سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۵
میرعباسی:  پلیسی‌نویسی ژانر مهجور ادبیات ایران است/ مخاطبان «شرلوک هولمز» را زنده کردند!

کاوه میرعباسی، مترجم و داستان‌نویس معتقد است شخصیت «شرلوک هولمز» که سرآرتور کانن دویل او را در جهان داستان پلیسی‌ جهان خلق کرد، محبوب‌ترین قهرمان این ژانر به حساب می‌آید. او که به زودی داستانی پلیسی را به بازار داستان می‌فرستد، ادبیات پلیسی و جنایی را ژانری مهجور در ادبیات داستانی ایران می‌داند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- داستان پلیسی گونه‌ای از ادبیات مدرن به شمار می‌آید که مخاطبان فراوانی در جهان ادبیات داستانی دارد. سابقه حضور این ژانر در ادبیات جهان، دارای پیشینه‌ای حدود دو قرن است. هر چند برخی نظریه‌پردازان مجموعه داستان‌ «قتل در اتاق دربسته» اثر ادگار آلن پو را از نخستین آثار ادبیات پلیسی می‌دانند، اما داستان پلیسی برای نخستین بار، ابتدای قرن بیستم به عنوان یک ژانر ادبی مستقل مطرح شد. خاستگاه این گونه از ادبیات، بدون تردید اروپا به ویژه انگلستان است که در نیمه اول قرن بیستم به آمریکا هم صادر شد. هر چند این ژانر در تاریخ ادبیات داستانی ایران هم دیده می‌شود، اما به زعم برخی نظریه‌پردازان نتواسته جایگاه مشخصی در فضای ادبی کشورمان به دست آورد. به زودی اولین رمان پلیسی کاوه میرعباسی، مترجم و داستان‌نویس منتشر می‌شودو به همین بهانه با او درباره خصوصیات این ژانر و وضعیتش در کشورمان گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید.  
 

 به نظرتان نوشتن رمان پلیسی، زمانی که این گونه از داستان در فضای ادبی ما جایگاه مشخصی ندارد، نوعی ریسک نیست؟

 درباره این‌که ژانر پلیسی حضور موثری در ادبیات داستانی ایران ندارد، تا حدودی با شما هم‌عقیده‌ام. البته نویسندگان مطرحی هم به  ادبیات پلیسی و جنایی در کشورمان پرداخته‌اند؛برای نمونه می‌توانم از امیر عشیری نام ببرم. او پیش از انقلاب برخی داستان‌های پلیسی‌اش را به صورت پاورقی در مجله اطلاعات هفتگی منتشر می‌کرد. البته داستان‌های عشیری، جنایی به حساب نمی‌آمدند و   شخصیتی به نام «رامین»  که عضو پلیس بین‌الملل به حساب می‌آمد، کاراکتر اصلی این داستان‌ها بود. ضمن این‌که باید از نویسندگانی مانند امیر مجاهد و محمد دلجو هم یاد کنم. این دو شخصیت «مایک هامر» را از داستان‌های پلیسی «میکی اسپیلن» وام گرفتند و ماجراهای تازه‌ای برای آن رقم زدند. 

 وام گرفتن شخصیت داستان‌های خارجی، در فضایی ادبیات داستانی ایران بارها تکرار شده، به نظر شما چرا نویسنده‌ای مانند رضا همراه، داستان‌های خودش را به نام عزیز نسین منتشر می‌کرد، یا ذبیح‌الله منصوری آثارش را با عنوان ترجمه از برخی نویسندگان خارجی، به بازار کتاب می‌فرستاد.
 

 ببینید، درباره رضا همراه و چاپ آثارش به اسم عزیز نسین من هم این چیزها را شنیده‌‌ام؛ البته فقط شنیده‌ام! اما درباره ذبیح‌الله منصوری این حرف صدق می‌کند. برای نمونه اصلاً نویسنده‌ای به نام «پل امیر» وجود نداشته که منصوری کتاب «خداوند الموت» او را ترجمه کند! جالب است در این اثر یا به قول منصوری در این ترجمه، ماجرای مرگ خواجه نظام‌الملک با مستندات تاریخی و روایاتی که درباره این موضوع وجود دارد، کاملاً متفاوت است اما منصوری می‌گوید این را پل امیر گفته و شکی در آن نیست! حالا پل امیر کیست؟ کجا زندگی کرده و اصلاً وجود خارجی دارد یا نه؟!
 
و درباره ترجمه‌های منصوری که گفته می‌شود داستان‌های خودش بودند...

بله! بگذارید مثالی از «کنستانتین ویرژیل گئورگیو»، نوولیست معروف رومانیایی بزنم. دو کتاب بسیار معروف از گئورگیو با برگردان فارسی منصوری به نام‌های «محمد پیغمبری که از نو باید شناخت» و «عایشه بعد از پیامبر» در ایران منتشر شد که با استقبال عجیبی روبه‌رو شدند و به چاپ‌های متعدد هم رسیدند اما جالب است بدانید این نویسنده رومانیایی نگارش هر دو کتاب را تکذیب کرده است. از این گذشته او یک کشیش ضد کمونیست و یک مسیحی متعصب بود. نگارش چنین آثاری از او خیلی عجیب است. 
 
