شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۸
کتاب‌های ادبی کانالی برای انتقال مفاهیم فلسفی‌اند

دکتر اسحاق طاهری،‌ نویسنده و مدرس فلسفه دانشگاه قم با اشاره به لزوم بهره‌گیری از روش‌های جدید برای بیان مباحث فلسفی،‌ کتاب‌های ادبی به‌ویژه رمان و شعر را کانالی برای انتقال مفاهیم فلسفی می‌داند.-

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_ کتاب‌ها و رساله‌های باقی مانده از اندیشمندان ایرانی همواره در اعصار مختلف دست‌مایه پژوهش‌های بسیاری از محققان بوده‌اند، چراکه نگرش آنان به موضوعات متعدد و حتی خُرد به‌گونه‌ای بوده که ماهیت و چیستی‌ را تحلیل می‌کردند.‌ از این رهگذر، در دوره‌ای از تاریخ ایران‌زمین،‌ فلسفه به‌ویژه در حوزه دین کاربردی و از حالت انتزاعی خارج شده است.

در این روزگار‌ با وجود آن‌که گستره دانش فلسفه‌ وسیع‌تر شده و شاخه‌های جدیدی به این علم پیوند خورده و فلسفه‌های مضاف را شکل داده‌اند،‌ همچنان مولفه «فلسفه برای زندگی» و کاربردی‌سازی فلسفه در جامعه ما موضوعی غریب است.

در این راستا با دکتر اسحاق طاهری،‌ مولف کتاب «نفس و قوای آن از دیدگاه ارسطو، ابن‌سینا و صدرالدین شیرازی» و  مدرس فلسفه دانشگاه قم، به گفت‌وگو نشسته‌ایم که حاصل آن از نظرتان می‌گذرد.

‌  تصور ما از مفهوم و جایگاه فلسفه تا چه اندازه می‌تواند در کاربردی‌سازی این دانش در سطح جامعه اثرگذار باشد؟

قطعا موثر است،‌ زیرا این توقع و تصور ما از هر دانش و نه تنها فلسفه است که باعث می‌شود به جایگاه آن در سطوح  زندگی توجه کنیم. در واقع، فلسفه تئوری‌های بنیادینی است که در جهت‌گیری‌ها، ‌رویکردها و علوم مختلف عنوان می‌شود و نخستین اثری که فلسفه می‌تواند در زندگی انسان داشته باشد، آن است که این دانش به‌ مثابه بنیاد مستحکمی برای علوم کاربردی است و همین موضوع به تنهایی امیدبخش است، چراکه روش و سلوک انسان معتبر و درست است ‌اما پیش از هر چیز باید غایت‌ها و پرسش‌های ذهنی در این مسیر مشخص و پاسخ داده شوند.

هدف شما پاسخ دادن به پرسش‌هایی است که به زندگی انسان معنا می‌بخشد؟

بله،‌ باید ببینیم پرسش‌هایی که انسان در پرتو پاسخ به آن‌ها زندگی خود را معنا می‌کند، چیست.‌ اگر در این میان فلسفه بتواند به این پرسش‌ها پاسخ دهد،‌ ‌صورت معناداری برای فرد تحقق پیدا می‌کند و سلوک او مشخص و زندگی برایش معنادار می‌شود. به نظر من یکی از وجوه کاربردی سازی فلسفه همین مساله است.

یعنی نگاه به گذشته و حال باعث‌ می‌شود  به‌نوعی ذهن بر شناخت ماهیت مسایل که محور مباحث فلسفی است،‌ حرکت کند.

دقیقا!‌ انسان با تصور زندگی گذشته و حال و ‌همچنین عواطف و تاثرات نفسانی خود دستخوش دگرگونی می‌شود. اگر این سیر تحول را بی‌حساب و کتاب بدانیم و تحولی از روی جبر و بدون آینده مشخص و بدون هدف را در نظر بگیریم، انسان‌ها با یکدیگر تفاوتی نخواهند داشت و توفیق و شکست و حرکت مفید معنا پیدا نمی‌کرد.

