یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۱
سایه نگاه کلیشه‌ای بر کتاب‌های فلسفه برای کودکان

دکتر سعید ناجی، به‌عنوان یکی از اندیشمندان و طراحان فلسفه برای کودک در ایران،‌ معتقد است آن‌چه به لحاظ محتوایی در کتاب‌های فلسفه برای کودک طرح می‌شود، دارای نگاهی کلیشه‌ای است.-

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_ فلسفه برای کودکان و نوجوانان، از  موضوعات بحث‌برانگیزی است که طی چند سال اخیر در ایران مطرح شده است و بسیاری از والدین با آشنایی با طرح آموزش فلسفه برای کودکان به این مولفه اقبال نشان داده‌اند.

از سوی دیگر، بی‌توجهی به اندیشمندان و محققان این حوزه و همچنین بسط و گسترش این مهم در سطح آموزش و پرورش سبب شد تا ماهیت اصلی این طرح به درستی بیان نشود.

کتاب‌هایی که تاکنون درباره فلسفه برای کودکان ارایه شده‌اند، ‌فارغ از ترجمه‌های موجود درباره این موضوع،‌ بیشتر به معرفی فلسفه برای کودکان و نوجوانان پرداخته‌اند تا این‌که راهکارهایی تحقق آن را بیان کنند. 

«PhilosoPhy for Children» یا همان فلسفه برای کودکان با وجود این‌که به شیوه‌ای تخصصی در میان اندیشمندان ایرانی پیگیری می‌شود، متاسفانه در سطح آموزش‌های مدرسه‌ای نمود متفاوتی با آن‌چه به‌عنوان فلسفه برای کودک عنوان می‌شود، ‌دارد. به تازگی کتابی هم در مقطع ششم ابتدایی تدریس می‌شود که ظاهرا این هدف را دنبال می‌کند، در حالی که کاستی‌های اساسی در این تالیف به چشم می‌خورد که در فرصت‌های آتی به آن‌ها به‌شکلی مبسوط خواهیم پرداخت. 

فلسفه برای کودکان، نخستین بار توسط پروفسور «متیو لیپمن» در دانشگاه دولتی مونتکلیر در نیوجرسی طرح شد. این نوع از فلسفه ‌اکنون در 100 کشور به اجرا در آمده است و 30 کشور از کشورهای صنعتی و پیشرفته هم به‌طور جدی آن را وارد نظام آموزش و پرورش خود کرده‌اند. 
همچنین حدود 70 کشور به‌طور آزمایشی این طرح را به مرحله اجرا رسانده‌اند، ضمن آن‌که دکترای این رشته در انگلستان، آمریکا و چند کشور دیگر ارایه می‌شود.

در این راستا و برای روشن شدن ماهیت فلسفه برای کودکان و نوجوانان با دکتر سعید ناجی،‌ عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و همچنین از پیشگامان طرح آموزش فلسفه برای کودکان، نویسنده آثاری مانند کتاب «کندوکاو فلسفی برای کودکان و نوجوانان ( گفت و گو با پیشگامان)»‌ به گفت‌گو نشسته‌ایم که حاصل آن از نظرتان می‌گذرد. 


به‌عنوان نخستین سوال، ‌اهمیت آموزش فلسفه به کودک چیست و آیا واقعا در این طرح به کودکان فلسفه آموزش داده می‌شود؟ 

آموزش فلسفه برای کودکان، عنوان برنامه ما است. این برنامه در حقیقت، ‌رویکردی جدید محسوب می‌شود که برای آموزش طراحی شده و در تلاش است تا بتواند در مقابل آموزش‌های حافظه‌محور و معلم‌محور، روش جدیدی را مبتنی بر فکر ارایه دهد. متاسفانه شیوه فعلی تلاش دارد مطالب کتاب را وارد ذهن کودک کند و کودکان تنها مطالب را حفظ کنند. 

درباره سوال دیگر شما هم باید بگویم که‌ مقصود از فلسفه در این عنوان،‌ آموزش فلسفه و مکاتب فلسفی یا آرای فلاسفه‌ای مانند کانت، دکارت و دیگران به کودکان نیست، ‌بلکه منظور فلسفیدن است که به آن در فرصت مناسب اشاره می‌کنم. 

