دوشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۴
«اولين روز تابستان» داستان تلخ اشتباهات نوجوانی

«اولين روز تابستان» داستان تلخي از اشتباهات يك نوجوان است. اشتباه هاي نوجواني به نام «كاميار» كه از زبان خود او روايت مي‌شوند و مخاطب را با مفاهيم چالش برانگيزي ‌چون اعتماد، دوستي و توانايي نه گفتن آشنا مي‌كند./

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)- «اولين روز تابستان» اثر «سيامك گلشيري» يكي از رمان‌هايي است كه انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در قالب طرح «رمان نوجوان امروز» منتشر كرده است.

داستان، با تك‌گويي‌هاي قهرمان داستان ـ كاميار ـ روايت مي‌شود. لحن داستان، لحن عاميانه نوجواني از طبقه متوسط جامعه است. شخصيت اصلي كتاب، لحن داستان و صراحت راوي در بازگويي اشتباهاتش، ناخودآگاه، كتابِ «ناتور دشت» و قهرمان نوجوان آن «هولدن كالفيلد» را در ذهن خواننده تداعي مي‌كند.

البته «كاميارِ» داستانِ «گلشيري» با «هولدن كالفيد» تفاوت‌هايي اساسي دارد. كاميار از خانواده متوسط و تا حدودي فقير جامعه است و هوش و پختگي هولدن را نيز ندارد؛ اما خاطراتش را از «اولين روز تابستان» با زبان رك و بي‌پرواي هولدن بازگو مي‌كند.

داستان با بد و بيراه گفتن‌هاي كاميار به خودش آغاز مي‌شود: از خودم بدم مي‌آد. حالم از خودم به هم مي‌خوره. واساده‌م جلو آينه و زل زده‌ام به قيافه‌ي نحس خودم؛ به قيافه‌ي يك عوضي كه هيشكي نبايد بهش اعتماد كنه.

لحن داستان عاميانه و در حقيقت گفت‌وگوهاي دروني كاميار با خودش است. لحني كه نويسنده موفق شده آن‌ را تقريباً در تمام داستان حفظ كند. موارد استثنايي نيز در اين مورد وجود دارند. در جاي جاي كتاب، تك‌واژه‌هايي كتابي در لابه‌لاي متن عاميانه كتاب از ديد نويسنده و ويراستار پنهان مانده است.

لحن خودماني داستان، روايت ماجرا از زاويه‌ ديد اول شخص و بي‌رحمي راوي نسبت به اشتباهاتش، از جمله امتيازات داستان محسوب مي‌شوند و همدلي خواننده را نسبت به قهرمان اصلي داستان برمي‌انگيزند.

شروع داستان و درگيري دروني شخصيت، خواننده را ترغيب مي‌كند تا با خواندن ادامه داستان دليل اين درگيري را بداند. شخصيت‌هاي داستان نيز از همان فصل نخست معرفي مي‌شوند و خواننده نقش‌آفرينان اصلي داستان را مي‌شناسد.

نويسنده در معرفي شخصيت‌هاي داستان، به بيان ويژگي‌هاي عمومي و سطحي آنان اكتفا مي‌كند و تا لايه‌هاي عمقي شخصيت‌ها پيش نمي‌رود و خواننده تنها تصويري گذار از زندگي قهرمانان داستان را مي‌بيند؛ ويژگي كه شايد ناشي از كوتاه بودن داستان باشد.

طرح داستان ساده و واضح است. كاميار نوجواني از طبقه متوسط است كه مثل بسياري از همسن و سال‌هايش عاشق رايانه و موتورسواري است. او اوقات فراغتش را در باشگاه بدن‌سازي مي‌گذراند و به واسطه اين موضوع با دو جوان به نام‌هاي ناصر و حبيب آشنا مي‌شود و تلاش مي‌كند آنان را الگوي خود قرار دهد.

شيفتگي كاميار به ناصر و حبيب به حدي است كه از هر فرصتي براي خودنمايي در مقابل آنها استفاده مي‌كند؛ چيزي كه بالاخره كار دست او مي‌دهد و او را وارد مسيري مي‌كند كه پايانش در ابتداي داستان آمده است.

نخستين نشانه‌هاي بحران در داستان از همان آغاز داستان مشخص مي‌شود. سير عادي زندگي كاميار به هم ريخته است و خواننده در ادامه داستان با نشانه‌هايي از اين به هم ريختگي روبه‌رو مي‌شود و به تدريج با گره‌گشايي نويسنده، دلايل اين به هم ريختگي را درمي‌يابد.

«اولين روز تابستان» پاياني تلخ دارد. به ظاهر هيچ كس جز پژمان از خيانت و دزدي او باخبر نشده است و پژمان نيز اقدامي عليه دوستش انجام نداده است؛ اما نگاه آخر او تصوير زجرآور است كه روزها بعد از اين ماجرا در ذهن كاميار مانده و سبب شده او هم‌چنان با وجدانش دست و پنجه نرم كند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها