چاپ نخست كتاب «كراماتي از مهدي موعود(عج)» تاليف زينب محمودي از سوي نشر جمال منتشر و روانه بازار كتاب شد.-
امام صادق(ع) فرمود: «هركس در حال انتظار فرج بميرد مانند كسي است كه در خيمه مهدي همراه اوست، نه بلكه مانند رزمندهاي است كه در حضور پيامبر(ص) و همراه آن حضرت شمشير بزند.(منتخبالاثر، ص629).»
گرچه ديدار با حضرت مهدي(عج) به عنوان يك اصل محوري در بحث مهدويت مطرح نيست؛ اما داشتن شوق ديدار و توفيق زيارت آن حضرت(عج) و باز شدن گره مادي يا معنوي هركس به دست ايشان، مايه خشنودي و سرفرازي است. همچنين انتظار پويا و مسوولانه همراه با نشاط و شادابي و حركت براي اصلاح خويش و جامعه براي سربازي در ركاب امام زمان(عج) بزرگترين وظيفه در زمان غيبت كبري است.
در سرآغاز سخن اين اثر، مولف انگيزه خود را از نگارش كتاب حاضر، چنين عنوان ميكند: «سالها پيش، سخني از يك كشيش درباره امام زمان(عج) خواندم كه برايم جالب بود. او گفته بود چنانچه شيعه به جاي هر چراغ در نيمه شعبان، ورق كاغذي براي روشنگري ذهن ديگران نوشته بود هماكنون شهرت امام زمان(ع) از حضرت مسيح بيشتر بود. هرچند بنا بر اين سخن نميتوان شادي كردن براي ولادت آن حضرت را تعطيل كرد؛ ولي به نظر ميرسد بهتر آن است كه شيعه همراه هر چراغي كه به عنوان شادي و سرور روشن ميكند و با چنين رفتاري عشق و محبت خود را ابراز ميكند، برگ كاغذي نيز براي روشن كردن ذهن عاشقان و خواستاران امام زمان(عج) منتشر سازد. انگيزه تاليف اين اثر، روشنگري در موضوع مهدويت بوده است.»
حكايت نخست اين اثر، از كتاب «دارالسلام» صفحه 438 نقل ميشود كه مربوط به تشرف ملااحمد اردبيلي(ره) به حضور امام زمان(عج) است. داستان اين حكايت از اين قرار است: «ميرسيد علام تفرشي گفت: در بعضي از شبها در نجف اشرف، وقتي پاسي از شب گذشته بود در صحن روضه مطهره، ميگشتم. ناگاه شخصي را ديدم كه به سمت روضه مقدسه ميرود. به سوي او رفتم. چون به او نزديك شدم ديدم شيخ و استادم ملااحمد اردبيلي(ره) است. خود را از او پنهان كردم تا آنكه ببينم چكار ميكند. ديدم نزديك روضه مقدسه رسيد و در هم بسته بود. ناگاه ديدم در گشوده شد و داخل روضه گرديد. گوش دادم و ديدم با كسي آهسته تكلم ميكند.
بعد از آن بيرون آمد و در بسته شد. خود را به كناري كشيدم. ديدم از نجف به سمت كوفه رفت. من هم در عقب او روانه شدم به طوري كه مرا نميديد تا داخل مسجد كوفه شد و نزد محرابي كه اميرالمومنين(ع) را در آن ضربت زدند قرار گرفت و زمان طولاني در آنجا درنگ كرد. بد از آن برگشت و از مسجد بيرون رفت و به سمت نجف متوجه گرديد. من هم در عقب او بودم تا آنكه به مسجد حنانه رسيد.
اتفاقا مرا بدون اختيار سرفه عارض شد. چون آواز سرفه شنيد به سمت من نگاه كرد. مرا بديد و بشناخت و فرمود: مير علام هستي؟
گفتم: آري!
گفت: كجا بودهاي و چه كاري داري؟
گفتم: از آن زمان كه داخل روضه شدي تا حال با تو هستم. تو را به حق اين قبر قسم ميدهم بگو سر اين واقعه كه امشب از تو مشاهده كردم چيست؟
فرمود: به شرط آنكه تا من زنده هستم آن را به كسي نگويي. چون به من اطمينان كرد، فرمود: گاهگاه كه بعضي مسائل بر من مشكل ميشود در حل آن به امير مومنان(ع) متوسل ميشوم. امشب مساله بر من مشكل شد و در مورد آن فكر ميكردم. ناگاه به دلم افتاد كه باز خدمت آن حضرت بروم و سوال كنم. چون به در روضه رسيدم ـچنانكه ديديـ بيكليد به روي من گشوده شد. پس داخل شده، به خدا ناليدم كه جواب آن را از آن حضرت دريابم. ناگاه از قبر مطهر آوازي شنيدم كه برو به مسجد كوفه و از قائم(ع) سوال كن؛ زيرا او امام عصر است، پس نزد محراب آمدم و از آن بزرگوار سوال كرده، جواب شنيدم و الحال به منزل خود ميروم.»
اين اثر، حكايت 47 نيكبختي را ميكند كه مورد الطاف الهي و حضرت صاحبالزمان مهدي موعود(عج) قرار گرفتهاند.
چاپ نخست كتاب «كراماتي از مهدي موعود(عج)» با شمارگان 5000 نسخه، 100 صفحه و بهاي 15000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما