یکشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۰:۳۱
افسانه‌هايي طنز از جنس ديروز و امروز

«غلاغه به خونش نرسيد»، نام مجموعه داستاني ازابوالفضل زرويي‌نصرآباد است كه به تازگي منتشر شده است. اين كتاب دربرگيرنده داستان‌هایی براساس افسانه‌هاي فولكلور ايراني است كه نويسنده آن‌ها را با زباني ساده و نگاهي طنز به جديدترين موضوعات دنياي امروز نوشته است./

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، نصرآباد جمله «قصه ما به سر رسيد، غلاغه به خونش نرسيد» را در پايان همه داستان‌هاي اين كتاب آورده است.

وي در نگارش هر يك از داستان‌هاي اين مجموعه، ضرب‌المثل يا قصه و افسانه‌اي فولكلور را دستمايه قرار داده و گاهي با زبان طنزآميز امروزی، شاكله قصه يا آن ضرب‌المثل را تغيير داده است؛ به طوري كه در لا‌به‌لاي برخي قصه‌ها، ظرايف خبري يا فرهنگي جهان امروزي را نيز گنجانده و سعي داشته تا خواننده را در احساس لذتي مضاعف نسبت به هشياري از دنياي پيرامونش نيز قرار دهد. 

بخشي از داستان «افسانه‌ي دختري كه به كس كسانش ندادند!» اين‌گونه نوشته شده است:

«روزي روزگاري در ولايت غربت يك پيرزني بود به نام «ننه مراد» و اين ننه مراد يك پسري داشت كه اسمش مراد بود(محض توضيح عرض مي‌شود كه در زمان وقوع اين افسانه، در ولايت غربت هجده تا ننه مراد ديگر هم وجود داشت. چرا؟ از براي اين كه در آن روزگاران، پرهام و پژمان و كامبيز... در ولايت غربت عمل نمي‌آمد لذا شير زنان آن ولايت، عمده همت خود را مصروف توليد رجب و صفر و مراد و ... مي‌نمودند)...

صبح فردا، با شرمندگي رفت و شغال صميمي و دوست قديمي‌اش را انداخت توي گوني و آورد به پدر دخترك تحويل داد. پدر دخترك گفت:«مرحبا! و اينك خواسته سوم و آخرين خواسته: «چشم‌پوشي داماد از حق توليد سوخت هسته‌اي و تعليق غني‌سازي». مراد پس كله‌اش را خاراند و گفت: يعني هيچ راه ديگري ندارد. مثلا اين كه به جاي اين كه بروم يك نشانه حيات از مريخ بياورم، يا همه مورچه‌هاي نر و ماده دنيا را تفكیک كنم يا آب اقيانوسي را سر بكشم، يا...
پدر دخترك گفت: «نه.»
مراد گفت: «پس دخترتان مال خودتان، من هم همان مي‌روم با ننه‌ام زندگي مي‌كنم.»
ما از اين داستان نتيجه مي‌گيريم كه آن دختر، همچين مالي هم نبوده است!

قصه ما به سر رسيد، غلاغه به خونش نرسيد...» 

«افسانه آن مرد بي‌آبرو»، «افسانه شتر با ديسيپلين»، «افسانه پسر بي‌وفا و مار با صفا»، «داستان دختر و پسر ناقلا»، «حكايت جوان خوش‌شانس و فلر‌تي‌شيا»، «افسانه عروسي اكبر و امدادخودرو»، «افسانه جوان تخم‌گذار» و «افسانه زن خوب فرمانبر پارسا»، ‌نام برخي از داستان‌هاي اين مجموعه‌اند.

«غلاغه به خونش نرسيد»، نوشته ابوالفضل زرویي‌نصرآباد، ارديبهشت امسال(90)، ‌به شمارگان 2200 نسخه از سوي انتشارات كتاب نيستان منتشر شد و طرح روي جلد آن اثر فرزاد اديبي است. اين كتاب 259 صفحه و قيمت آن 4600 تومان است.
 
به گفته علي شجاعي، مدير روابط عمومي انتشارات «كتاب نيستان»، آثار زرويي‌نصر‌آباد از جمله «غلاغه به خونش نرسيد»، بعد از كتاب‌هاي سيدمهدي شجاعي، از پرفروش‌هاي اين انتشاراتي در بيست‌و‌چهارمين نمايشگاه كتاب تهران بوده‌اند.

اثر پژوهشي «حديث قند» و مجموعه شعر «رفوزه‌ها» از تازه‌ترين آثار زرويي‌نصرآبادند كه امسال در نمايشگاه كتاب ارايه شدند.

«تذكره المقامات» (نثر طنز)، «خاطرات سرپروفسور حسنعلي خان مستوفي» و «خر‌پژوهي» (خر در تاريخ طنز)، از ديگر آثار اين طنزپرداز به شمار مي‌آيند.

وي همچنين رماني براساس زندگي حضرت ابوالفضل(ع)،‌ با نام «ماه شب چهارده» را در حال انتشار دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط