دكتر حسين الهيقمشهاي، عصر ديروز (سهشنبه 11 مرداد) در شهر كتاب درباره كتاب «365 روز در صحبت با قرآن» كه به قلم وي از سوي انتشارات سخن منتشر شده است، سخنراني كرد. تاکنون چهار جلد کتاب از مجموعه «جوانان و فرهنگ جهانی» به قلم استاد الهيقمشهای منتشر شدهاند. «365 روز با سعدی»، 365 «روز با مولوی»، 365«روز با ادبیات انگلیسی» و 365 «روز در صحبت با قرآن» عناوین این چهار جلدند./
وي افزود: كودكي من توام با شنيدن قصهها بود. مادر قصههای کتاب مقدس و انجیل را برايمان نقل ميكرد. عمو برای ما داستان دراویش و اولیا را بیان میکرد و پدر نیز از مثنوی قصه میگفت. از ميان آن داستانها، حكايت «طوطي و بازرگان» هنوز هم هوش از سر من ميبرد. تاكنون اين همه داستان خواندهام، اما از شنيدن هيچ يك از آنها به اندازه «طوطي و بازرگان» لذت نبردهام. در خانه ما، داستانهاي شاهنامه تنها برايمان تعريف نميشد، بلكه به اجرا نيز درميآمد.
الهيقمشهاي ادامه داد: جلسات تفسير قرآن تا زمان درگذشت پدرم برپا بود. يك شب، هيچ كس براي شركت در جلسه نيامد. من بر حسب جواني، فكر ميكردم كه جلسه برگزار نخواهد شد، اما پدر پس از نماز مغرب و عشاء گفت؛ «اي در و ديوارها و درختها، گواهي دهيد كه درِ خانهام را باز گذاشته، از مردم براي شنيدن سخن الهي دعوت كردم و آنان نيامدند، اما من جلسه تفسير را برگزار ميكنم.»
وي با بيان اين كه «خوشبختانه از زمان كودكي حافظه خوبي داشتم» گفت: به دليل محفوظاتي كه دارم، گاهي از من سوال ميشود كه چند كتاب خواندهاي، اما من مطالعه چنداني نكردهام، بلكه زياد گوش دادهام. خانه ما مانند يك دانشگاه بود و استادان و طلاب حوزه در آن رفت و آمد داشتند. من در محافل علمي آنان شركت ميكردم و گوش ميسپردم. ملكالشعراي بهار و معين، از جمله استاداني بودند كه منزل ما رفت و آمد داشتند.
الهيقمشهاي پدرش را داراي نگاهي جهاني دانست و گفت: او با وجود مستغرق بودن در فرهنگ اسلامي، نگاهي جهاني داشت. مادر ما نيز همينگونه بود و داستانهاي انجيل را برايمان تعريف ميكرد. ما در فضايي جهاني بزرگ شديم.
وي افزود: نخستين دوست و معشوق من در دوران نوجواني، كتاب بود. كتابهاي «يك دو سه بينهايت» و «از جهانهاي دور» دو دوست من در آن دوران بودند. با يادآوري همان دوران بود كه به فكر افتادم براي آشنايي جوانان با افكار جهاني كاري بكنم.
اين نويسنده ادامه داد: كتابها؛ پرحجم و زمانها؛ كوتاهاند و جوانان از ترس پرحجم و دشوار بودن كتابها سراغ مطالعه نميروند. مثنوي يكي از همين كتابهاست. كتابي كه بسيار آسان است، اما بسياري از مطالعه آن هراس دارند. به همين دليل به فكر افتادم «مثنوي»، «ديوان شمس» و «فيه ما فيه» را به قطعات كوتاه درآورم.
وي به شتابزدگي مردمان اين عصر اشاره كرد و گفت: مولانا در زمان تاخت و تاز اقوام مختلف از جمله مغولان ميزيست، اما گويي در جايي نشسته است كه حتي برگي نميجنبد. اينگونه بود كه چنين كلماتي را بر زبان جاري ميكرد. در «365 روز با مولوي» قطعههايي از كتابهاي مولانا را آوردهام.
