شنبه ۹ مهر ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
محقق: «مثل من به انتظار» صفر تا صد درباره‌ی دفاع مقدس

«مثل من به انتظار» عنوان مجموعه‌اي از شعرهاي «جواد محقق» با موضوع دفاع مقدس براي نوجوانان است كه نخستين بار در سال 74 منتشر شد. اين كتاب به‌تازگي به چاپ سوم رسيده است و به همين بهانه با شاعر آن گفت‌وگو كرده‌ايم.

ايبنا نوجوان: جواد محقق، شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار متولد سال 1333 در همدان است. او  سال‌ها به‌ معلمي پرداخته و در تمام اين سال‌ها با نوجوانان در ارتباط بوده است. البته تمام آثار اين شاعر و نويسنده در حوزه‌ي كودك و نوجوان نيست؛ اما آثار متعددي براي اين گروه دارد كه از ميان آن‌ها مي‌توان به «باران بهانه بود»، «دوغ و دروغ»، «در خانه‌ي ما»، «معلمان خوب من» و «علم و ايمان در گفت‌وگو با دانشمندان» اشاره كرد. 

او فعاليت‌هاي فرهنگي و مسؤوليت‌هاي مختلف در حوزه‌ي فرهنگ داشته كه  مدیريت مجلات رشد، سردبيري مجله‌ي رشد نوجوان، مسووليت صفحه‌ي شعر کیهان‌بچه‌ها و عضويت در شورای شعر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، از آن جمله‌اند.

بهانه‌ي ما براي گفت‌وگو با آقاي محقق،  بازچاپ مجموعه شعر «مثل من به انتظار» بود. اين كتاب در هفته‌ي دفاع مقدس از سوي انتشارات سوره‌ي مهر به چاپ سوم رسيد.

همه‌ي شعرهاي اين مجموعه درباره‌ي دفاع مقدس است، چه شد كه شما اين شعرها را سروديد؟
ـ بله، اين كتاب شايد نخستين كتاب  ويژه‌ي نوجوانان بود كه تمام شعرهايش، صفر تا صد درباره‌ي دفاع مقدس و پيامدهاي آن است. چاپ نخست اين كتاب كه در سال 1374 با طرح‌هايي از همشهري هنرمندم كاظم طلايي منتشر شد، خودش داستاني دارد! چون من خيلي در بند چاپ آن‌ها نبودم.

مي‌شود ماجراي آن را برايمان تعريف كنيد؟
ـ دوست نازنيني داشتم به نام احمد زارعي كه خودش هم اهل شعر و نوشتن بود، ولي غرق كارهاي اجرايي ـ فرهنگي بود. مرا به اسم شاعر شعرهاي بزرگ‌سالان مي‌شناخت و اطلاعي از شعرهاي كودكانه و نوجوانانه‌ام نداشت. وقتي زنده‌ياد سيدحسن حسيني (شاعر) دو ـ سه تا از شعرهاي نوجوانانه‌ي مرا گرفت و در جُنگ ادبي «سوره (بچه‌هاي مسجد) چاپ كرد، احمد هم مثل خيلي‌هاي ديگر كه جا خورده بودند، خيلي تعجب كرده بود، براي همين سخت پاپي‌ام شد كه شعرهاي نوجوانانه‌ات را بده من هم ببينم! آنقدر گفت و گفت تا بالاخره گشتم و پيدايشان كردم. براي خودم هم جالب بود. ديدم ده ـ پانزده شعر نوجوانانه با موضوع دفاع مقدس دارم! به هر حال آن‌ها را بردم براي احمد و او بي‌آن‌كه به من بگويد، آن‌ها را به دفتر ادبيات دفاع مقدس حوزه‌ي هنري سپرده بود و من وقتي متوجه شدم كه حروف‌چيني شده بود و مي‌رفت براي چاپ.

