نيازكار در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) گفت: شعر فارسي در خراسان بزرگ زاده شد و در قالب حماسي رو به تكامل گذاشت. اما علاوه بر اين قالب، دو ويژگي ديگر داشت كه آن را رو به تكامل بيشتر برد. آن دو ويژگي يكي را ميتوان شاخه عارفانه دانست و ديگري را شاخه عاشقانه. اين شعر، با چنين ويژگيهايي، در قرن هفتم و در شيراز به سعدي ميرسد و او آن را به اوج ميرساند.
وي خاطرنشان كرد: شايد، با اندكي تسامح، بتوان تاريخ ادبيات فارسي را به دوره پيش از سعدي و پس از سعدي تقسيمبندي كرد. تنها ستارهاي هم كه پس از او توانست بدرخشد، حافظ بود. حافظ نيز تكيه بر داشتههاي سعدي داشت و از اين راه بود كه نام بلندي يافت.
اين استاد دانشگاه افزود: اگر چه زباني كه شاعران و نويسندگان خراسان استفاده ميكردند، زباني فاخر بود، اما به دليل نقطه ضعفهايش، نميتوانست به زبان معيار تبديل بشود. اين سعدي بود كه با تكيه بر واقعيات اجتماعي و سنتهاي فرهنگي و همچنين تجربيات شخصي و خلاقيت هنري، توانست به گونهاي هوشمندانه اين زبان را بدل به زبان معيار كند.
نيازكار يادآور شد: در بخش نثر، «گلستان» اوج چنين زباني است و در بخش شعر، غزليات اوج ديگري است. اما ظرافتهاي كار سعدي هنگامي مشخص ميشود كه ما سير غزل را از آغاز، يعني اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم، بررسي كنيم و تغييراتي را كه سعدي در آن ميدهد، مورد توجه قرار دهيم.
زبان حس و زبان دل سعدي
اين سعديپژوه مركز سعديشناسي شيراز گفت: در يك تقسيمبندي كلي، زبان سعدي را ميتوان به زبان حس و زبان دل بخشبندي كرد. او در زبان حسي با محسوسات سر و كار دارد و از ابزار و آلات طبيعت براي بيان سخن خود استفاده ميكند.
وي افزود: در اين گونه موارد ديگر نيازي نيست كه پلي ميان مفاهيم و مصداقهاي آن بزنيم. اما زبان دل سعدي زباني است كه او درد دلها و حرفهاي خود را از زبان خودش بيان نميكند و فاعل ديگري را انتخاب ميكند. اين فاعل ممكن است عقل باشد يا چشم معشوق يا خيال او. اينجا ديگر سعدي گوينده كلام نيست. براي مثال او ميگويد «غم، شربتي ز خون دلم نوش كرد و گفت / اين شادي كسي است كه در اين دور خرم است». اينجا غم است كه سخن ميگويد، اما حرف، حرف دل سعدي است. يا باز از زبان عشق ميگويد «ماجراي عقل پرسيدم ز عشق / گفت معذور است و فرمانيش نيست»
نيازكار كه پاياننامه دكتریاش با عنوان «زبان سعدي در غزل» نام دارد و در آستانه نشر توسط انتشارات هرمس است خاطرنشان كرد: مجموعه اين ويژگيها، نوعی زيبايي و دلنوازي به غزل سعدي ميدهد كه كم مانند است. هر كدام از غزليات او را كه بخوانيم تمام ساختارهاي زيبايي را در آن ميتوانيم بيابيم.
ويژگيهاي ديگر غزل سعدي
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: با توجه به اين دو اصل، ميتوان ويژگيهاي ديگري در غزل سعدي تشخيص داد. يكي از آن ويژگيها استفاده او از تمثيل است. شاعر از تمثيل استفاده ميكند تا يك مفهوم انتزاعي را در قالب واژگان مادي بيان كند. او ناگزير است كه براي درک ذهني خواننده، يك داستان تمثيلي بسيار كوتاه و موجز را بكار بگيرد.
نیازکار ادامه داد: سعدي ميگويد «ديدار يار غائب داني چه ذوق دارد / ابري كه در بيابان بر تشنهاي ببارد». اين يك تابلوي نقاشي است. او ميگويد كه اگر كسي يار غائبي نداشته باشد یا متوجه نباشد كه نديدن او چگونه حالي است، بايد ابري را پيش چشم بياورد كه بر بيابان تشنه اي ميبارد. يا باز وقتي سعدي ميگويد: «مقدار يار هم نفس چون من نداند هيچكس/ ماهي كه بر خشك اوفتد قيمت بداند آب را» تمثيلي را بكار ميبرد تا مفهومي را برساند. سعدي از اين گونه تمثيلها فراوان دارد و گاه همه غزل او تمثيل است.
وي افزود: يك بخش از زيبايي غزل سعدي، در صراحت و صداقت او نهفته است. او همه را، حتي خودش را، نقد ميكند. در بيتي ميگويد «سعدي اگر عاشقي ميل وصالت چراست / هر كه دل دوست جست مصلحت خود نخواست». درست است كه در اينجا مخاطب سعدي اجتماع است اما او خود را هم نقد ميكند.
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: اين يكي از شيوههاي تاثيرگزاري سعدي بر ماست. او اگر پندي ميدهد به شيوه غير مستقيم آن را بيان ميكند. چرا كه او تصوري فراتر از سخن عاشقانه از غزل دارد و حكيم و دانشمندي است كه رويكردي والاتر دارد.
فرح نيازكار، مدرس دانشگاه و سعديپژوه معتقد است اگرچه زباني كه شاعران و نويسندگان خراسان استفاده ميكردند زباني فاخر بود، اما به دليل نقطه ضعفهايش، نميتوانست به زبان معيار تبديل شود و سعدي بود كه با تكيه بر واقعيات اجتماعي و سنتهاي فرهنگي، توانست به گونهاي هوشمندانه اين زبان را بدل به زبان معيار كند.\
نظر شما