«اين ميز را بخور» يكي از 99 قصهاي است كه در كتاب «مهربانتر از نسيم» منتشر شده است. داستانهاي اين كتاب براساس خاطرات اطرافيان امامخميني(ره) از ايشان بازنويسي شده است.
همان ساعت ميروم. خدمت امام ميرسم و پيغام دكتر را خدمت ايشان عرض ميكنم. آقا ميفرمايد: «نميخورم!»
برميگردم و به دكتر ميگويم امام فرمودند كه كباب نميخورند.
دكتر ميگويد: «برو به امام بگو به خاطر اين كه كمتر دارو بخوريد، بايد هر روز يك سيخ كباب ميل كنيد.» باز هم بر ميگردم خدمت امام و سفارش دكتر را عرض ميكنم. امام باز هم ميگويد: نميخورم!
دوباره پيش دكتر ميروم و ميگويم كه آقا ميگويند كباب نميخوردند. دكتر ميگويد برو به آقا بگو براي اين كه كمتر قرص بخوريد، بهتر است روزي يك سيخ كباب ميل كنيد!
براي سومين مرتبه خدمت آقا ميرسم. عروس امام و يكي از نوههاي ايشان هم در اتاق، كنار تخت آقا حضور دارند و باز هم سفارش دكتر را به امام ميگويم.
امام نگاهي به من مياندازد. بعد به ميزي كه در كنار تخت قرار دارد اشاره ميكند ميگويد: «اين ميز را بخور!»، جا ميخورم. خودم را جمع و جور ميكنم و ميگويم: «بله آقا!»
امام ميگويد: «اين ميز را بخور!» اما لبخند ميزند. قصد شوخي دارد. نوه و عروس امام هم ميخندند. خود من هم خندهام گرفته است. ميگويم: «اما آقا! من كه نميتوانم اين ميز را بخورم!»
آقا همانطور كه لبخند ميزند ميگويد: «همانطور كه تو نميتواني اين ميز را بخوري، من هم نميتوانم هر روز كباب بخورم!»
دوباره برميگردم پيش دكتر و با شوخي ميگويم: «كاري كردي كه امام يك جُك بارم كرد!» دكتر از شنيدن حرف آقا ميخندد. روز بعد خودش خدمت امام ميآيد و موضوع خوردن كتاب را براي ايشان شرح ميدهد. آقا با بزرگواري حرف پزشك را قبول ميكنند.»
اين كتاب به كوشش گروهي از نويسندگان كودك و نوجوان نوشته شده است و از سوي موسسهي نشر و تحقيقات ذكر(كتابهاي قاصدك) به چاپ رسيده است.
كتاب «مهربانتر از نسيم» به مناسبت ارتحال امام(ره) همزمان با 14 خرداد ماه براي سومين بار چاپ شده است.
نظر شما