ايشان همان كسي نيست كه كتاب را به او تقديم كرده‌ايد؟
ـ بله، خودش است! واقعاً اصرار او بود كه اين‌ها چاپ شد؛ چون من حتي پس از حروف‌چيني هم با چاپشان مخالفت كردم! در آن روزها احمد عزيز به خاطر بيماري ناشي از صدمات شيميايي جنگ در بيمارستان بود. در آخرين ملاقاتي كه داشتيم گفت: شنيده‌ام مي‌خواسته‌اي كتابت را پس بگيري؟ بعد همان‌جا از من قول گرفت كه اين كار را نكنم و بگذارم چاپ بشوند. من هم قول دادم و كتاب رفت براي چاپ؛ ولي حيف كه مرگ، پيش از انتشار كتاب، احمد را با خودش بُرد و متن چاپ شده‌ي آن را نديد. در آخرين روزهاي پيش از چاپ آن متن تقديم‌نامه را به يادش نوشتم و گذاشتم اول كتاب. باور كنيد آن متن را بيش‌تر از كل كتاب دوست دارم. البته من هم جبران كردم و چند سال بعد تعدادي از شعرهاي كودك و نوجوان احمد زارعي را در يك كتاب چاپ كردم و خلاصه پاتك زدم!

نگفتيد چه شد كه اين شعر‌ها را سروديد؟
ـ من معلم بودم و گاهي بعضي از شاگردانم كه به جبهه مي‌رفتند، شهيد مي‌شدند يا مجروح بر مي‌گشتند و جايشان در كلاس خالي مي‌ماند. طبيعي بود كه من هم مثل بچه‌ها تحت‌تأثير قرار بگيرم و برايشان يا به بهانه‌شان شعر بگويم و سر كلاس بخوانم، اما معمولاً چاپشان نمي‌كردم تا اين‌كه آن داستان پيش آمد.
البته بعضي شعرها هم محصول حضور گاه و بيگاه خودم در جبهه است كه با ديدن بچه‌هاي نوجوان بسيجي و براي آن‌ها سروده شده است. از پاوه و پيرانشهر در غرب كشور گرفته تا دشت عباس و خرمشهر در جنوب.

ظاهراً شكل و شمايل كتاب «مثل من به انتظار» در اين چاپ تغيير كرده است.
ـ بله، در چاپ سوم، ناشر ساختار فتي و تصويري كتاب را كاملاً تغيير داد و قيمتش هم كمي بالا رفت. البته نسبت به كتاب‌هاي تك‌رنگ (سياه و سفيد) و جلد مقوايي بعضي از ناشران ديگر، ارزان‌تر است و از اين بابت جاي تشكر دارد.

استقبال از كتاب چطور بوده است؟
ـ احتمالاً خوب بوده كه به چاپ سوم رسيده! به‌ويژه اين‌كه در بخش نوجوانان ِ دومين دوره‌ي كتاب سال معلم و سومين دوره‌ي كتاب سال دفاع مقدس هم برگزيده شد و مورد تقدير قرار گرفت.

شما كتاب شعر نوجوانانه ديگري هم با موضوع دفاع مقدس داريد؟
ـ بله، يك كتاب ديگر هم در اين موضوع دارم كه همين‌روزها بايد به ناشري تحويل بدهم، اما هنوز اسم آن نهايي نشده است. يك كتاب بزرگ‌سالانه هم در اين موضوع دارم كه با عنوان «سال‌هاي سربلند» آماده‌ي چاپ است.

دوستان خوب ايبنا نوجوان! گفت‌وگو با آقاي محقق را كه خوانديد، خواندن تقديم‌نامه‌ي اين كتاب هم خالي از فايده نيست:  

تقديم
به آن پرنده‌ي بهشتي بال
كه از برزخ حيات پركشيد
و آواز عروجش در ملكوت پيچيد

دلاور ميدان‌هاي حماسه و شرف
و بسيجي عرصه‌هاي جنگ و فرهنگ
كه قله‌هاي خفته در برف غرب
و دشت‌هاي سوخته در آتش جنوب
هنوز صداي گام‌هاي استقامتش را مي‌شنود.
و نامش بر كتيبه‌ي مطبوعات انقلاب، مي‌درخشد؛

به دوست زنده‌يادم احمد زارعي
كه تشويق‌ها و اصرارش بر چاپ اين مجموعه
آن را از نهان‌خانه‌ي دلي مجروح
تا شانه‌هاي زخمي مطبوعات جنگ راه برد.

دردا كه با پرواز نابه‌هنگامش
متن سربي اين شعرها در حسرت تبرك نگاهش باز ماند
و مثل من به انتظار نشست!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها