سیده فاطمه موسوی، خاطره مشهوری از دیدار مادر گرامی چهار شهید عظیمالشان دفاع مقدس با امام راحل و اشک ریختن امام برای فداکاری این مادر را به نظم درآورده و در اختیار ایبنا قرار داده است.
سیده فاطمه موسوی این خاطره را این گونه در غزلی زیبا روایت کرده است:
چادرش را پیرزن با کنج دندان میگرفت
با امید دیدن روح خدا جان میگرفت
توی دستش سبحه رنگینی از امالبنین
چادرش هی ابر میشد شکل باران میگرفت
از حیاط پشتی آمد داخل بیت امام
زندگی را واقعا هم، سخت آسان میگرفت
عکس چار آیینه سرخ شهید آورده بود
شور عزم و غیرت از شاه شهیدان میگرفت
کاش با نام علی آرامشی در راه بود
کاش راه بغض او را حتیالامکان میگرفت
گفت آن مادر نلرزد تا که پشت رهبرم
چشمه اشک امام ای کاش پایان میگرفت
نظر شما