به ادبیات پلسی بازگردیم. غیر از نویسندگانی که نام بردید، پرویز قاضی سعید و ر.اعتمادی هم دستی بر آتش این ژانر در ایران دارند. درباره آثار آنان چه نظری دارید؟ 

بله، هر دو از نویسندگان سرشناس این ژانر شناخته می‌شوند. قاضی سعید 50 سال پیش داستان‌هایی پلیسی می‌نوشت که شخصیت اصلی آن، کارآگاهی به نام «لاوسن» بود. از دیگر شخصیت‌هایش هم می‌توانم از «سامسون» نام ببرم. قاضی سعید بعدها شخصیت «ریچارد» را هم وارد آثارش کرد. اعتمادی هم مجموعه داستان‌هایی پلیسی با نام «شاهین خبرنگار حوادث» و «شاهین در بام جاسوسان» را نوشت و نام خود را به عنوانی یکی از پلیسی‌نویسان ایران مطرح کرد. 

شاید مقایسه ادبیات پلیسی ایران و جهان، مع‌الفارق باشد اما به نظر شما چرا ادبیات پلیسی در جهان توفیق زیادی دارد و این موضوع در ایران دیده نمی‌شود؟

ببینید این موضوع ویژه ادبیات پلیسی نیست. علاوه بر داستان پلیسی، ژانرهایی مانند علمی تخیلی و وحشت هم در ایران مغفول مانده‌اند. ادبیات پلیسی در دنیای داستان، مخاطبان زیاد و ثابتی دارد اما وفادری به ژانر ادبی در ایران دیده نمی‌شود و فکر می‌کنم یکی از علل آن به سلیقه مخاطب ایران مربوط شود. شاید علت کلی‌تر این موضوع را هم باید در حجم مطالعه پایین مخاطبان ایرانی جستجو کنیم. به هر حال معتقدم، سلیقه مخاطب ایرانی را نمی‌توان فرموله کرد.
 
خیلی‌ها «شرلوک هولمز» را محبوب‌ترین شخصیت ادبی جهان می‌دانند. نظر شما درباره محبوبیت شخصیت اصلی آثار کانن دویل چست؟ 

 نه! قبول ندارم. هولمز محبوب‌ترین شخصیت ادبیات پلیسی جهان است و در این شکی نیست، اما در یک نظرسنجی که چندی پیش انجام شد، شازده کوچولویِ دوسنت اگزوپری پرطرفدارترین شخصیت ادبی جهان شناخته شد. البته محبوبیت هولمز هم مثال زدنی است. وقتی هولمز در یک داستان کشته می‌شود، مخاطبان آثار کانن دویل نامه‌های فراوانی برای او می‌فرستند و می‌خواهند دوباره هلمز را زنده کند! کانن دویل هم وقتی با چنین واکنشی روبه‌رو می‌شود، این کارآگاه خصوصی را به داستان‌هایش بازمی‌گرداند. هلمز بین نویسندگان هم شخصیت پرطرفداری است و بسیاری از داستان‌نویسان با استفاده از شخصیت او داستان‌هایی پلیسی نوشته‌اند که برخی از این آثار به فارسی هم ترجمه شده‌اند مانند کتاب «شرلوک هولمز در محلول هفت درصد» و «وحشت در وِست اِند». کینگ لاری هم داستان‌هایی از دختری روایت می‌کند که در آمریکا با شرلوک هولمز سالخورده دوست است و از وی کمک می‌گیرد. 

به این ترتیب باید بازماندگان خانواده کانن دویل به این موضوع اعتراض می‌کردند؟ اما چنین اتفاقی نیفتاد. 

بله، ظاهراً به این موضوع اعتراضی نشده است. حتی جالب است بدانید آدرین کانن دویل، پسر آرتور کانن دویل هم در کاری مشترک با جان دیکسون که از مشهورترین پلیسی‌نویسان دنیا به حساب می‌آید، 12 داستان با حضور شخصیت شرلوک هلمز منتشر کرد. خود من هم از 17 سال پیش روی رمانی با نام «من، شرلوک و سلطان صاحبقران» کار می‌کنم که داستانش در زمان سفر ناصرالدین شاه به لندن می‌گذرد. در این رمان هم شرلوک هولمز حضور دارد. 

از شخصیت شرلوک هلمز در این رمان به صورت پاستیژ (استفاده از شخصیت داستان نویسندگان دیگر با حفظ ویژگی‌های آن‌ها) بهره گرفتید یا پارودی( استفاده از شخصیت داستان نویسندگان دیگر به صورت طنزگونه)؟

این پرسوناژ را به صورت پاستیژ در داستانم خلق کردم و برای نمونه این شخصیت شبیه شرلوک هولمز داستان «شرلوک هلمز در محلول هفت درصدی» نیکولاس مایر نیست. او برای وام گرفتن شخصیت هلمز ترکیبی از پاستیژ و پارودی را به کار برده و در این داستان هولمز برای درمان به فروید مراجعه می‌کند. 

نام شرلوک هولمز، خیلی‌ها را یاد «جرمی بِرِت»، بازیگر فقید انگلیسی می‌اندازد. نظرتان درباره نقش آفرینی برت در سریال اقتباسی هولمز چیست؟

بدون شک جرمی برت و دیوید ساچت بهترین انتخاب‌ها برای ایفای نقش‌های شرلوک هلمز و هرکول پوآرو در سریال‌های اقتباسی از آثار کانن دویل و آگاتا کریستی بودند. به نظرم، بازی برت در نقش هلمز بی‌بدیل است. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط