جلسه نقد کتاب «هیچ کس این زن را نمیشناسد» با حضور نویسنده کتاب ندا رسولی، نویسندگان و منتقدین حسن محمودی، خسرو عباسی، ژاله معینی و جمعی زیادی از علاقهمندان به ادبیات در سالن کتابخانه عمومی امیرکبیر کرج برگزار شد.
حسن محمودی به عنوان اولین سخنران گفت: حقیقتا از خواندن کتاب «هیچ کس این زن را نمیشناسد» لذت بردم. این روزها کم پیش میآید که کتابی از یک نویسنده ناشناس دست بگیری و خوشحال باشی از اینکه داری یک چنین اثری میخوانی. ندا رسولی دست روی مقطع بسیار خوبی گذاشته و هوشمندانه آن را بازسازی کرده که جای تقدیر دارد. بحث اشغال، ورود روسها به ایران، قحطی و اتفاقات هولناکی که بیگانگان با ورودشان رقم میزنند بسیار مهم است. یکی از نقاط قوت این کار این است که نویسنده به خوبی از عهده نشان دادن این اتفاقات تاریخی مثلِ قحطی برآمده و به خوبی آن را تصویر کرده. هر چند که من دوست داشتم اشغال پررنگتر نشان داده شود و بیشتر پرداخته شود. این روزها تکرار رمانهای شهری و آپارتمانی باعث شده که ما به دنبال طعمهای دیگری از داستاننویسی باشیم.
نویسنده کتاب «باد زنها را میبرد» ادامه داد: نویسنده به خوبی شخصیتها را ترسیم میکند به طوری که ما این شخصیتها را امروز هم میبینیم؛ مثلا شخصیت داشیخان چقدر خوب پرداخته شده و ما امروز هم مشابهاش را میبینیم که دلالها و واسطهها چقدر تاثیر دارند روی گرانیها و... یا شخصیتهایی مثل رمضان و بچههایش در دنیای امروز هم هستند...
حسن محمودی گفت: «هیچ کس این زن را نمیشناسد» برای من قابل اهمیت بود. قبل از اینکه بگویم شخصیتپردازی و روایت و زبان خوبی داشته یا رفتوبرگشتهای زمانیاش درست و بجا بوده، میگویم انتخابِ این مقطع تاریخی خوب بوده؛ مقطعی که در کشور ما خیلی مهم بوده. گذشته چراغ راه آینده است و ما میتوانیم اینگونه خودمان را پیدا کنیم و این بحث هویتی بسیار مهم است. کار خانم رسولی کاری است که ما میتوانیم خود را در آن آیینه ببینیم که چه اتفاقاتی افتاده.
در این کتاب دو روایت به موازات هم حرکت میکنند. بخش گذشتهای که اشغال و قحطی اتفاق افتاده و سارگل را داریم و به زندگی او نگاه میکنیم، میبینیم که به جز اشغال بیگانه، سارگل جایی تحت فشار برادرشوهر و آدمهای دوروبرش هم قرار میگیرد و در زمان حال هم آصالی وجود دارد که دنبال تصاحب املاکِ این زن است. در اینجا ندا رسولی بدون اینکه بغلتد در بحث شعار و شعارزدگی یک زن ایرانی را که مورد ظلم قرار گرفته ریشهیابی میکند.
در ادامه بحث خسرو عباسی صحبتهای خود را شروع کرد: از خواندن این کتاب لذت بردم. این کتاب ساختار دوقلویی دارد و به زندگی دو خانواده در دو مقطع زمانی پرداخته. فکر میکنم انتخاب این ساختار برای این بوده که بخشهایی از ماجرا از دیدگاه مخاطب پنهان بماند و برگ برنده این اثر همین است. به شکلی در این اثر یکی از روشهایی که سعی شده بوسیله آن جذابیت رمان حفظ شود این است که در جاهایی مخاطب بیشتر از شخصیتهای رمان میداند. یعنی جاهایی آصال نمیداند، ما میدانیم. هما نمیداند، ما میدانیم و این کار را جذاب کرده. اما سوال این است که مثلا چرا مادرِ هما، مادرِ هما میماند و تا جایی که لازم است تبدیل میشود به سارگل؟!...
خسرو عباسی ادامه داد ندا رسولی در این رمان راوی غیرهمجنس برای فصلهای من راوی انتخاب کرده که به خوبی از عهده ساختن این دنیای مردانه برآمده. روابط آصال با دوستش، با ایلگار، عاشق شدنش و... به خوبی ساخته شده و نویسنده خوب کار کرده و این دنیای مردانه را درآورده. در بخشهای دانای کل هم ما صالح و عادل را داریم که دنیای مردانه آن طرف را میسازند. همه مردهای این رمان دقیقا مثل یک مرد به دنیا نگاه میکنند و ما شخصیتها را باور میکنیم و این اتفاق بزرگی است در این اثر.
اما سوالهای متن از دنیای داستان سوالاتی کاملا زنانه است، چون موقعیتهای زنها در داستان شکل دهنده ماجراهاست. البته این رویکردی فمینیستی نیست. قصهی ازدواج مجدد سارگل، جایگاه پدر در خانواده و... بقیه ماجراهایی که زنهای داستان با آن روبهرو هستند، آسیبدیده از موقعیتهایی است که مردها برایشان رقم زدهاند. درست است که اشغال ایران توسطِ روسها اتفاق میافتد، اما اشغالِ هویت زنانه سارگل توسطِ عادل رخ میدهد. زنها در اینجا به شدت آسیبدیده از خواستههای مردها هستند؛ از این جهت هم متن بسیار ویژه و قابل توجه است.
در بخش بعدی ژاله معینی مجری برنامه به نکاتی اشاره کرد و گفت از نظر من نام کتاب با درونمایه تناسب داشت، چرا که درونمایه به هویت آدمها میپردازد، از آصال گرفته تا ایلگار و... البته من دوست داشتم که قصهی ایلگار را هم بدانم و بیشتر به آن پرداخت شود که برایم روشن نشد. نثر و زبان رمان زیبا و روان است. فضاسازیها هم به خوبی انجام شده. ما فضای روستا، محلهی یعقوبیه، رودخانه وسط شهر و... را میبینیم.
در ادامهی جلسه دو نقد مکتوبِ منتخب، از بینِ نقدهای ارسال شده خوانده شد و تعدادی از حضار درباره کتاب صحبت کردند.
بخشِ دوم صحبتهای حسن محمودی با این موضوع شروع شد: متریال این رمان و نگارش نویسنده در ما توقعی ایجاد میکند که با رمانی در درجه بالاتری روبهرو باشیم. در این بخش حرف من این است که کجاها کار میتوانست بهتر شود، وگرنه به عنوان نقاطِ ضعفش صحبت نمیکنم. شخصیتهای این رمان منفعل هستند و این به خاطرِ روزگار زبون و اشغال و رنگباختگی هویت است که بهترین نوعش در آصال آمده. اگر نویسنده پسزمینههایی گذاشته بود که ما بفهمیم این وطن است که دچار این مشکل شده که آدمهاش نمیدانند کدام سو بروند بهتر بود. این رمان را اگر مقایسه کنیم با سووشون و زری آن را با سارگلِ این کتاب، بهتر بود به نوعی الگوسازی میشد و نویسنده شخصیت کنشگری میگذاشت، آن وقت میگفتیم که این آدم کنشگراست و دارد دفاع میکند. همچنین در آخرهای رمان هم بهتر بود که نویسنده مهندسی دیگری میکرد که پلات جورِ دیگری پیش رود که ما همچنان شگفتزده شویم از ماجراها، مثلِ دو سومِ ابتدایی آن. در مورد نامِ این رمان هم بگویم که به نسبتِ رمان، نامِ خوبی ندارد و میتوانست نامِ جذابتری انتخاب شود.
حسن محمودی در ادامه بحثش گفت: در هر حال اگر بخواهم پیشنهاد بدهم به مخاطبی که داستانِ ایرانی میخواهد بخواند، واقعا «هیچ کس این زن را نمیشناسد» را پیشنهاد میدهم. و از خواندن این رمان لذت بردم و این بحثها به این جهت است که خودِ نویسنده و کارش در ما توقعی بالا ایجاد کرده.
در ادامه جلسه نقد، خسرو عباسی اشاره کرد که ندا رسولی در روایت این اثر موفق بوده و این اثر در بعد روایت کار بسیار شاخصی است.
به علاوه نویسنده در پرداخت فضاها، شخصیتها، روابطِ مردانه آصال، روابطی که در خانواده سارگل میگذرد به خوبی عمل کرده و ما آدمهای این رمان را باور میکنیم و این اتفاق خوبی است. اما در قلب رمان، صحنهی رضایت مادر آصال و هما و عروسی زود ازش گذشته شده و کمی هم دربرخورد با مرگ صالح، این ماجرا را میبینیم.
در پایان بعضی از حضار نظرات خود را درباره رمان گفتند. سپس رونمایی انجام گرفت و از منتقدین، نویسنده و نویسندگانِ نقدهای منتخب تقدیر شد.
نظرات