غلامحسين سالمي متولد ۱۳۲۳ خرمشهر است. در كارنامه ادبي او دو مجموعه شعر با نام «مرد حادثهها» و «با بار عشق و آينه و نور در آستانه شب و دلتنگي» كه آخري شامل دو بخش غزل و سوگ سروده است...
- از آخرين كارتان يعني رمان «گل آفتابگردان» نوشته ويليام كندي بگوييد، شنيدهام كه جوايزي را كسب كرده است؟
: نويسنده اين كتاب براي نوشتن آن برنده جايزه پوليتزر، جايزه هنر فرمانداري و همچنين جايزه پن فاكنر شد، همچنين شان عالي دانشگاه نيويورك را از آن خود كرد و موفق به دريافت بورسيه تعهد ملي هنر و ادبيات شد. از روي كتاب «گل آفتابگردان» اين نويسنده آمريكايي كه نشان فرهنگ و ادب فرانسه را هم دارد، فرانسيس فردكاپولا سناريو «باشگاه پنبه» و همينطور سناريو همين فيلم را نوشت كه با شركت جك نيكلسون و مريل استريپ و كارگرداني هكتور بانبكو روي پرده رفت و استقبال بينظيري هم از آن شد كه جك نيكلسون به خاطرش جايزه اسكار را گرفت.
-«بحران شعر» را كه مدتها بر سر زبانها افتاد و در اكثر محافل ادبي جسته و گريخته درباره آن صحبت ميكردند، چگونه ارزيابي ميكنيد؟
:اگر كم شمار بودن تيراژ دفترهاي شعر يا اقبال نشان ندادن مردم به شعر را بحران مينامند، بايد بگويم كه اين قضيه، مسئله تازهاي نيست. در تمام جوامع دنيا و از گذشتههاي دور، معمولاً تعداد شاعران بيشتر از نويسندگان بوده و اكنون هم در ايران به همين شكل است. يعني هر كس كه عاشق شد، يا فكر كرد كه عاشق شده است، براي بيان احساساتش شروع ميكند به شعر گفتن. در نتيجه بسياري از حضرات با كمترين واژه و به دور از روده درازي، مكنونات قلبي خود را بيان ميكنند! حال بگذريم از اين نكته كه آنچه نوشتهاند و مينويسند شعر است يا نه! به رغم چشمگير بودن تعداد شاعران و چربش تعداد آنها بر نويسندگان، تيراژ كتاب هاي شعر، در همه كشورها از تيراژ رمان و يا مجموعه داستان، پايينتر است. اگر هم به فهرست برندگان جايزه نوبل ادبيات بنگريم، متوجه ميشويم كه شاعران، خيلي كمتر از نويسندگان برنده اين جايزه شدهاند. يك آمار غير رسمي ميگويد كه در ايران خودمان تقريباً بيست هزار آدم به طريقي به شعر وابستهاند. اما متأسفانه بايد بگويم كه اين عده هم چشم ديدن همديگر را ندارند. اگر هر كدام از اين جماعت يك جلد كتاب شاعران ديگر را بخرد ما يك تيراژ بيست هزارتايي براي شعر را داريم و اگر هر دو نفر يك كتاب شعر بخرند يك تيراژ ده هزارتايي، براي سه يا چهار نفر را هم حساب كنيد. پس تنگ نظري هم در پايين بودن تيراژ دخيل است.يكي ديگر از علت ها كم لطفي و سادهگيري و آسانپسندي دوستاني است كه مسئوليت صفحات شعر نشريهها را برعهده دارند. متأسفانه اين عزيزان هرچه به دستشان ميرسد چاپ ميكنند، آن وقت دوست جوان شاعر ما كه دوتا از شعرهايش چاپ شده براي آنكه كتابي در بياورد و صاحب كتاب شود فوراً پاشنهها را ور ميكشد و درست به كار ميشود و با هزينه شخصي يا قرض كردن از اين و آن (كه باز هم هزينه شخصي است) كتابي چاپ ميكند كه فروش هم نميرود. نه مؤسسههاي پخش، چنين كتابهايي را براي فروش ميپذيرند و نه كتابفروشيها حتي به صورت اماني. در نتيجه كتاب ميماند روي دست شاعرِ ناشر! تنها دلخوشيشان هم چاپ شدن كتابشان است.
اخيرا! در خارج رستورانهايي باز شده كه به آنها كافه پوئتري (كافه شعر) ميگويند. در اين كافهها شاعران دور هم جمع ميشوند و شعرهايشان را ميخوانند و كتابشان را براي فروش عرضه ميكنند. مشتريان هم از شعر هركس كه خوششان بيايد كتاب آن شاعر را ميخرند. بعضيها هم توي پارك شعرهايشان را ميخوانند و كتاب ميروشند. به نظرم راه از گذر به قول شما اين بحران اين است كه نهادي به عنوان متولي ادبيات و فرهنگ مكتوب ايران ، شاعران نوپا را گرد هم بياورد و استعدادها را كشف كند. آن وقت نظارت مستقيمي بر چاپ كتابها داشته باشد تا خداي نخواسته اين عزيزان اسير دست برخي از ناشران سودجو نشوند و از هرز رفتن آنها هم جلوگيري شود.
- از ميان شاعران معاصر، شعر كداميك را ميپسنديد؟
: بيترديد بايد از منوچهر آتشي، شفيعي كدكني و سيروس نيرو نام برد. هر چهار نفر اين عزيزان، از استخوان دارهاي شعر معاصر ايراناند و به ادبيات كلاسيك هم تسلط دارند. از ميان غزل سرايان هم، آثار عماد خراساني را دوست دارم و سهيل محمودي هم به ترانهسرايي نوآور است.
- كتابهاي در دست انتشارتان چيست؟
: كتاب «برف بهاري» يوكيو ميشيما با ويرايش جديد و عكسهايي كه از سفر ژاپن آوردهام ـ كه كاملترين عكسهاست ـ از سوي نشر نگاه منتشر خواهد شد. دو كار از گراهام گرين يكي «مأمور ما در هاوانا» و دومي «قطار استانبول» كه از دومي دو سه فيلم ساخته شده را در دست انتشار دارم. گراهام گرين در «مأمور ما در هاوانا» مركز اينتلجن سرويس» انگليس را دست انداخته. كتابي ديگري هست با عنوان «يك نكته از هزاران» كه ديروز مجوزش را گرفتم و انشاالله تا عيد فطر منتشر ميشود. اين كتاب شامل حدود هزار دويست سيصد حديث از چهارده معصوم است كه طي سالها خودم آنها را جمعآوري و يا از عربي ترجمه كردهام. هر سه اين كتابها را انتشارات كتابسراي تنديس منتشر خواهد كرد.
- كلام جا مانده تان؟
- دوستان جوان ما بيشتر مطالعه كنند و حتماً ادبيات كلاسيك را بخوانند. هر چند واقعيت تلخي است، اما بايد بگويم كه با خواندن شعر شاعران جوان، ميبينيم كه اكثر آنها، متأسفانه هنوز دستور زبان فارسي را نميدانند. حاضرم هفت قدم رو به قبله بردارم و سوگند بخورم كه نود درصد شاعران، نه شاهنامه را خواندهاند و نه ديوان حافظ را و نه مثنوي و سعدي را ورق زدهاند! بعضيان هم تصور ميكنند اگر واژهها را جابهجا بنويسند و پس و پيش بياورند آن وقت سبك جديدي در شعر ايجاد كردهاند. اين قضيه پست مدرنيسم هم چماقي شده است كه براي دفاع از شعرشان بر سر ديگران فرود ميآورند. به جرأت ميگويم كه بسياري از اين خانمها و آقايان هنوز نميتوانند يك غزل حافظ را درست و بدون غلط بخوانند، آن وقت صحبت از پست مدرنيسم ميكنند و تيشه به دست گرفتهاند و به ريشه ادبيات كلاسيك ميزنند. بهتر است عزيزان جوان كه شور و شوق و ذوق هم دارند، با مطالعه بيشتر، ذهن خود را پرورش دهند و حرمت پيشكوشتها را هم نگه دارند. به قول معروف ميگويند: «بزرگش نخوانند اهل خرد/ كه نام بزرگان به زشتي برد»
نظر شما