الهيقمشهاي ادامه داد: هر روز، بيست و چهار ساعت است و تنها بخشي از اين ساعات براي به دست آوردن زيبايي، دانايي و نيكويي به عنوان ارزشهاي متعالي عالم كافياند. من با كتاب «365 روز در صحبت با قرآن» مردم را به لذت برتر دعوت كردم. همه وقت ما را دعوا و خور و خواب و شهوت پر ميكنند، در حالي كه لذات متعالي، از دسترس دعوا بيرونند و اشباعناپذيرند.
وي افزود: وقتي با مولانا، سعدي، گوته، والت ويتمان و افلاطون آشنا ميشوي، ديگر آنها را رها نميكني. در اين آشنايي، آنقدر وجد و شادي مييابي كه حتي ديگر به اين فكر نميكني كه شب را كجا خوش بگذراني، زيرا اين مسايل براي تو بيمعني ميشوند.
الهيقمشهاي ادامه داد: من با كتابهاي «يك دو سه بينهايت» و «از جهانهاي دور» عشقبازي و شور زندگي را آغاز كردم. عشق در صفحات كتاب، بسيار متعاليتر از دنياي بيرون از آن است.
وي افزود: به فكر افتادم كه كتابهايي را در سيصد و شصت و پنج قطعه و براي هر روز از سال آماده كنم كه قرآن از جمله آنهاست. بسياري در ماه رمضان، قرآن را ختم ميكنند، اما به جاي آن ميتوان روزي به يك يا دو آيه فكر كرد و آرام آرام با آن آشنا شد. از اين طريق، روحيه قرآني مييابي و با آن انس پيدا ميكني.
الهيقمشهاي به گزينش برخي آيات در اين كتاب اشاره كرد و گفت: با خود فكر كردم كه براي باز كردن راه لذات معنوي چه كنم و به اين نتيجه رسيدم كه بايد سطح لذات را بالاتر برد. آدمهايي بودند كه تا انتهاي لذات دنيوي رفتند، اما به هيچ نرسيدند و به برتري لذات والا اذعان كردند. لذت بردن، شعور، معرفت و دانايي ميخواهد و همگان اين توان را ندارند.
وي افزود: در نوشتن اين كتاب به مسايلي پرداختم كه نياز روز جوانان باشد، چون كتاب خوب آن است كه مشكل ما را در اين زمان حل كند. بحث درباره موضوع هايي مانند قديم يا حادث بودن قرآن يا اين كه پيامبر(ص) چندشنبه و از خانه كدام همسر به معراج رفتند، به درد روزگار ما نميخورد. معجزه بزرگ پيامبر(ص) آن است كه زندگي خود و ديگران را از مرتبه غم و اندوه به سطح دوستي و محبت رساند.
اين اديب عرفانپژوه يادآور شد: كتابهايي كه در قطعات سيصد و شصت و پنجگانه نوشتم، آينه جهانياند، اما قرآن از همه آنها آينهتر است. قرآن، مذكِر است و به انسان يادآوري ميكند كه تو داري به كجا ميروي، قرار نبود اين كارها را بكني. رسول خدا، آمپليفاير فطرت ماست.
الهيقمشهاي ادامه داد: در كتاب «365 روز در صحبت با قرآن» مباحث عرفاني، كلامي و تاريخي نيز مطرح شدهاند، اما مهمترين مطالبش اين است كه انسانها را متوجه جادهاي روشن ميكند كه از فرط روشني، نميتوان آن را نديد. قرآن اين راه را قدم به قدم بيان كرده است. ايمان به قدري روشن است كه نميتواني ايمان نياوري.
وي به شرح برخي ديگر از ويژگيهاي مهم قرآن پرداخت و گفت: مهمترين خبري كه قرآن به انسان ميدهد، اين است كه تو نميميري. رقص و وجد مولانا نيز از همين نشات ميگيرد، اگرنه مردن كه شادي ندارد. اگر اين خبر قرآن نبود، اين عالم رو به سوي تراژدي داشت. روح ما جاودانه است و اصلا قابل مرگ نيست. روح، نه زاده شده و نه هرگز ميميرد، زيرا ازلي و ابدي است.
الهيقمشهاي در پايان سخنانش از انتشار كتابهاي «365 روز با فردوسي»، «365 روز با حافظ» و «365 روز با گنجينه آشنا» خبر داد و گفت: كتاب «365 روز با گنجينه آشنا» بهترين شعرهايي را كه تاكنون شنيدهام شامل ميشود. در سال آينده نيز كتاب «365 روز در صحبت با افلاطون» را خواهم نوشت.
نظر شما