و نقش فلسفه در این میان با توجه به مواردی که اشاره کردید، ‌تا چه اندازه ملموس  و بهره‌گیری از آن راهگشا است؟

 اگر فلسفه بتواند مجموعه مشاعر، ‌ادراکات و ‌معرفت بشر را به سمت‌وسویی ببرد که به هدف عالی یقین پیدا کند، می‌تواند در جهت هدف متعالی و پایدار تفسیر شود‌ که اگر چنین نباشد، زندگی به پوچی می‌رسد.

به نظر شما، پرسشگری درباره موضوعات مختلفی که فرد در زندگی با آن‌ها مواجه می‌شود،‌ می‌تواند عاملی برای طرز فکر فلسفی باشد؟
 
مباحثه و پرسشگری از  مسایل مهم است و‌ اساسا یکی از ویژگی‌های انسان پرسشگری است؛‌ به این مفهوم که انسان به‌صورت فطری کنجکاو است و به‌دنبال علت هر اتفاق می‌رود که طبیعتا دچار سود و زیان حاصله از این کنجکاوی خواهد شد. با این حال، اگر پرسشگری به معنای حقیقی در جامعه به فعلیت برسد،‌ می‌توان امیدوار بود که فلسفه کاربردی شود، چراکه اساسا پرسشگری از  ویژگی‌های فکر و مَنِش فلسفی است. به بیان دیگر، فعلیت یافتن پرسشگری باعث شکوفایی و بروز روش فلسفی در زندگی‌ها می‌شود و از تصمیم‌گیری‌های نادرست ممانعت به‌عمل می‌آورد.‌ ضمن این‌که باید مفاهیم فلسفی را در قالب‌های جدیدی بیان کرد.

 از نظر موضوعی و در گستره کتاب،‌ کدام حیطه می‌تواند مفاهیم فلسفی را تلطیف کند؟ آیا اصلا قابل تصور است که این دانش در دیگر قالب‌های نوشتاری به مخاطب منتقل شود؟

نقش مکتوبات ادبی، در بیان مفاهیم فلسفی غیرقابل انکار است. اکنون در دنیای غرب مفاهیم فلسفی را در قالب‌هایی مانند رمان و داستان بیان می‌کنند،‌ چراکه این حوزه مباحث خشک فلسفی را تلطیف می‌کند. ‌بنابراین، اگر بتوانیم در جامعه خودمان کانالی را میان منابع فلسفی و سطوح مختلف فکر مخاطبان در قالب کتاب‌ها و آثار ادبی- هنری مبتنی بر بعد روانشناسانه ایجاد کنیم،‌ منبع غنی فلسفه مجرا و مسیر خود را پیدا خواهد کرد.
 
به نظر می‌رسد باید در روش‌های ارایه مطالب تغییرات عمده‌ای لحاظ شود. برخی معتقدند  بسیاری از دانش‌ها شاید در ظاهر مباحث دشوار و به اصطلاح خشکی را داشته باشند اما روش ارایه صحیح و ابتکاری می‌تواند این چالش را از میان بردارد. شما چه تحلیلی در این باره دارید؟

روش ما انتزاعی و عقلی محض است و‌این روش ارایه مباحث فلسفی، دلزدگی را برای مخاطبانش اعم از دانشجویان این رشته‌ یا علاقه‌مندان به مطالعات این حوزه ایجاد می‌کند. من‌ معتقدم که باید در روش‌ها انقلابی رخ دهد تا افکار فلسفی در سطوح مختلف بیان شود.

اکنون حکمت نهفته در شعر یک شاعر جوان روحیه یک فرد را متحول می‌کند،‌ چراکه این حکمت در قالبی عنوان شده است که با روح و افکار فرد ارتباط قوی دارد. ‌بنابراین، باید جنبه‌های دیگر را در ارایه مباحث رشد دهیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط