به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، این نشست دیروز، دوشنبه (۲۳ خرداد)، در جمع اعضای پیوسته و وابسته این فرهنگستان و شماری از استادان و علاقهمندان حوزه ادبیات تطبیقی برگزار شد و تاكيد كرد كه از آنجا كه اين مرزها در طول زمان دايما در تغييرند، ميتوان بعد زمان را به مثابه بعد پنجم به اين ابعاد افزود.
نظريهپرداز و رئيس دپارتمان ادبيات تطبيقي دانشگاه هاروارد، بخش نخست سخنراني خود را به تبيين نظريه جديد «ادبيات جهان» اختصاص داد. پروفسور دمراش در زمينه ماهيت ادبيات جهان و روش آموزش و تحقيق در ادبيات جهان آثار برجستهاي دارد كه به زبانهاي مختلف دنيا ترجمه شده است.
دمراش در ابتداي سخنان خود گفت: «در دنياي جهاني شده امروز، قلمرو ادبيات تطبيقي دستخوشِ تغيير و تحول است و هرروز ديدگاههاي جديدي در زمينه مطالعه آثار كلاسيك و معاصر، ارتباطات بين ادبيات ملل مختلف و فرهنگهاي بومي، و روند انتشار آثار ادبي در حوزه گسترده جهاني مطرح ميشود. آروزي پژوهشگران ادبيات تطبيقي و ادبيات جهان اين است كه با برقرار كردن ارتباط بين فرهنگهاي مختلف جهان، شناخت عميقتري ايجاد كنند. اما بايد توجه داشته باشيم كه مشكلات عظيمي بر سر راه ايجاد چنين شناخت و ارتباطي وجود دارد. توزيع نابرابر قدرت و موج عظيم گردش سرمايه در جهان امروز بر اين معضلات افزودهاند.»
نويسنده كتاب «ادبيات جهان چيست» در ادامه سخنان خود افزود: «در مورد ادبيات از آنجا كه متكي بر زبان است، اين مسئله پيچيدگيهاي خاص خود را پيدا ميكند. ترجمه زبان ادبي كاري بسيار پيچيده و مشكل است و اغلب اوقات ترجمه ادبي اثر تبديل به سرابي ميشود كه تصويري غيرواقعي و غريب از فرهنگ ديگر دست ميدهد، يا حتي ممكن است اثر بيگانهاي را در بافت ارزشهاي بومي ذوب كند، به نحوي كه ويژگي فرهنگي خود را از دست ميدهد و به بدلِ رنگپريدهاي از نسخه اصلي تغيير ماهيت ميدهد.»
فضاي چهار بعديِ ادبيات
پروفسور دمراش ادامه داد: «از زمان گوته در دهه 1820 تا عصر حاضر، فرانكو مورتي و پاسكال كازانوا و بسياري ديگر از پژوهشگران تلاش كردهاند كه مرزهاي مفهومي و مفاد ادبيات جهان را تبيين كنند. من شخصا معتقدم كه ادبيات جهان بايد در گستره وسيعتري مطالعه شود.
وی افزود: «ادبيات جهان مرزهاي قابل تعريفي دارد كه هريك داراي لايههاي متعددند و نميتوان آنها را تنها در يك سطح بررسي كرد. ادبيات جهان در فضايي چندبعدي عمل ميكند كه داراي چهار بعد مشخص است: جهاني، منطقهاي، ملي و فردي. از آنجا كه اين مرزها در طول زمان دايما در تغييرند، ميتوان بعد زمان را به مثابه بعد پنجم به اين ابعاد افزود.» منظورِ وي از زمان، تاثيرهايي است كه گذشت زمان بر پذيرش يا رد يك اثر يا ميزان محبوبيت آن در جهان ميگذارد. هر اثر ممكن است در عين جهاني بودن، تنها در يكي از اين ابعاد حضور پررنگ و مطرح پيدا كند؛ مثل خمسه نظامي كه همچنان اثري منطقهاي است.
اين نظريهپرداز معتقد است آنچه مجموعه ادبيات معتبر جهان ميناميم حتي در زمان ما بسيار گزينشي عمل ميكند. بسياري از آثار در زبان اصلي خود گردش و سير گستردهاي پيدا ميكنند. مثلا آثار ويرژيل قرنها در اروپا به زبان لاتين خوانده ميشد و آثار ادبي نويسندگاني كه به زبانهايي مثل انگليسي يا اسپانيايي يا عربي مينويسند به زبان اصلي يا به صورت ترجمه خوانده ميشود. با وجود اين، حتي آثار نويسندگاني كه به زبانهاي زنده دنيا مينويسند تنها وقتي ترجمه ميشود كه فراسوي كشور اصلي خود حضور پررنگي پيدا ميكند. مثلا آثار پل آستر به 30 زبان مختلف دنيا ترجمه شده است و احتمال دارد كه فروش ترجمههاي آثارش از فروش اصل اين آثار در زبان انگليسي بيشتر باشد. بنابراين يكي از ويژگيهاي مهم ادبيات جهان ترجمه شدن به زبانهاي ديگر است.
