شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۵
روایت زشت و زیبای کابل پیش از سقوط/ نوشیدن یک فنجان قهوه در فوق امنیتی‌ترین زندان جهان!

ناصر مودودی، نویسنده و پژوهشگر گفت: چهره بتونی سیم خارداری کابل که ناشی از امنیتی بودن آن است آدمی را کلافه می‌کند و برای همین نام سفرنامه کابل را «زیبای برقع پوش» گذاشتم، برای این‌که آن‌قدر زیباست که پشت همه موانع امنیتی آن را مخفی کردند.

محمد ناصر مودودی درباره سفرنامه کابل که آماده انتشار از سوی انتشارات دیبایه است به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: سفر به کابل 9 ماه پیش از سقوط آن به دست طالبان روی داد و در سفرنامه «زیبای برقع‌ پوش» چهره به شدت امنتیتی پایتخت افغانستان را شرح دادم. چهره امنیتی که از بس طالبان و دیگر گروه‌های تروریستی در حال منفجر کردن شهر بودند، تهمیدات امنیتی عجیبی در آن حکمفرما بود؛ مثلا برای اقامت در یک هتل 5 ستاره تمهیدات امنیتی بالایی اندیشیده بودند که انگار می‌خواهید وارد فوق امنیتی‌ترین زندان جهان شوید در حالی که فقط می‌خواستید وارد یک هتل بشوید و یک قهوه بنوشید!
 
او افزود: وضعیت امنیتی بر شهر تاثیر گذاشته بود به شکلی که ترافیک آن نابهنجار و آزار دهنده بود از طرفی آشفتگی شهرداری و وضع داد و ستد مردم و فقری که گریبانگیرشان شده بود همه جا قابل رویت بود، با این حال مردمش مهربانی‌های خاص خودشان را داشتند.
 
این پژوهشگر فرهنگ بیان کرد: در این سفر که با همراهی میرزایی، مدیر نشر دیبایه انجام شد به شهر کابل و هرات رفتیم و تمرکزمان بر کتاب‌فروشی‌ها بود و در چند روزی که در کابل اقامت داشتیم، اغلب کتابفروشی‌های مهم پایتخت را بازدید کردیم؛ از کتاب‌فروشی‌های مهم آن «شهر کتاب» است که تصور می‌کنم «آی خانم» تلفظ می‌شود که «آی» به معنای ماه یا مهتاب است. بعد از آن مارکت ملی، که نام یک پاساژ است و چندین کتاب‌فروشی در آن قرار دارند؛ همچنین «کتاب‌فروشی سعیدی» از کتاب‌فروشی‌های قدیمی شهر و «کتاب‌فروشی امیری» -که گویا قدیمی‌ترین کتاب‌فروشی کابل است- و کتاب‌فروشی اگسوس.
 
مودودی با اشاره به جزئیات بیشتری از کتاب‌فروشی‌های کابل گفت: حجم کتاب‌ها در کتاب‌فروشی‌ها خوب بود؛ هر چند ویترین‌ها چندان خوش سلیقه و چشم‌نواز نبود و دو اشکال اساسی داشت، ابتدا از هر کتابی تعداد زیادی در قفسه‌ها چیده بودند که هم خواب سرمایه را زیاد می‌کرد و هم جاگیر بود. دیگر این‌که مانند شهر کتاب‌های ایرانی نیست که همه چیز در آن پیدا شود، مثل نوشت‌افزار، وسایل تزئینی و موسیقی.
 


او عنوان کرد: در شهر کتاب‌های کابل فقط کتاب بود که در قفسه‌ها یا روی زمین گذاشته بودند. در عین حال در بعضی از کتاب‌فروشی‌ها موضوع‌بندی کتاب‌ها رعایت شده بود. در این میان سری هم به «کتابخانه عامه» یا همان کتابخانه ملی زدیم در آنجا آنچه دیدیم خیلی فقیر بود و برای همین آقای میرزایی تعهد کرد، برای آنها کتاب بفرستد که فرستاد. ضمنا ما در این سفر به هرات هم رفتیم و به کتابفروشی‌ها و کتابخانه عامه آنجا هم سر زدیم، وضعیت آنجا بهتر بود و پایتخت فرهنگی بودن آن کاملا مشهود.
 
این پژوهشگر سفرنامه‌نویس درباره تفاوت هرات و کابل اظهار کرد: ابتدا باید بگویم که کتابخانه عامه هرات قابل مقایسه با کابل نبود و دیگر این‌که فرهنگ شهرنشینی آن کاملا تفاوت داشت و این تفاوت از نظافت خیابان‌ها، ترافیک و نوع پوشش زنان به چشم می‌آمد. در کابل از چهره بتونی سیم خارداری ناشی از امنیتی بودن آن ادمی کلافه می‌شد و برای همین نام سفرنامه کابل را «زیبای برقع پوش» گذاشتم، برای این‌که آن‌قدر زیباست که پشت همه موانع امنیتی آن را مخفی کردند و وقتی بتوانید موانع را کنار بزنید خواهید دید که داخل آن چه قدر قشنگ است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها