كتاب «پسر من» زندگينامه فيليپ لينوت نوشته فيلومنا لينوت چندين هفته است كه در رديف اول فهرست پرفروشهاي ايرلند جاي دارد._
فيليپ لينوت كه در سال 1949 به دنيا آمد و در سال 1986 درگذشت، يك موسيقيدان ايرلندي بود كه با نوشتن ترانه هايش به شهرت رسيد. او كه به عنوان نفر اول گروه راك «تين ليزي» شناخته مي شد، نوازنده گيتار باس بود و با 13 آلبومي كه منتشر كرد به موفقيت تجاري بزرگي دست يافت. او دو كتاب شعر نيز منتشر كرده بود و پس از پاشيده شدن گروه تين ليزي گروه گرند اسلم را به راه انداخت. او در حالي كه 36 سال داشت با يك كارنامه پر بار درگذشت.
مادر او فيلومنا متولد 1930 و ايرلندي است و پدرش آفريقايي تبار بود. اين دو در بيرمنگام با هم آشنا شدند . با اين حال لينوت از 4 سالگي تا زمان مرگ پدرش در اواخر دهه 70 او را نديده بود.
مادر او ناگفتههاي زندگي اش را سال پيش در يك مصاحبه 25 صفحه اي در ايريش ديلي كه در 3 روز چاپ شد فاش كرد و توجه به اين سخنها موجب شد تا او اقدام به نوشتن كتابي درباره زندگي خود و پسرش كند كه امروز در فهرست پرفروش هاي غيرداستاني جاي گرفته است.
فيليپ لينوت به عنوان ترانه سرا دو كتاب شعر نيز در كارنامه اش داشت. اولين كتاب شعر او با عنوان «ترانه هايي براي وقتي رفته ام» در سال 1974 منتشر شد كه شامل 21 شعر است. در سال 1977 جلد دوم اين كتاب با عنوان «فيليپ» منتشر شد كه شامل 25 ترانه بود. در سال 1997 اين دو عنوان در يك جلد باهم با عنوان كتاب اول منتشر شدند.
اين موسيقيدان به دليل سكته قلبي در سال 1985 درگذشت و در سال 2005 مجسمه برنزي او در دوبلين نصب شد.
ناشر اين كتاب نيل استاكس گفت توجهي كه نسبت به اين كتاب جلب شده بسيار باورنكردني و قابل توجه است.
او گفت اين كتاب زندگي يك انسان خيلي جالب است كه يك زن واقعي آن را به رشته تحرير درآورده است. اين كتاب نه تنها براي دوستداران اين گروه راك و موسيقي فيلپ لينوت جالب است بلكه نشان دهنده زندگي مادر او نيز هست. او داستان تراژيك سختيهاي زندگي، درد و رنج را بازگو ميكند، با اين حال از ميان همين سختي هاست كه يك رستگاري خاص پديد مي آيد و در انتها به اميد ميرسد خصوصا براي آن دسته از مردماني كه بچههايي را به سرپرستي پذيرفتهاند و در قبال آنها مسئولند.
اين كتاب با توجه به موفقيتي كه در ايرلند به دست آورده مورد توجه ناشران خارجي قرار گرفته است.
فيلومنا نويسنده 81 ساله اين كتاب مي گويد من زندگي نابه ساماني داشتم و زماني كه به خودم آمدم فهميدم كه يك زندگي واقعا ديوانه وار را پشت سر گذاشتهام. او ميگويد اميدوار است مردم قصه پر اشك او را بفهمند و بدانند كه او با داشتن 3 فرزند چه زندگي سختي را پشت سر گذاشت. او ميگويد مي خواست با نوشتن اين كتاب الهام بخش كساني باشد كه هرگز در معرض چنين تجربياتي قرار نميگيرند ولي بايد درك كنند كه زندگي مي تواند چقدر با اشتباه همراه باشد. او گفت اما مردمي كه اين كتاب را خريدند موجب شدند تا من هم يك تجربه هرگز نداشته را حس كنم و آن موفقيت است. او افزود ميدانم اكنون فيليپ هم به من افتخار ميكند.
نظر شما