این مشکل (حفظ کردن دروس) که به آن اشاره کردید،‌ در دانشگاه‌های ما هم وجود دارد؟ 

بله، حتی در دانشگاه هم اغلب دروس علوم انسانی و دروس عمومی حفظ و بعد از امتحان فراموش می‌شوند، در حالی‌که دانش آموز و دانشجو،‌ باید بتواند معارف و ارزش‌های خود را استنباط کند و به دست آورد، چرا که روش‌ها و مطالبی که به‌صورت تلقینی وارد ذهن دانش‌آموز و دانشجو می‌شوند،‌ در شرایط سخت فراموش خواهند شد و زمانی که کودک بزرگتر می‌شود، مطالب از ذهن او کاملا پاک خواهند شد. 

بنابراین، در روش و برنامه‌ای که عنوان شد، یکی از محورها آموزش تحقیق به کودکان است؟ 

بله، ‌این‌که بچه‌ها خودشان تحقیق کنند،‌ یاد بگیرند، داوری کنند و بتوانند زمینه‌های اخلاقی، علمی و پردازش اطلاعات را انجام دهند. به هر صورت، بسیاری از مسایلی که در کتاب‌های درسی ریخته شده‌اند، به بچه‌ها مجال فکر کردن نمی‌دهند، در حالی که همیشه نیاز است بچه‌ها بتوانند انتخاب کنند و قدرت تفکر انتقادی داشته باشند که این در سیستم آموزشی ما چنین چیزی دیده نمی‌شود اما در برنامه فلسفه برای کودک،‌ تفکر انتقادی به کودک آموزش داده می‌شود. 

بچه‌ها در این روش مشکلاتشان را خودشان حل می‌کنند. اکنون بسیاری از مشکلاتی که گریبان جامعه ما را گرفته‌اند، ناشی از وجود نداشتن این نوع تفکر است؛ مانند بحران هویتی که اکنون برای بسیاری ایجاد شده است. 

آیا این تفکر انتقادی به کودکان امکان قضاوت و داوری را می‌دهد؟ 

بله،‌ با توجه به این‌که یکی از مسایل روزگار ما اخلاق است که متاسفانه در جهان معاصر رو به افول می‌رود،‌ امکان قضاوت و داوری در شرایط مختلف در این شیوه به کودک آموزش داده می‌شود؛‌ از جمله این‌که مثلا اگر در شرایط سخت و تحت فشار هم باشند،‌ قدرت «نه» گفتن را داشته باشند. به بیان دیگر، ‌بچه‌ها در این روش یاد می‌گیرند برای کارهایشان دلیل ارایه کنند. در نتیجه، عزت نفس پیدا می‌کنند که این مسایل همگی از اهداف آموزش فلسفه برای کودکان است. این قدرن نه گفتن،‌ باعث می‌شود که کودکان در هر دوره‌ای در دام انحراف گرفتار نشوند و متوجه جایگاه خود در جامعه و جهان باشند.

فلسفه برای کودک گاه به زعم برخی افراد یعنی فلسفیدن و داشتن نگرش عقلانی به مسایل و همچنین حل مشکلات و چالش‌ها. آیا این برداشت درستی است؟ 

به یک معنا عقلانیت در این‌جا معنای موجهی دارد که بچه‌ها می‌توانند مسایل را منطقی حل کنند و داوری‌های اخلاقی داشته باشند. همچنین وقتی با مخالفانشان مواجه می‌‌شوند، می‌توانند برخورد صحیح داشته باشند و گفت وگو کنند. متاسفانه در جهان سوم برخورد فیزیکی را به جای گفت‌گو و دیالوگ شاهدیم، به نحوی که وقتی مخالفت می‌بینیم،‌ «شخص» را حذف می‌کنیم.

بچه‌ها در قالب بحث‌های فلسفه برای کودک، یاد می‌گیرند با استدلال و روش گفت‌وگو سخنان مخالف را بشنوند و دیالوگ کنند. در واقع، در این روش به کودکان یاد داده می‌شود که اندیشه آن‌ها معطوف به واقعیات باشد.

ماهیت فلسفه برای کودک‌ که اشاره کوتاهی به آن شد، دقیقا مبتنی بر چه مواردی است؟ 

‌فلسفه برای کودکان راه و روش فلسفیدن را بیان می‌کند و همان‌طور که اشاره کردم،‌ مکاتب فلسفی را آموزش نمی‌دهد، بلکه برنامه فلسفه برای کودکان،‌ مساله فرافلسفی را مطرح می‌کند؛ یعنی راه‌ها و روش‌ها را عنوان می‌کند و تاکید بر دوری از مغالطه دارد. 

‌آیا سابقه این روش میان فلاسفه اسلامی و غیر اسلامی وجود داشته است، بر این مبنا که اساس مسایل فلسفی بر فکر کردن و گفت‌وگو باشد؟ 

بله، ‌این دیدگاه زمانی وجود داشته است که از آن به روش سقراطی یاد می‌کنیم. این روش مکتوب نیست، ‌بلکه عملی است. ‌سقراط نمی‌‌گفت که کتاب‌های فلسفی بخوانید،‌ بلکه او معتقد بر تسلسف بود. سقراط خود را مامای تفکر و اندیشه می‌دانست. او می‌گفت:‌ «من افکار و اندیشه‌ها را از ذهن افراد متولد می‌کنم و این اندیشه‌هاست که باقی می‌ماند.» همان‌طور هم شد و باقی ماند. 

اکنون در فلسفه برای کودک هم ‌روش‌ها مبتنی بر گفت‌وگو(دیالوگ) است؟ 

نویسنده‌ای به نام دیوید کندی می‌گوید: ‌«فلسفه برای کودکان بازسازی فلسفه است» ‌یعنی تاکنون دوره فلسفه مکتوب را داشتیم و از این به بعد دوره فلسفه غیرمکتوب در پیش است. 

در فلسفه اسلامی چه‌طور؟ آیا به شکل مستقیم یا غیرمستقیم توجهی به کودکان و فلسفه برای کودکان شده است؟ 

من در فلسفه اسلامی تاکنون با فیلسوفی مواجه نشده‌ام که نگاهش به موضوع این‌‌گونه باشد؛ البته می‌توان گرایش‌هایی را یافت.‌ برای مثال، زمانی‌که فیلسوفان ما نمی‌توانستند مسایل رمزی را مکتوب کنند، با روش داستان به طرح مسایل می‌پرداختند که این روش هم در برنامه فلسفه برای کودکان استفاده می‌شود. بنابراین، اگر مثنوی مولانا را با این نگرش بنگریم،‌ می‌توان به دیدگاه فلسفه برای کودک در میان آثار اندیشمندان مسلمان نزدیک شد.

داستان تا چه اندازه و به شکلی می‌تواند دیدگاه فلسفی یا همان فلسفیدن و فکر کردن درباره مسایل را برای کودک ایجاد کند؟
 
داستان می‌تواند واقعیت‌های زندگی را به بچه‌ها نشان دهد و تجربیات زنده را در قالب نمایش به آن‌ها ارایه دهد، ‌به‌گونه‌ای که بچه‌ها با شخصیت‌های داستان همذات‌پنداری کنند و همین رویکرد کودک را وارد عرصه فلسفه می‌‌کند. 

در برنامه فلسفه برای کودکان گفته می‌شود که بچه‌ها ذاتا فیلسوف‌اند و سوالات فلسفی مختلفی را می‌پرسند، اما زمانی‌که به کنجکاوی‌های آنان پاسخ نمی‌گوییم و در سطح کتاب‌های فلسفی آن‌ها را نگاه می‌داریم،‌ به تدریج این استعداد ذاتی‌شان از بین می‌رود. 

آیا فلسفه برای کودک در سیستم آموزشی ما جایگاهی دارد و کتاب‌های منتشر شده در این حوزه رویکرد صحیحی به موضوع دارند؟ 

کتاب‌های زیادی در حوزه فلسفه برای کودک چاپ شده‌اند اما اغلب تعریف از فلسفه برای کودکانند یا داستان‌هایی را برای ارایه در کلاس‌ها مطرح کرده‌اند و به‌نوعی نگاهی کلیشه‌ای دارند. ضمن این‌که درباره سیستم آموزشی، باید بگویم متاسفانه ما در سطح آموزش و پرورش به ماهیت این موضوع توجه نداشته‌ایم. اکنون ‌کتابی با عنوان «تفکر و پژوهش» ویژه کلاس ششم ابتدایی طراحی شده است که تا ظاهرا فلسفه برای کودک را ارایه دهد،‌ در حالی که این کتاب با محتوای خود اصلا چنین انتظاری را برآورده نکرده و ایرادات فراوانی از سوی اندیشمندان و صاحب‌نظران به آن وارد شده است. 
«متیو لیپمن» نخستین فردی بود که این موضوع را مطرح کرد و زمانی که این مساله در اروپا طرح شد،‌ اروپاییان تصمیم گرفتند این راه را ادامه دهند و بعد از آن در کشورهای دیگر حتی در آفریقای جنوبی،‌ آمریکای لاتین و تعداد زیادی از کشورهای ‌آسیا این مساله به دغدغه جدی تبدیل و روش‌های متعددی هم ارایه شد. متاسفانه بچه‌ها در سیستم آموزشی ما 12 سال از عمر خود را صرفا مبتنی بر حفظ کردن مطالب می‌گذرانند، بی‌آنکه تدبری روی مطالب وجود داشته باشد. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط