرمايهداري ليبرال توليد شود. اين به اصطلاح دين با هزاران بيان از سوي رهبران معنوي جهان ترويج ميشود كه پائولو كوئيلو نيز از اين افراد است و بسيار هم مورد توجه آنهاست، زيرا صراحت بيشتري در گفتن مطالب مورد نظر اين نظام دارد تا جايي كه شيمون پرز (رييس جمهور اسرائيل) از او تجليل كرده است. بنابراين، او با عنوان معنويت، به دنبال ترويج افكار صهيونيستي است.
مظاهريسيف با اشاره به اينكه «كوئيلو در رمان كيمياگر به داستاني از مثنوي معنوي استناد ميكند» اضافه كرد: در رمان «كيمياگر» يك استقبال اساسي از مولانا (در دفتر ششم) شده است و حتي كوئيلو ساختار داستان را نيز چندان تغيير نميدهد، چنانكه «شيطان و دوشيزه پريم» او نيز اقتباس از شخص ديگري است. اساسا كوئيلو سرقت ادبي زياد دارد كه اعتراضاتي را نيز به دنبال داشته است و در داستان «پدران، فرزندان، نوهها» حتي از گلستان و بوستان استفاده كرده است. اشكال اساسي كار او اين است كه در پردازش اين داستانها، آموزههاي فاسد را وارد كار كرده است. «كيمياگر» نيز اثر مهمي در راستاي ترويج «كابالاي مدرن» است، زيرا اوج داستان او، يعني جايي كه چوپان با عالم كائنات احساس يگانگي ميكند، در مثنوي وجود ندارد و در حقيقت، كوئيلو در اوج داستان، حرفهاي تخيلي و مباحثي از عرفان كابالا را پيش ميكشد.
اين پژوهشگر با اشاره به لزوم توجه بيشتر مسوولان بر ورود و چاپ چنين آثاري در كشور، در پاسخ به سوالي مبني بر «راهكارهاي مقابلهاي با جريان عرفانهاي نوظهور از طريق مكتوبات چيست؟» گفت: در اين باره شايد كتاب چندان تاثيرگذار نباشد، هرچند ممكن است كتابي در اين راستا مورد استقبال قرار بگيرد و تجديد چاپ هم شود اما اكنون ما نه با كتاب، كه با تفكري مواجهيم كه هزاران كتاب و ميليونها شمارگان در حال بيان آنند و نميتوان آن را ناديده گرفت.
مظاهريسيف افزود: در اين راستا بايد تلاش كنيم دستكم با اين جريان مقابله بهمثل انجام دهيم و با همان شيوههاي آنان، يعني ادبيات داستاني و رمان و استفاده از زبان عامهفهمي كه مردم بتوانند با آن رابطه برقرار كنند، آموزههاي معنوي صحيح را براي مردم بيان كنيم. يكي از ايرادهاي كار ما در اين عرصه، آن است كه تاكنون، معمولا در كتابهاي سخت و دشوار كه مورد استفاده و استقبال عموم قرار نميگيرد، به اين امر پرداختهايم.
وي در پاسخ به اين سوال كه «چرا در نگارش اين كتاب تنها به استفاده از آثار كوئيلو كفايت كردهايد و از منبع ديگري ـ براي اعتبار بخشيدن به كتاب ـ استفاده نكردهايد؟» گفت: اين كتاب را براي مخاطبان كوئيلو و خوانندگان آثار او نوشتهام و درصدد نگارش كتابي دشوار نبودهام، بلكه قصدم اين بود كه مخاطب عام را پوشش دهم و به همين دليل از منبع خاصي استفاده نكردهام و تنها نظرم درباره اين آثار را ارايه دادهام. اين كتاب در جريانشناسي انتقادي عرفانهاي نوظهور، كتاب خاصي است زيرا كتابهاي اين حوزه معمولا حجمهاي بالا دارند و سخت خوانده ميشوند.
نويسنده كتاب «دنياي معنوي پائولو كوئيلو» در مقابل اين مطلب كه «بنابراين كتاب شما بيشتر از آنكه علمي باشد، كتابي شخصي است، زيرا در چارچوب نظريه و مرجع خاصي به نقد نميپردازد» اظهار كرد: تفاوتي نميكند كه مطالب بيان شده، در چارچوب يك نظريه علمي باشد يا برآمده از اعتقادات شخص. عقيده من اين است كه اين آثار فاسدند و تلاش كردهام در بيان اين عقيده، به كتابهاي خود كوئيلو ارجاع دهم.
مظاهريسيف ادامه داد: وقتي موضوع، نقد آثار كوئيلو است، اگر كسي اين نقد را به طور روشن بيان كند، قابل استفاده و استناد است و لزومي به اضافه كردن فهرستي از منابع به طور صوري ندارد. البته اين بستگي به موضوع دارد. وقتي موضوع نقد، تفكر يا آثار يك نويسنده است، بايد منتقد، تمامي آثار آن نويسنده را خوانده باشد. به عنوان مثال، در نقد عرفان نوظهور «فالوندافا» چون تنها يك كتاب مرجع درباره اين فرقه، آن هم به زبان چيني وجود دارد، براي تبيين مطالب ناگزير بودم از منابع ديگري نيز استفاده كنم اما درباره نقد پائولو كوئيلو، با تعدد منابع مواجه بودم. همچنين در پي ارايه كتابي با حجم كم بودم و به همين دليل به برخي منابع سر نزدم.
نظر شما