مترجم كتاب «زمان، ادراك، سينما» اين اثر را شامل مقالاتی با موضوع فلسفه ژیل دلوز درباره سینما دانست و گفت: به اعتقاد دلوز، سينما تنها ابزاری برای برانگيختن احساسات انسانی نيست بلكه كاركرد اصلي سینما، آزاد ساختن جهان و حیات از قيد نظرگاههاي انسانی است.-
اين مترجم ادامه داد: كتاب دوم وي درباره سينما كه «سینما 2: تصویر ـ زمان» نام دارد، سینمای مدرن به ویژه آثار فیلمسازانی مانند رنه، گدار و برسون را بررسی میکند. اين دو اثر، با وجودي كه عنوان سينمايي دارند، به طور عميقي فلسفی و بیانکننده تاملاتی درباره ماهیت حیاتاند. اين آثار، بیش از هر چیز به مقولاتی مانند حرکت، زمان و مکان اختصاص دارند.
وي افزود: به اعتقاد دلوز، تاریخ سینما را نباید به مقولهای درونرشتهای و حاشیهای تقلیل داد که تنها به عنوان یکی از تولیدات بینهایت انسانی، ذیل تاریخ بشریت قرار میگیرد. آثار دلوز درباره سینما که به یقین فراتر از مجموعهاي از مباحث مرتبط با هنر و زیباییشناسیاند، با اشاره به فیلمسازان برجسته و نظریات گوناگون سینمایی ـ فلسفی، ميكوشند رویکردی فلسفی درباره سینما ارايه كنند. اين آثار، زمینهای را فراهم میکنند که در بستر آن بتوان دو پرسش «فلسفه چیست؟» و «سینما چیست؟» را طی حرکتی هستیشناختی، به یک معنا در نظر گرفت.
پارسا يادآور شد: این امر نشان میدهد سینما که با تصویر ـ حرکت و تصویر ـ زمان خود میتواند به پویایی ساختارها و سامان دادن به آشوبهای حیات بيانجامد، چیزی بیش از سینما به عنوان ابزاری برای تصویر کردن واقعیت و حتی خلق صرف تاثیراتی است که احساسات انسانی را برانگیزد. برای بسیاری از مولفان برجسته سینما که به قدرتها و قابلیتهای سینما دست یافته و آنها را برای آفرینش امکانهایی برای سینما، سوژه، حیات و در نهایت واقعیت به کار گرفتهاند، سینما به چیزی بیش از نمونهای عملی برای مباحث نظری بدل میشود، جایی که کارکرد اصلی آن آزاد ساختن جهان و حیات از جایگاه تحمیلی تثبیت شده و یکسویه نظرگاه انسانی است.
پارسا كه ترجمه «تن بيگانه» جلد ديگري از جموعه «دفترهاي فسلفه را عهدهدار بود، درباره محتواي مقالات جلد اين مجموعه گفت: دلوز در مقاله نخست كتاب «ادراك، زمان، سينما» با عنوان «برجستهترین فیلم ايرلندی» تلاش ميكند اثر سینمایی «ساموئل بکت» را با استفاده از سه مفهوم بنیادی یعنی «تصویر ـ ادراک»، «تصویر ـ کنش» و «تصویر ـ تاثیر» بررسي كند. در مقاله دوم با عنوان «برگسون و سینما» به قلم رونالد باگیو، اهمیت توجه به آثار «آنری برگسون» در دو کتاب سینمایی دلوز نشان داده ميشود. اين مقاله، خواننده را با مفاهیم مهمی مانند خیزخواست حیاتی، دیرند(تجربه درونشناختي) و توهم سینماتوگرافیک آشنا میکند. در مقاله سوم با عنوان «سینما، تفکر و زمان؛ کتابهای سینمایي دلوز» کلر کولبروک نشان میدهد که چگونه میتوان سینمای دلوز را در پیوند با مقوله تکنولوژی در نظر گرفت. او از این طریق به ایده کلی مغز زیستشناختی به مثابه پرده سینما اشاره میکند.
وي افزود: پايان اين كتاب، شامل مصاحبهای با دلوز درباره تصویر ـ حرکت است. در این مصاحبه، دلوز ایدههای کلی خود را درباره فلسفه سینما و تمایزات و تقدمی که بر نظریه روانکاوانه فیلم دارد، معرفی میکند. این که چگونه باید در سینما مفاهیمی را به کار گرفت که ويژه سینمايند و البته تنها از منظری فلسفی میتوان آنها را مطرح كرد.
پارسا این اثر را نخستين کتاب مستقل درباره فلسفه سینماي دلوز دانست و گفت: با وجودي كه نثر دلوز در مقاله نخست، دشوار میشود و فهم آن مستلزم آشنایی با مفاهیم اصلی تفکر سینمایی اوست، اما میتوان آن را اثری شایسته براي درک رویکرد دلوز قلمداد كرد.
كتاب «ادراک، زمان، سینما» به زودي از سوي نشر رخدادنو منتشر خواهد شد.
نظر شما