ادبيات جهان و مسئله ترجمه ناپذيري
وي معتقد است بسياري از ويژگيهاي سبكي آثار ادبي در ترجمه از دست ميرود؛ اما در مقابل چيزهايي به دست ميآورند كه تنها به تعداد خوانندگان محدود نميشود، بلكه به حوزه شناخت و ايجاد ارتباطات فرهنگي نيز گسترش مييابد. نمونه خوب چنين اثري هزارويكشب است. در عين حال، بسياري از اين دست آثار پس از ترجمه شدن خوانش جديدي پيدا نميكنند، به دو دليل؛ يكي آن كه اين قبيل آثار بدون لطمات شديد به زبان آنها قابل ترجمه نيستند. دليل ديگر آن كه موضوع اثر چنان بومي و محلي است كه در مكاني ديگر محملي نمييابد. شايد اين آثار در زادگاه خود بسيار ارزشمند و پرارج باشند ولي هرگز به صورت معناداري به حلقه ادبيات جهان نميپيوندند.
دمراش توضيح داد: «تمييز ميان آثاري كه در ترجمه رشد ميكنند و آثاري كه مورد توجه قرار نميگيرند، ربطي به كيفيت ادبي اثر يا حتي بينش جهاني يا بومي نويسندهاش ندارد. اثري جهانيتر از رمان "بيداري خانواده فينگن" جيمز جويس نداريم؛ ولي نثر اين رمان چنان پيچيده و با زبان انگليسي آميخته است كه ترجمهاش به زحمت قابل خواندن است. بدين سان، برخي از آثار ادبي در زبان بومي خود محصور ميمانند و برخي ديگر در جهان سير ميكنند. انتخاب متون ادبي جهان آنگاه حساستر ميشود كه ميبينيم برخي شورها بيش از بقيه به ميراث ادبي جهان افزودهاند و اين موضوع به مسائل مربوط به قدرت سياسي و اجتماعي دامن ميزند.»
وي در پايان با اشاره به تغيير مفهوم ادبيات جهان و حركت معاصر از غربمحوري به شمولِ ادبيات كشورهاي شرقي و حاشيهاي، افزود: در چندسال اخير، بسياري از گلچينهاي ادبيات جهان كه اكنون در امريكا منتشر ميشوند، آثار قريب به 500 نويسنده از كشورهاي مختلف را دربر ميگيرند.
گوته، پيشگام نظريه ادبيات جهان
درواقع، يوهان ولفگانگ گوته بود كه مفهوم ادبيات جهان يا Weltliteratur را اول بار در سال 1827 مطرح كرد و منظور او، وفور روبهگسترش انواع منابع متني از ساير اقوام و ملل شامل ترجمههايي از سانسكريت و اشعار اسلامي و حماسي است. اما مفهوم ادبيات جهان امروز توسط دمراش پرداخته و وسعت يافته است.
او در پايان سخنراني خود ضمن تبيين نظريه نخستين گوته، به سه بخش عمده ادبيات جهان از نظر گوته اشاره كرد. اين سه بخش عبارتند از آثار كلاسيك، شاهكارها، و پنجرههايي گشوده به روي جهان. آثاري مثل انئيد ويرژيل و شاهنامه فردوسي هر دو از آثار كلاسيك جهان به شمار ميروند. شاهكارهاي ادبي آثاري اند كه به لطف نقدهاي تحسينآميز راه خود را به سوي خوانندگان جهاني گشودهاند.
به گفته دمراش، پنجرههاي نو آثارياند كه در دهه 90 ارزش دوباره يافتهاند، و حال با پسرفت استيلاي نويسندگان غربي عمدتا سفيدپوست، حال آثاري در كلاسهاي ادبيات تطبيقي تدريس ميشوند، فارغ از آن كه شاهكار هستند يا خير. گوته ترجمه رمانهاي چيني و اشعار فارسي را چنين پنجرههايي گشوده به جهان غرب ميشمرد.
وي در پايان به بررسي موردي متن هزارويكشب و تطورات فرهنگي آن طي ترجمههاي مختلف انگليسي و فرانسوي در غرب پرداخت.
سهشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۱
نظر شما