گاوالدا نويسنده رمان پرفروش «همه با هم؛ همين است» (2005) چنان از خواندن رمان «استونر» حظ ادبي برد كه از فرانسه به آن سوي درياي مانش در بريتانيا رفت تا اين رمان را ترجمه و در اختيار همه فرانسويزبانان قرار دهد.
«استونر» كه خود به معني سنگانداز است، قصه زندگي پر شكست و با سرنوشتي مبهم از مردي به نام ويليام استونر را بازگو ميكند. اين پسر كشاورز همه چيز را از دست ميدهد؛ جنگي كه يكي از دوستانش را ميگيرد، ازدواجي كه از نامزد زيبايش يك عفريته ميسازد و تحصيل دخترش، كه به رابطهاي غيراخلاقي با استادش منجر ميشود.... همه اين زندگي، از سر تا پا شكست و شوربختي است. او حتي كارش در دانشگاه را كه به عنوان استاد ادبيات ميتوانست خيلي درخشانتر باشد و نسلهايي را تحت تأثير قرار دهد، مايه نشاط و زندگي خود نميبيند. اما مهم نيست، با وجود همه اينها، استونر هنوز توشه كوچكي از روح انساني و گنجي غني را با خود همراه دارد. او كتاب دوست دارد و حداقل همين عشقش به ادبيات وي را خوشحال نگاه ميدارد.
پيامرساني امانتدار به نام آنا گاوالدا از كاراكتر محبوبش ويليام استونر و ترجمان زندگي او به زبان فرانسه سخن ميگويد. در ادامه گفتگوي آستريد گانيور از پايگاه كتاب ماي بوكس با آنا گاوالدا، نظر مترجم رمان «استونر» درباره كار تازهاش ميخوانيم:
تمايل به ترجمه اين كتاب از كجا ناشي ميشد؟ دوست نداشتيد خودتان نويسنده آن بوديد؟
بله، دلايل زيادي وجود دارد، اما صادقانهتر بگويم من اين كتاب را خواندم و به خودم گفتم: «اوه (افسوس)... چقدر دلم ميخواست خودم اين را مينوشتم.... (لبخند) اما آيا نسخه فرانسه كتاب وجود دارد؟ پس به هر حال ميتوانم آن را به قلم خودم بنويسم!»
"توسط آنا گاوالدا آزادانه ترجمه شد" به چه چيزي اشاره دارد؟ وقتي متني ترجمه ميشود آيا آزادي مترجم خطرناك نيست؟ هرگز نترسيديد كه به جان ويليامز خيانتي كرده باشيد؟
منظور از اين عبارت اين است كه من براي خودم آزاديهاي خاصي در نظر گرفتهام تا زيبايي متن در زبان خودم به همان زيبايي متن اصلي باشد، و من نه تنها به او خيانتي نميكنم بلكه كتابي را عرضه ميكنم كه بيشترين شباهت را به او داشته باشد... در واقع من به او خيانت نكردهام، بلكه به او خدمت كردهام. من در نوع خودم ويژگي منحصر به فرد و كميابي دارم؛ مترجمي كه آثارش ترجمه ميشود. آثار خود من هم در همه دوران زندگيام، ترجمه شدهاند و هميشه گفتگوهايي طولاني با مترجمانم داشتهام، انتظارم از آنها را هم ميدانم و آنها را وادار ميكنم مرا به زبان خودشان «آزادانه» به خوانندگان معرفي كنند. احساسات مهم هستند نه فرهنگ لغت.
استونر شخصيت سادهاي نيست، او داراي كاراكتري زمخت، سخت و كمحرف است. چه چيزي شما را به سوي او جذب كرد؟
صداقت، هوش، باريك بيني، زيركي و دلسوزياش... من جذب او نشدم بلكه عاشقش شدم. من مرداني را كه زياد حرف نميزنند اما به كوچكترين جزييات توجه دارند دوست دارم...
استونر تقريبا همه چيزش را در زندگي از دست داده است اما هنوز ميتواند به يك چيز ببالد و آن هم كشف ادبيات است. با اطمينان ميتوان گفت عمر آدمي كافي نيست! اما از نظر شما، آيا كتاب به تنهايي كافي است؟ در همين باره، افكار استونر در بستر مرگ خواننده را متحير ميكنند: ادبيات در عين حال هم مايه تسلاي دل استونر بود و هم عامل شكستهايش... درست است؟
كه اينطور... براي من سوال بسيار سختي است! اما نه، من تصور نميكنم اينطور باشد... كتاب به تنهايي كافي نيست، اما با حال خوشبختانه وجود دارد، ها؟ نه تنها كتاب، بلكه همه زندگي معنوي... فيلم، موسيقي، نقاشان، شاعران و آدمهايي كه با سه تا شاخه گل از يك دامنه سنگلاخي، يك دسته گل قشنگ درست ميكنند... بله، خوشبختانه هنرمندان و ديگر رؤياپردازان وجود دارند چون در غير اينصورت خيلي زود همه ما مرده بوديم... پس شما تنها با علم به همه اينها و ديدن همه اينها ميتوانيد در اين دنيا جنب و جوش داشته باشيد... ما در اينجا كنار همديگر هستيم... و جداي از هم عصبي و شكننده خواهيم بود...
اين ترجمه را چگونه به پايان برديد؟ سربلند، شوكه شده، خسته، مغرور؟ آيا در تدارك كار تازهاي هستيد؟
غرور.. (احساسي كه در رابطه با من خيلي بيگانه است!) بله، دوباره كار تازهاي را شروع خواهم كرد. يك روز «سالهاي نور» اثر جيمز سالتر را ترجمه ميكنم. قبلا به فرانسه ترجمه شده است. فقط عنوان كتاب حالم را به هم ميزند: سالهاي نور (تصور زمان و نور!!) اما در زبان فرانسه به «يك خوشبختي بيكم و كاست» ترجمه شده است... با وجود اينكه ترجمه رمان قشنگ است، من هم ميخواهم دو مرتبه سعي كنم... كاراكترهاي اين كتاب را دوست دارم، ميخواهم آنها را دوباره بيان كنم... بالاخره دليل همه چيزي كه نوشته ميشود، همين «بودن» است. «بودن« چيزي غير از آنچه هست...
رمان «استونر» نوشته جان ويليامز با ترجمه آنا گاوالدا در 380 صفحه با قيمت 25 يورو از 31 اوت 2011 از سوي نشر دليتانت فرانسه به زبان فرانسوي به بازار آمده است.
نظر شما