پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۵:۵۸
سه اثر از رضوان ابوترابی در نمایشگاه بین‌المللی کتاب رونمایی می‌شود

سه اثر از رضوان ابوترابی، شاعر، منتقد و نویسنده در حوزه‌ شعر، داستان و ترجمه در سی و سومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران رونمایی می‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ در سی‌وسومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران سه اثر از رضوان ابوترابی شاعر، منتقد و نویسنده نام‌آشنای کشورمان در حوزه‌ شعر، داستان و ترجمه رونمایی می‌شود.



مجموعه شعرهای آزاد «می‌توانم کلاغ را سپید بنویسم» از نشر شالگردن گزیده اشعار سال‌های دور اوست، داستان بلند ایرانی «کفش کهنه پشت در» با چاپ سوم از نشر نفیر و همچنین ترجمه شعرهای ابراهیم صدری شاعر و مجری با سابقه‌ ترکیه‌ای با عنوان «من تو را هیچ دوست نداشتم که» نیز از نشر نفیر در دسترس علاقه‌مندان کتاب قرار خواهد گرفت.

رضوان ابوترابی با سابقه‌ سی‌سال حضور مستمر در انجمن‌های ادبی شاگردان زیادی را در حوزه‌ شعر و داستان به ادبیات کشورمان معرفی کرده است. در مجموعه «می‌توانم کلاغ را سپید بنویسم» با سبک، فرم و محتوای امروزی شعر آشنا می‌شویم، زبانی به‌شدت ساده و صمیمی و در عین‌حال شاعرانه و آکنده از آیرونی، تلمیح و مجاز مرسل.

«باد
چه معشوقه‌ی خوبی می‌شد
اگر که هر جایی نبود»
 

رمان «کفش کهنه پشت در» داستانی‌ست رئالیستی که با راوی اول شخص تعریف می‌شود. در این رمان نیز سادگی و صمیمت حرف اول را می‌زند و قصه در بستری عاشقانه آکنده از رنج و درد انسانی روایت می‌شود. داستانی به غایت جذاب برای مخاطب از هر نوع‌اش. صاحب‌نظران، رمان را حامل درس‌های بزرگی دانسته‌اند که به طرز مسحورکننده‌ای زیرپوستی مخاطب را به تعمق و اندیشه وامی‌دارد. این اثر یک عاشقانه‌ی آرام است با پس‌زمینه‌های انسان‌شناختی، زیبایی‌شناختی، فلسفی و روان‌شناختی که به طرز خزنده‌ای مضمونی دیگر از عشق را روایت می‌کند.

در برشی از کتاب می‌خوانیم:
«سی‌سال تنهایی یعنی به تماشای دگرگونی نشستن و دگرگون‌نشدن، یعنی در جاده ماندن و راه‌نرفتن، یعنی...»


مجموعه «من تو را هیچ دوست نداشتم که» بار عاطفی سیال و پیش‌رونده‌ای را به دوش می‌کشد که مخاطب می‌تواند برای لحظاتی دغدغه‌ی زندگی روزمره را رها کند و به آرامش و ابدیتی معنادار بیندیشد. عاشقانه‌های ابراهیم صدری با ترجمه‌ی یکدست و روان و بدون هرگونه دخالت سلیقه‌ی شخصیِ مترجم، به‌درستی مضامین موردنظر شاعر را به زبان غیرمادری‌اش منتقل کرده است.

در شعری از این دفتر می‌خوانیم:
«رها کن مرا
رها کن به بیهودگی
رها کن به پریشانی
به فراموشی
به سرکشی‌ها
به روزگار پیری
به سکوت پشت در
مرا بسپار به بی‌تو بودن‌ها
تا در سینه‌ام بنشیند
خاکستر بر جای مانده از آتش عشقت
حالا که می‌روی
برو
زود برو
فقط یک دوست داشتن سهم من بود
آن را هم بگیر و برو.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها