طیبه شامانی در گفتوگو با خبرنگار
خبرگزاری کتاب ایران (
ایبنا) گفت: دنیا یعنی زندگی. زندگی یعنی اتفاقهای تلخ و شیرین. وقتی اتفاقی میافتد، قصه شکل میگیرد؛ پس دنیای بدون قصه یعنی یک دنیای مرده و بیاتفاق و فکر میکنم گاهی اوقات دنیای واقعی زیاد از اندازه تکراری و خستهکننده میشود، گاهی هم تلخ. آنقدر که دلمان میخواهد از آن فاصله بگیریم و گوشهای در خلوت به چیزهایی فکر کنیم که ای کاش داشتیم. دلمان میخواهد بار زندگی را زمین بگذاریم و به سرزمین رویاها سفر کنیم و از کسالتباری زندگی راحت شویم.
این شاعر کودک و نوجوان قصهها را مرهم انسانها دانست و افزود: انگار مرهمپذیری ما در دنیای قصهها بیشتر است؛ چرا که قصهها ما را به جایی مابین حقیقت و رویا میبرند. انگار زندگی در دنیای قصهها، تنها دلیل دوامآوردن در برابر رنجهای کوچک و بزرگ است. قصهها ما را به زمانهای دور میبرند و به سرزمینهای هیجانانگیز. در دنیای قصهها میتوانیم قهرمان باشیم و به سرزمینهای عجیبوغریب سفر کنیم. میتوانیم با گرگها و گوسفندها دوست شویم، با خرگوشها حرف بزنیم، با پریها و غول چراغجادوها همداستان شویم و برای مدتی فراموش کنیم که اینها در عالم خیالات ما زندگی میکنند نه در واقعیت.
شامانی قصهها را یکی از مهمترین راههای فراموشی اتفاقهای دوستنداشتنی در زندگی برشمرد و بیان کرد: تا کجا میتوانیم در حصار فکرهای تلخ به گذران زندگی بیندیشیم؟ خوب است مدتی هم سوار بال پرستوها شویم و به گذشته برویم، به گذشتههای دور یا به آیندهای ندیده؛ حتی میتوانیم به فضا برویم، به جایی که زمان و مکان نباشد، به جایی که اخم، ناراحتی و حسادت نباشد. قصه میخوانیم که به عالم خیال برویم و دوستداشتنیها را تصور کنیم و دوستنداشتنیها را به فراموشی بسپاریم. قصهها حال خوب ما هستند.